🔺قدرت طی الارض آیت الله #محمدرضا_قمشه_ای
🍁آقای جمالی در تاریخ شهرضا به نقل از آقا میرزا محمدطاهر تنکابنی؛ از شاگردان ممتاز آقا محمدرضا قمشهای:
🔹 «در تهران در سه راه امین، با استاد قمشه ای باهم روبرو شدیم. ایشان فرمودند: آیا مایل هستید که امشب با هم به زیارت #حضرت_معصومه (س) در قم برویم؟
🔸 عرض کردم: من امشب که شب جمعه است چند نفر مهمان در منزل دارم و نمیتوانم به قم بیایم.
⚡️ استاد فرمودند: من شما را به زیارت میبرم و طوری بر میگردیم که شما به موقع به مهمانان خود برسید.
🔅 در این موقع، دستم را گرفت و فرمود چشمانتان را به هم بگذارید و صلوات بفرستید.
💠من مشغول فرستادن صلوات شدم و ناگهان خود را در قم و کنار ضریح حضرت معصومه (س) یافتم.
🌀بعد از اتمام زیارت مجددا آقا محمدرضا فرمود: دست خود را به من بدهید و چشمان خود را به هم بگذارید و صلوات بفرستید که ناگهان خود را در تهران و در سه راه امین، حاضر یافتم و این از شگفتیهای عالم انسانی است.
🔺بی اعتنایی به زیارت حضرت معصومه (س)
▪️استاد سیدهادی خسروشاهی به نقل از برادرش #سیداحمد_خسروشاهی:
🔹سرگرم درس و بحث و بودم و و دلخوش به مستشکلی درس شیخ عبدالکریم حائری. آنقدر غرق بودم که گاهی از زیارت #حضرت_معصومه سلام الله علیها هم کوتاهی می کردم.
🌀تابستانی به حرم امام رضا (ع) مشرف شدم و مهمان حجره دوست قدیمی علامه مصطفوی شدم. ایشان برای تهیه ملزومات به بازار رفت و مرا با مهمانش آقای شیخ جلمبری معروف به شیخ رضا تنها گذاشت. ایشان در مدرسه فیضیه کتاب پهن می کرد و سرش گرم کار خودش بود.
☄من برای آنکه خودی نشان بدهم، فرعی فقهی را مطرح کردم تا هم او را امتحان کرده باشم و هم اینکه به او بفهمانم چقدر ملایم.
🍁شیخ رضا لبنخندی زد وگفت: آقا سیداحمد آقا! همه علوم که علوم رسمی و خواندنی نیست. علوم یافتنی هم هست.
▫️گفتم: مثلا چه علومی؟
◾️گفت: این که آدم بفهمد سید احمد برای دو حاجت به مشهد آمده و حاجت هایم را گفت.
⚡️خیلی متعجب سدم و خودم را جمع و جور کردم. هیچ کس از این حاجت ها خبر نداشت.
🔷شیخ رضا گفت: امّا متاسفانه شما آن دو حاجت را به دست نمی آورید، مگر آن كه رضایت حضرت معصومه سلام الله علیها را كه میهمان او هستید و گاهی ماهی یک بار هم به زیارتش نمی روید، به دست بیاورید!!
🔶مؤدبانه از او راه خلاصی را می پرسیدم که آقای حسن مصطفوی وارد شد و شیخ دیگر ساکت شد.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
🔺ملاقات با کربلایی کاظم ساروقی
▫️آیت الله #سیدمحمدنقی_شاهرخی:
🔹یک بار در زمانی که توده ای ها در ایران خیلی فعّالیّت داشتند و نوشته ها و انتشاراتی از آن ها منتشر می شد، من نوشته های آن ها را می خواندم. بعد یک روز رفتم متوسل شدم به #حضرت_معصومه (س). گفتم من می خواهم با چشم خودم یک صحنه ای را ببینم که هیچ گونه تفسیر مادی نداشته باشد.
همین را که گفتم، از حرم آمدم بیرون، دیدم که طلبه ها دور یک پیرمردی را گرفته اند و می گویند این شخص سواد ندارد ولی قرآن حفظش شده است. ایشان کربلایی کاظم ساروقی بود.
ایشان را به حجره ام؛ با خود گفتم ممکن است این بسیار آدم نابغه ای بوده، یکبار قرآن را خوانده و حفظ شده؛ ولی دیدم نه این حفظ قرآن ایشان چیز عادی ای نیست.
🌀به انحاء مختلف آزمایشش کردم. مثلاً وقتی بهش می گفتم که چند تا «تعلمون» در قرآن هست؟ عددش را می گفت. بعد همین جور که قرآن را باز می کرد یا یک صفحه سمت راست یا سمت چپ می گفت این یکی؛ دوباره قرآن را باز می کرد می گفت این دو، این سه و تا آخر همه موارد نشان می داد.
⚡️مثلاً کتاب مغنی را دستش می دادم می گفت من این نوشته ها را نمی توانم بخوانم ولی این آیه قرآن است؛ می گفتم چه فرقی بین این خط و آن خط است، می گفت این جلوی چشمم نورانی است.
🌱دیدم نه این واقعاً از جهت مادی هیچ قابل تفسیر نیست و این جریان برای من خیلی خوب بود
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
🔺نجات از عذاب
▫️آیت اللّه شبیری و آیه الله مروارید
🔹#حسنعلی_تهرانی برادری به نام حاج میرزا حسینعلی داشته كه در دربار ناصرالدّین شاه بود، و تمام لباسهای شاه زیر نظر او دوخته می شد. روزی مرحوم حاج شیخ حسنعلی در حرم امام رضا علیه السّلا مشغول زیارت بوده، به او خبر می آورند كه برادرش در گذشته است.
🔸ایشان شدیداً گریه می كند و به حضرت #امام_رضا علیه السّلام متوسّل می شود و عرض می كند: «برادر من در دربار بود و طبعاُ حقوق و مظالم زیادی به گردنش خواهد بود، از شما می خواهم در حقّ او شفاعت فرمایید». جنازه او را با تشریفات خاصّی از تهران به قم می برند و بعد از شوط دادن درحرم، در یكی از بقاع صحن مطهّر به خاك می سپارند.
🌀یكی از علمای بزرگ، همان شب در عالم رؤیا می بیند مهم جنازه را از تهران به طرف تشییع می كنند ولی مأمورین عذاب در مسیر تشییع او را به انواع عذابها عذاب می كنند. هنگامی كه جنازه به صحن مطهّر می رسد، مأمورین عذاب دمِ درِ صحن مطهّر می ایستند و به احترام كریمه اهلبیت وارد صحن نمی شوند.
🔅در آن هنگام بانوی مجلّله ای از حرم مطهّر خارج می شود و به این فرشته ها كه مأمور عذاب بودند می فرماید: «برادر ایشان به برادرِ من متوسّل شده، برادرم در حقِّ او شفاعت نموده است، دیگر شما برگردید و با او كاری نداشته باشید. فرشته ها اطاعت می كنند و بر می گردند».
#حضرت_معصومه
📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد سوم، صفحه 348. و کرامات معصومیه علیها السلام، علی اکبر مهدی پور،ص 288.
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama
🔺دستگیری حضرت معصومه سلاماللهعلیها از ملاصدرا
🔹#ملاصدرا، هنگامی که در کهک زندگی میکرد، برای عرض ادب و توسل به بارگاه کریمه اهلبیت #حضرت_معصومه (سلاماللهعلیها) مشرف میشد.
🔸از وی نقل شده: هرگاه در زمینه مسائل علمی، مشکلی برایم پیش میآمد که از حلّ آن عاجز میماندم، با پای پیاده از کهک به قم میرفتم و به کنار قبر حضرت فاطمه معصومه رفته، از آن حضرت استمداد مینمودم. با این کار، مسئله و مشکل من حل میشد و سپس به روستای کهک باز میگشتم.
🌀در یکی از این سفرها در جوار قبر فاطمه معصومه یک مسئله مهم و پیچیده فلسفی یعنی اتحاد عاقل و معقول در یک مکاشفه عرفانی، برایش حل شد. او خود در این زمینه میگوید: «مسئله اتحاد عاقل و معقول از مشکلترین مسائل فلسفی است که تاکنون هیچ فیلسوف مسلمانی توفیق حل آن را پیدا نکرده است. من با توجه کامل بهسوی خدای سبحان از او خواستم که مشکل برایم حل شود. دری از رحمت حق بر من گشوده شد و در این مورد معرفت جدیدی برایم حاصل شد».
«هنگام نوشتن این بحث من در قریه کهک قم بودم. از آنجا رهسپار قم شدم، به زیارت دختر موسی بن جعفر (س) مشرف گردیدم و از آن حضرت در حل این مسئله یاری جستم. به برکت او در روز جمعه این مطلب بر من کشف گردید».
📚اتحاد عاقل و معقول، علامه حسنزاده آملی، ص 18
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
@sireyeolama