روایت چهاردهم
《مسکین》
این جمله تا آخر عمر از زبان استاد قطع نمی شد: ((من هیچی ندارم)).
تخلّص شعری اش را هم ((مسکین)) انتخاب کرده بود.
وقتی با شاگردان راه می رفت، پشت سر همه حرکت می کرد. هر چه شاگردان اصرار می کردند ((آقا شما جلو باشید))، می گفت: ((نه، من عقب می آیم. شما جلو بروید.))
یک مرتبه به شاگردان گفته بود: ((خدا شاهد است من آن کسی که شما فکر می کنید نیستم...من هم یکی هستم مثل شما. از کجا معلوم؟ شاید آن ((جاسم جاروکش)) در روز قیامت به راحتی عبور کند و من مدت ها در صحرای قیامت منتظر بمانم!))
#سیدعلی_قاضی_ره
التماس دعا
روایت پانزدهم
《از خدا عشق خدا را بخواهید》
به شاگردانش توصیه کرده بود این دعا را در قنوت نمازهای واجب و مستحبشان بخوانند: ((اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّک وَ حُبَّ ما تُحِبُّهُ وَ حُبَّ مَن یُحِبُّکَ وَ العَمَلَ الَّذِی یُبَلِّغُنِی اِلی حُبِّکَ وَ اجْعَل حُبَّک اَحَبَّ الاَشیاءِ اِلَیَّ)).
خدایا، عشق خودت، عشق به آنچه تو دوستش داری، عشق به کسی که تو را دوست دارد و عملی را که مرا به عشق تو برساند. به من روزی کن.
خدایا، عشق خودت را محبوب ترین چیز پیش من قرار بده.
#سیدعلی_قاضی_ره
التماس دعا🤲