#از_شهدا_بگو
برادر شهید تعریف میکرد که برادرش بر اثر انفجار جراحات زیادی برداشته بود و در بیمارستان بقیة الله بستری شد، شهید عزیز، در لحظات آخر که میخواست به فیض شهادت نائل بشه... دیدیم داره با ناله ای ضعیف حرف میزنه...هر چه دقت میکردیم که متوجه بشیم چی میگه، صحبت هاش نامفهوم بود...به اطرافیان گفتم یک قلم و کاغذ بیارید تا بنویسه که چی میخواد بگه...
قلم و کاغذ رو دادیم بهش ولی متاسفانه بر اثر شدت جراحات توان نداشت که بتونه قلم رو روی کاغذ فشار بده و بنویسه...مقداری خطوط روی کاغذ کشید ولی باز هم مشخص نبود که چیه....اما تمام توانش رو جمع کرد و روی کاغذ نوشت ، آقا سالمه؟؟😭😭
بهش گفتم آره الحمدلله سالمه...بعد از شنیدن این حرف به فیض شهادت نائل شد....😭😭😭
🌷❤️شهید عزیز، سردار میثم معظمی گودرزی(شهرستان بروجرد)
پ ن : شهید عزیز، قسم میخوریم به خون پاکت که تا جان در بدن داریم دست از رهبر عزیزمون برنداریم و جان خودمون رو فدای رهبر عزیزمون کنیم.😭💔
#از_شهدا_بگو
شهدا فقط خبر نیستند که تاریخ مصرف داشته باشند
یک عدد به تعداد شهدا اضافه نمی کنند
یک هشتگ و یک عکس از مظلومیت نیستند
عبور نکنیم که یکی دوروزه تمام شوند
ما در میانه جنگی هستیم که حقیقت را نشانه گرفتهاند، نه فقط انسان ها را.
روایت این شهدا، بلندترین فریاد علیه دروغ این حرامیان است!
اجازه ندهید مردم لابه لای اشباع محتوایی در شبکه های اجتماعی فراموش کنند.
هرکس به اندازه خودش قصه یکی از این شهدا را دست بگیرد و در فضای مجازی منتشر کند
یک نمونه همین شهیده هستی محمدی
یک زن
یک فعال مدنی.
یک خیر و اهل خیرخواهی
آمده بود برای آزادی. ازادی زندانیان دیه.
او را هم با موشک زدند
او به تنهایی برای بی ابرویی رژیم زن کش و کودک کش کافی است. برای بی حیثیتی رسانه های شیاد خبری نیز.
این فهرست را کامل کنید و هر روز به هر بهانه ای جلوی چشم ها بگیرید!
کانال تجربه های کلاس همسرداری تنها مسیر 👇
https://eitaa.com/joinchat/892535157Cc6bb3bfaec
#از_شهدا_بگو
🔹شهید محمدعلی بنیاسدی در دفاع مقدس ۱۲ روزه در برابر رژیم صهیونیستی ایستاد و جانش را در راه وطن تقدیم کرد. آنچه میخوانید روایت مادری است که از آخرین تماس فرزند شهیدش میگوید.
🔹 نمیدانستم آخرین بار است که محمدعلی تماس میگیرد.اگر میدانستم، گوشی را زمین نمیگذاشتم...
🔹با صدایی آرام، اما لرزان ادامه میدهد: به او گفتم مادر مواظب خودت باش... گفت: مادر من سرباز انقلابم.
مادر، اگر چیزی از تو بخواهم... اگر شهید شدم... برایم انجام میدهی؟
🔹نمیدانستم چه بگویم. انگار برق از سرم پرید. یکباره گریهام گرفت، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. پسرم محمدعلی گفت: مادر، صبور باش. هنوز چیزی نشده. اما اگر اتفاقی افتاد، چند خواهش ازت دارم. ماه رمضانِ آخر، دو سه روز را به خاطر مأموریت نتوانستم روزه بگیرم؛ میشود برایم بگیرید؟ وقتی بچه بودم، چند نماز صبحام قضا شد؛ اگر توانستید برایم بخوانید؛ خواهش دیگری هم دارم؛ حقوق آخرم را به سپاه برگردانید که اگر در کاری کم گذاشتم، مدیون بیتالمال نمانم.
🔹بغضم ترکید. طاقت شنیدن نداشتم، حرفش را قطع کردم. حسین، پسر بزرگم را صدا زدم و گفتم: بیا ببین محمدعلی، برادرت، چه میگوید...
🔹بغض دلم را میفشرد و اشک امانم نمیداد، صدای علی هنوز در گوشم زنده است. نه فقط صدا، که ایمانش، شرمش، تقوایش و وصیتش که تا همیشه روی دلم مانده است: نمیخواهم مدیون بیتالمال بمانم.
#شهید_محمدعلی_بنی_اسدی
🔰 فرازی از وصیتنامه شهید
#از_شهدا_بگو
حجاب، لبـاس رزم زن مسلمان است که تمام نقشههای شوم استعمارگران و ابرخـونخـواران شـرق و غرب را نقـش برآب کرده و برندهتر از سلاح من نوعي، خـون سرخم میبـاشد؛ سعی کنید حجاباسلامی را رعایت کرده، قرآن را یاد بگیـرید و به دیگـران بیاموزیــد.
🌷#شهید_داور_یسری
🌱#حجاب