فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ ظریف در سازمان ملل در مورد سقوط پهپاد
@jaleb_online
کتاب خودت باش دختر از پرفروشترین کتابهای ایران و جهان در سالهای اخیر است که با نگرش مستقیم بر سبک زندگی زنان و دختران نوشته شده است.
این کتاب دربارهی خودباوری و مسئولیتپذیری لازم برای شادی و رضایت در زندگی زنان و دختران نوشته شده است. در این کتاب تصاویر قالبی شکل گرفته توسط جامعه، رسانه و خانواده از زندگی یک زن مورد بررسی قرار میگیرد و سپس الگوی طبیعی و خوشبختانهای دیگر از زندگی ترسیم و معرفی میشود. محتویات کتاب بسیار اموزنده و جالبه با داستانهایی که تعریف میکنه مسائل مختلف رو توضیح داده این باعث شده که خوندنش خسته کننده نباشه
در پشت جلد این کتاب آمده است: تا به حال این فکر به سرتان زده که آن قدرها هم که باید خوب نیستید؟ که به اندازۀ کافی لاغر نیستید؟ که مادر بدی هستید؟ آیا این فکر به سرتان زده که لیاقتتان همین است که با شما بدرفتاری شود؟ که هیچ ارزشی ندارید و هرگز به جایی نخواهی رسید؟ تمامی اینها دروغ است. دروغهایی که توسط جامعه، رسانهها، خانوادههایمان، یا صادقانه بگویم، توسط خود شیطان ساخته شده و تداوم یافتهاند. این دروغها برای اعتماد به نفس و تواناییهای ما خطرناک و ویرانگر هستند.
این کتاب برای خودشناسی،خودسازی و افزایش اعتماد بنفسه و بهتره همه بخونن.چه مرد،چه زن.
#کتاب
https://affstat.adro.co/click/5ff67fa3-ff43-450e-b8c5-569b33724c0a
عربستان در یمن به درِ بسته خورد
🔸نماینده عربستان در سازمان ملل بعد از پايان جلسه ويژه شورای امنيت در خصوص بحران يمن گفت: تماسهایی از طریق نشست اخیر سران کشورهای اسلامی در مکه با ایران صورت گرفته است.
🔹"عبدالله المعلمی" با اذعان به نقش ایران در حل مسائل منطقه ای گفت: زمان آن فرا رسیده که جنگ یمن فروکش کند. آماده تعامل دیپلماتیک با تهران هستیم.
🔹در هیچکجا - چه در یمن و چه در جای دیگر- خواهان جنگ با ایران نیستیم.
@jaleb_online
پ.ن: بعد از اتفاقات اخیر و انهدام پهپاد آمریکایی توسط ایران و عدم واکنش آمریکا، امارات رسما از یمن خارج شد.
خبر دیروز ک گفته شده در مورد پهپاد ایرانی تا کنون رسمیت نیافته و چیزی ک مشخصه اگه پهپادی هم زده باشن ایرانی نبوده
عربستان و امارات فهمیدن ک آمریکا اهل جنگ نیست
@jaleb_online
جالب آنلاین
عربستان در یمن به درِ بسته خورد 🔸نماینده عربستان در سازمان ملل بعد از پايان جلسه ويژه شورای امنيت د
پس از امارات، حالا #سعودی دنبال کاهش تنش با ایرانست. این دو شیطان برای اشتعال #جنگ همه کار کردند. حالا یادشان افتاده کلی سرمایه انباشته در ساحل دارند! #آمریکا دور از خاک خود، در خانه ما و عرب ها خواهد جنگید. ز هر طرف که شود ویران، سود عمو سامست.
@jaleb_online
خاطره ای از دکتر زرین کوب:
روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت شدم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشهای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم میگشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه میرسیدم، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشتهی افکار را پاره کرد:
ببخشید شما استاد زرین کوب هستید؟
گفتم: استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم.
خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند.
همین طور که صحبت می کرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد؟ پیرمردی روستایی با چهرهای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین و باوقار.
میگفت مکتب رفته و عم جزء خوانده، و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را می خواند.
پرسیدم: حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟
گفت : سؤالی داشتم
گفتم : بفرما
پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟
گفتم : خب بله، صددرصد
گفت : ولی من اعتقاد ندارم
پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟
گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما، چرا که نه؟
گفت : یک فال برام بگیرید
گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم
بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
فاتحهای زیر لب خواند و گفت: برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا) چی میگه؟
برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال.
حافظ، عاشورا، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه؟
با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد .
متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟
گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم .
چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
@jaleb_online
جالب آنلاین
خاطره ای از دکتر زرین کوب: روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت شدم، مراسم
دلنوازان زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده
بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم .
بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم .
گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بووودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد
آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید ، وقایع روز عاشورا و شب یازدهم را در ذهن خود مرور کنید و بعد ، این غزل را بخوانید.
شوخیه مگه نفتکش ببری نمونی
سپاه میکنه نفتکشتو توی گونی
شوخیه مگه دزدی بکنی تو دریا
گذشته دیگه اون ذلت پهلویها
🔹🔹🔹
احتمالاً ما تنها کشوری در دنیا هستیم که جرأت میکنیم پهپاد متجاوز آمریکا رو منهدم و نفتکش بریتانیا رو متوقف کنیم.
🔹🔹🔹
هزینهی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینهی مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم میشوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، میترسیدند- هم نفت میداد، هم پول میداد، هم باج میداد، هم توسری میخورد! امروز دولت سعودی هم همین جور است؛ هم پول میدهد، هم دلار میدهد، هم بر طبق خواست آمریکا موضعگیری میکند، هم توهین میشنود؛ به او میگویند «گاو شیرده»! هزینهی سازش، هزینهی تسلیم، هزینهی عدم مقاومت، از هزینهی مقاومت بمراتب بیشتر است؛ هزینهی مادّی هم دارد، هزینهی معنوی هم دارد.
@jaleb_online
الان هر نفتکشی از تنگه رد میشه یه عکس از امام زده به بدنه کشتی و روش به فارسی نوشته:
«پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشتی شما آسیبی نرسد»
@jaleb_online