eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
739 دنبال‌کننده
26 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد(ع)-ولادت   نور حق می دمد از مشرق سجاده‌ی تو چه شکوهی ست در این زندگی ساده تو می رود از نظرش جنت و ملک و ملکوت آنکه از روز نخستین شده دلداده‌ی تو زمزم و کوثر و تسنیم به وجد آمده اند از زلالی می و روشنی باده‌ی تو هر کسی معجزه‌ی چشم تو را باور کرد می شود بنده ولی بنده‌ی آزاده‌ی تو با کرامات نگاهت دل هر عاشق را می برد سمت خدا روشنی جاده‌ی تو آمدی تا به جهان نور یقین برگردد نور ایمان و سعادت به زمین برگردد مکه با مقدم تو عطر بهاران دارد دیده‌ی روشن تو رحمت باران دارد کعبه بر شانه‌ی لطف تو توکل کرده با نفس های مسیحایی تو جان دارد مثل جدّت تو نهادی حجر الاسود را ور نه بی مرحمتت قامت لرزان دارد هر کسی در دل او نور ولایت جاری ست به کرامات تو و چشم تو ایمان دارد از نگاهت همه اعجاز و یقین می بارد چشمهایت چقدر تازه مسلمان دارد آیه آیه کلمات تو همه روشنی اند خط به خط مصحف تو جلوه‌ی قرآن دارد لحظاتت همه از نور خدا لبریزند مگر این شوق الهی تو پایان دارد شب گذشت و سر تو بر روی تربت مانده در عروجی تو ولی شوق عبادت مانده  با تو هر لحظه‌ی من بوی خدا می گیرد عطر اخلاص و مناجات و دعا می گیرد بچشان بر دل ما طعم عبودیّت را سجده هامان به نگاه تو بها می گیرد تو ولی نعمت ما و همه عبدت هستیم رحمت واسعه ات دست مرا می گیرد تا بقیعت دل شیدای مرا راهی کن عشق از گوشه‌ی چشمان تو پا می گیرد آنقدر بنده نوازی که دل چون من هم عاقبت تذکره‌ی کرب و بلا می گیرد بانی روضه‌ی اربابی و باران باران چشمم از محضر تو اذن بکا می گیرد از تو بر گردن اسلام چه دِیْنی مانده با فداکاری تو شور حسینی مانده رهبر جان به کف اهل ولایی آقا مظهر بی بدل صبر و رضایی آقا به تو و عزت و ایثار و شکوهت سوگند علم افراشته‌ی خون خدایی آقا بیرق نهضت ارباب به روی دوشت وارث سرخی خون شهدایی آقا خطبه‌ی حیدری ات کاخ ستم را لرزاند دشمن تو نبرد راه به جایی آقا کربلا را که تو به کوفه و شام آوردی همه دیدند که مصباح هدایی آقا مصحف چشم تو از عشق حکایت دارد راوی غیرت و ایمان و وفایی آقا دیده‌ی غرق به خون تو گواهی داده تو عزادار چهل سال منایی آقا اشک هم از غم چشمان تو خون می‌گرید زائر جان به لب کرب و بلایی آقا چشم های تو از آن ظهر قیامت می خواند دم بدم در همه جا داشت مصیبت می خواند غربت و بی کسی قافله یادت مانده شام اندوه و شب هلهله یادت مانده خار غم چشم تو را باز نشانده در خون پای زخمی و پر از آبله یادت مانده در خرابه تو هم از پای نشستی آخر قامت خم شده‌ی نافله یادت مانده زخم بی مرهم چل روز اسارت آقا سالها سلسله در سلسله یادت مانده سالیانی ست که این داغ شهیدت کرده تلخی طعنه‌ی صد حرمله یادت مانده قاتلت درد و غم و بی کسی عاشوراست سالیانی ست دل زخمی ات ارباً ارباست یوسف رحیمی..........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت بیایید عشق را عبادت كنیم به سجاده عرض ارادت كنیم در این خشك سال صداقت شبی دو ركعت محبت تلاوت كنیم «تمام عبادات ما عادت است به بی عادتی كاش عادت كنیم» بیایید نوبت بگیریم و بعد صف عاشقی را رعایت كنیم همین كه در این صف نشستیم پس بیایید شكر ولایت كنیم شب سوم عاشقی های ماست دوباره كمی عشق نیت كنیم مجال عبادت به عالم رسید بهار مناجاتیان هم رسید به چشم زمین تا كه مهمان شدی به عمر پدر راحت جان شدی تو از مادری آریایی نژاد و از ما و فرزند ایران شدی عجم با تو شانی دگر یافت چون تو فامیل با شهر سلمان شدی پر از لحظه های ركوع و سجود و تندیس خاكی ایمان شدی تو هستی؛ قناعت چه معنا دهد مگر نه كه لبریز احسان شدی كریمانه ما را بخر حضرتا تو كه آبروی كریمان شدی نوشتم كه مهتاب من آمده علی ابن ارباب من آمده حسن کردی........
سه میلاد آفاق منور از فروغ ازلی است در جلوه جمال قادر لم یزلی است ای فطرس پر سوخته نومید مباش ده مژده که میلادحسین ابن علی است ❤️❤️❤️❤️❤️ در گلشن جان یاسمن یاس آمد در جلوه جمال اشجع الناس آمد این مژده بده به لشگر ثا ر الله سردار سپاه عشق عباس آمد ❤️❤️❤️❤️❤️ هنگام سرور و مومنین خوش باشید نازل شده رحمت به زمین خوش باشید تبر یک به محضر عروس زهرا از مولد زین العابدین خوش باشید (عابد) قم ❤️❤️❤️❤️❤️
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت   یکبار دگر گُلبن امید گهر داد دریای کرامت به بشر باز گهر داد پایان شب تار ز ره آمد و یزدان بر خلق زمین آینۀ نور سحر داد عشق آمد و با زمزمۀ شوق و مسرّت تا کوی مدینه به همه بال سفر داد جبریل به آواز جلی گفت، بیائید کامشب به حسین بن علی دوست پسر داد در وصف همین غنچۀ زیبای حسینی جبریل امین بر همۀ خلق خبرداد با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد امشب شب بشکفتن لب های حسین است گلزار جنان محو تماشای حسین است گل های بهشتی همه گفتند چه زیباست لبخند سروری که به لب های حسین است بخشید صفا و طرب و نور به گلزار این گل که ز گلخانۀ زیبای حسین است تا با نگه خویش کند  راز دل ابراز پیوسته نگاهش سوی سیمای حسین است درفصل شکوفائی خود این گل توحید کز گلشن سرسبز و مصفای حسین است با سجدۀ خود دم  ز خدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد   این مهر جهانتاب دعا مهر حبین است درچهرۀ نورانی او نور یقین است سجاده زند بوسه به پیشانی رازش مبهوت دعای سحرش روح الامین است قدسی نفسانِ حرم قدس خداوند گفتند بهم این گل سجاده نشین است هرکس که نظر کرد به رخسارۀ او گفت آئینۀ لطف و کرم دوست همین است گر غرق در اشراق و ظهور است سماوات گر روشن از انوار ولا روی زمین است با سجدۀ خود دم ز خدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد اوشد همه شب دیدۀ بیدار مناجات زیباست به رخساره اش انوار مناجات باسجدۀ طولانی و با حال نیایش شد شب همه شب محرم اسرار مناجات با جلوۀ پر نور دعاهای صحیفه جاوید شده تا ابد آثار مناجات هر کس که کند پیروی از سید سجاد مست است ز پیمانۀ سرشار مناجات با سجده گذاران تو بیا زمزمه سرکن کامشب گل بشکفتۀ گلزار مناجات با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد فردوس برین شد حرم سید سجّاد جبریل امین شد خدم سید سجّاد پیدا کند او سرمۀ بینائی خود را سر هر که نهد بر قدم سید سجّاد در فصل نیایش ز خداوند طلب کن وصل حرم محترم سید سجّاد ای سائل و ای تشنۀ دریای محبت رو کن به عطا و کرم سید سجّاد گل های وفا و طرب و عشق و مسّرت گفتند به باغ ارم سید سجّاد با سجدۀ خود دم ز خدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد تنها نه همین مصحف ایمان و دعا اوست تفسیرگر نهضت خونین بلا اوست هرچند مکّدر شده این آینه، اما آئینۀ نور سفر کرب وبلا اوست ازکرب وبلا تا سفر شام و مدینه پیغامبر نهضت خون شهدا اوست با اشک به روی پر پروانه نوشتند پروانۀ پرسوختۀ شمع هُدا اوست امروز «وفائی» همۀ سجده گذاران گفتند که دانید چرا عبد خدا اوست با سجدۀ خود دم زخدای ازلی زد لبخند به لبخند حسین بن علی زد سید هاشم وفایی.........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت   سلام! ای سلام خـدا بـر سـلامت! درود! ای کـلام الهــی، کــلامت! تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی که قلب حسین است بیت‌الحرامت مسلمـان نباشم نبـاشم نبـاشم ندانـم اگـر بـر خـلایق امـامت سلام خدا بـر سجـود و رکوعت درود خـدا بـر قعــود و قیـامت حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی مقـام آورد سـر بـه پای مقامت تو حَجّی صلاتی زکاتی جهادی تو ممدوح بـا نامِ زین العبادی تو در تیرگــی‌ها سـراج المنیری تو همچون پیمبر، بشر را بشیری سمـاوات و عرشند در اختیـارت تـو آزادۀ عالمـی، کـی اسیـری؟ تو در کنـج ویرانه‌ها هـم بهشتی تو در زیــر زنجیرهـا هـم امیری به پای تو سر کرد خم «سربلندی» تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری یمِ هشت بحری و درِّ سـه دریا ولـی خداونــد حــیّ قدیـری تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری» تو عیسـی تـو گردون تو موسی تو طوری   تو با خطبه‌ات شام را شـام کردی تو همچون علی فتح اسـلام کردی تو از شـام، پیغـام خـون خـدا را به هر عصر و هر نسل، اعلام کردی تو بـر روی دشمـن نمـودی تبسّم تو حتی به «مروان» هم اکرام کردی تو دل پیش زخـم‌ زبان‌هـا گشودی تو دعـوت ز سنـگِ لبِ‌ بـام کردی تو در کوفه یک لحظه دخت علی را بـه اوج خروشیــدن آرام کــردی تو با صبر و با حلم و با استقامت بـه قـرآن بقـا داده‌ای تا قیامت تو زمزم، تو مروه، تو سعـی و صفایی تو فرزنـد کعبـه، تـو خیـف و منایی تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا تـو در حُسـن، آیینـۀ مجتبــایی  امامـی و، پیغمبــری از تـو زیبد کــه تنهــا پیــام‌آورِ کــربلایی کلامت بوَد وحیِ صاعد چه گویم تــو از پــای تـا سر کلامِ خدایی دعـا بــر دهـان و لبت بوسه آرد همانــا همانــا تــو روح دعـایی چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید بـرای تـو خوانـد، بـرای تو گوید استاد سازگار.........
مام سجاد(ع)-ولادت-رباعیات   وقتی که فروغ ازلی دیدن داشت انوار خداوند جلی دیدن داشت با دیدن فرزند عزیزش سجاد لبخند حسین بن علی دیدن داشت ××× شادی و طرب به دست غم بند زده است دل را به سرور و عشق پیوند زده است دیدند زمین و آسمان نورانی است گفتند مگر حسین لبخند زده است ××× محبوب حریم حق تعالی آمد تفسیر گر نور و تجلا آمد درفصل شکفتنش سروشی می گفت سجاده نشین عرش اعلا آمد سید هاشم وفایی........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت باز در بحر ولایت گهری پیدا شد ابر، یک ‌سو شد و قرص قمری پیدا شد گلشن عشـق و امیـدِ پسـر فاطمه را الّه‌ الّه! چــه مبـارک ثمـری پیدا شد یک‌صدا خنده ‌زنان اهل سماوات و زمین همـه گفتنـد حسین دگـری پیـدا شد یا حسین ای پسر فاطمه چشمت روشن ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیـدا شد یم توحید به جوش آمد و در دامن آن صدفی گشت عیان و گهری پیـدا شد همه خوبان جهان یکسره کردند اقرار که ز خوبان جهان خوب‌تری پیدا شد روی حق روی نبی روی امامان یکسر همـه در صورت زیبـا پسری پیدا شد مژده ای اهـل تـولا شـب میلاد آمد جان بگیرید به کف حضرت سجاد آمد سوره ی نـور حسین ‌بـن ‌علـی سیمـایش دو جهـان شیفته ی حسن جهـان‌ آرایش چشم مادر به تماشای جمالش روشن جـای گل ‌بوسه ی بابا بـه همه اعضایش نقش فرقان محمد خط و خال و حسنش جـای پیشانـی جبریل به خاک پایش شجـر نـور بــود آیتــی از جلـوه ی رخ ملک العرش بـود بنـده و او مولایش این همان سوره ی طور است و کتاب مستور که بـود قـلب حسین‌ بن ‌علی سینایش پای داوود پیمبـر بـه زمین می‌ چسبد گـر بـه هنگـام تضـرع شنود آوایش نور بر عرش کند سر ز مناجات شبش روح بخشـد بر وی با دم روح ‌افزایش پای تا سر قـد و بـالای علی را بیند چشم بابا بـه تمـاشای قد و بالایش معنی پنج کتاب است نهان در نفسش چـارده سـوره ی نـور است رخ زیبایش به جـلال و شـرف و قدر ندارد همتا در همه عالم چون خالق بی‌همتایش نه عجب عالم اگر گردد فرمانبر او ابر بـارد بـه منـاجات غـلام در او روی او مصحف قدر و شرفش پیغمبر گوهـر چـار یـم نـور و یـم هفت گهـر استـلام حجـرش کـور کند چشم هشام کعبـه دور سـر او گـردد بـا حجر و حجر می‌تـوان در غل و زنجیـر بگیرد چو علی بــا دو انـگشت یـداللّهــی در از خیبــر کـرم و جــود بـود سائــل پشـت در او شـرف و قـدر به خـاک قـدمش آرد سر حلقه ی سلسلـه در حلقـه ی فرمان وی است سنـگ بـر لـب بامنــد از او فرمــان بر این خلیلی است که با هر سخنش بت شکند احتیاجش نه بـه دست است نه بازو نه تبر اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب در نمـاز شبش از هـوش رود مـرغ سحر این توانمند خطیبی‌ است که در مسجد شام بر سـر تخت ستـم بشکنـد از خصم، کمر این رسولی‌ است که بوده است چهل معراجش سـوی معبـود بــه دنبـال سـر پـاک پدر چه روی ناقه ی عریـان چه به ویرانه ی شام این امام است امام است امام است امام این امامی‌ است که همگام امام شهداست پدر حلم و رضا و پسـر خـون خداست موج در موج بـود لنگـر کشتـی نجات گام در گام همه شعله ی مصباح هداست در عنایت کمـی از کفه ی جـودش عالم در حقیقت نمی از قطره ی علمش دریاست طاعت خلق سماوات و زمین بی‌ مهرش به خـدا روز قیـامت سنـد بی‌ امضاست این خدا نیست خدا نیست خدا می‌داند طلعت غیـب در آیینـه ی رویش پیـداست بــی‌جهت سـدِّ رهِ زائــر او گردیدنـد حـرم حضـرت سجاد، بقیـع دل ماست این علی‌بن‌حسین است که با فریادش همه جا کرببلا و همه دم عاشوراست تـا خدایی خداونـد، امـام است به خلق بـه خدایـی خدایی که جهان را آراست «میثما!» از سخن مدح، فراتر خوانش این کتابی‌ است که هرگز نبود پایانش استاد سازگار........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت ای که خورشید جمالت پرتو افشانی کند عالمی را جلوه ات زیبا و نورانی کند تو همان خورشید تقوائی که عرش و فرش را از فروغ وجلوۀ تو حق چراغانی کند جای دارد رهگذارت را ز گلهای بهشت جبرئیل از عالم بالا گل افشانی کند ای بهشتی رو عجب نبود اگر رضوان خلد از جنان گرد سرت اسپند گردانی کند می زند لبخند بر رویت حسین ین علی تا تماشا در رخت آیات قرآنی کند امشب از یمن قدوم با شکوه تو حسین هرکجا سائل بود دعوت به مهمانی کند زینت عبادی و شایسته باشد تا خدا نام زین العابدین را برتو ارزانی کند شب همه شب بردعا و نغمه ات مرغ سحر گوش جان را می سپارد تا غزلخوانی کند سر زند ازچشم تو تا عرش  یک رنگین کمان هر زمانی دیده ات را اشک بارانی کند هیچ کس را با چنین تقوا ندیدم غیر تو سجده های خویش را اینقدر طولانی کند ای شهید زنده جز تو کیست بعد از کربلا تا از این گلشن به اشک خود نگهبانی  کند شمع جمع محفل امروز مائی و زما غیر تو فردا چه کس رفع پریشانی کند کوثر توفیق می خواهد ز درگاه خدا تا «وفائی» درمدیح تو ثنا خوانی کند سید هاشم وفایی.........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت نسیم آمد این بار از خوش مسیری رسانَد به ما مژده ی دلپذیری خبر خوش خنک کرد کام زمین را بهاری شد این خطّه ی گرمسیری به یک خانه ی ساده کنج مدینه چه زائرسرایی چه مهمانپذیری به دامان شهبانویی آسمانی چنین مادر پاک و روشن ضمیری به ارباب دلها خدا هدیه داده چه شمس الضّحایی چه ماه منیری چه ماهی که دلها همه صید چشمش ز مژگان خود تا رها کرده تیری اماما تو خود زینت عابدینی پناه و امید صغیر و کبیری کریمی، عزیزی، امیری، بزرگی امامی، رئوفی، صبوری، بصیری تو خود خانه ی کعبه را مستجاری به درگاه ایزد اگر مستجیری تو عطر اقاقی در این خاکدانی تو گرمای عرفان در این زمهریری تو بُغض غریب دعای کمیلی تو روح بلند دعای مجیری مقام رفیع تو را غبطه خوردند همه کهکشانهای این راه شیری تو دریای صبری، تو موج وقاری تو علم لدنّی، تو خیر کثیری تو سبزینه ی برگ شاداب عصمت تو خود میوه ی بوستان غدیری دعا را تو یاد ابوحمزه دادی چه می شد که دست مرا هم بگیری زبور است آری بر آل محمد کتاب صحیفه به آن بی نظیری تو سیراب سرچشمه های دعایی تو از باده ی سرخ سجاده سیری معلم تویی؛ از تو آموخت شیعه ولایت مداری ولایت پذیری به وقت خطابه بسی سربلنی به گاه عبادت گهی سر به زیری جسارت نباشد سؤالی بپرسم چرا در جوانی بدین مایه پیری چهل سال گریه تو را پیر کرده چرا چلّه ی اشک باید بگیری تویی یادگار غم اهل خیمه تویی دفتر خاطرات اسیری تو با دست بسته به همراه زینب رسالات خون خدا را سفیری تو تب کردی و صبر کردی و گفتی: حسینٌ امیری و نعم الامیری نشد تا که در بزم نامردم شام سر خویش یک لحظه بالا نگیری به جالوتیان سنگ داود بودی خوشا این شجاعت، زهی این دلیری اماما مدد کن به صحرای محشر ز ما استغاثه ز تو دستگیری گدای شمایم که تقدیرم این شد تو را شاهی و نوکران را فقیری عباس احمدی.........
امام سجاد(ع)-مدح و ولادت ای خوشا صبحدم و روی نکوی گل سرخ ای خوشا مستی و صهبای سبوی گل سرخ ای خوشا اهل دل و اهل مناجات سحر چشم چون باز نمایید به روی گل سرخ نیت آن گل شبنم زده را می دانی ؟ درس تطهیر دهد آب وضوی گل سرخ مدعی لاف زد و هیچ نفهمید چرا بلبل دلشده مست است ز بوی گل سرخ چشم دل باز کن و گوشه ی محشر بنگر نافله خواندن عشاق به سوی گل سرخ این گل سرخ که دل با غم عشقش شاد است پسر حضرت عشق است همان سجاد است او همان غنچه ی عشق و گل دلخواه دعاست او همان سالک و رهپوی گذرگاه دعاست پر تلاطم دلش از واقعه ی کرب و بلاست پر ترنم لبش از زمزمه و آه دعاست نور او جلوه نما در همه ی ارض و سماست شمس رخشان ولایت بود و ماه دعاست اولین درس دبستان صحیفه این است رستگاری بشر در گذر راه دعاست پدرش خون خداوند و خودش عشق خداست پدرش شاه شهید است و خودش شاه دعاست خیز از جا و بیا عیدی میلاد بگیر کربلا و نجف از حضرت سجاد بگیر شب قدر است عجب موی سیاهی دارد ! دل حق برده عجب برق نگاهی دارد ! وه چه دشمن شکن است اشک شبانگاهی او اشک سرباز وی است ، وه چه سپاهی دارد ! دستگیر دل افتاده به چاه گنه است چه غمی آنکه چنین پشت و پناهی دارد هر که شد خادم او اذن دو عالم دارد هر که شد سائل او منصب شاهی دارد آنکه شد نوکر سجاد به میزان جزا چه حساب و چه کتاب و چه گناهی دارد ؟ ما که دیوانه ی عشقیم و ز غم آزادیم بنده ایم و همه در ذکر هوالسجادیم بشریت به تو مرهون ، پسر ثارالله معنویت به تو مدیون ، پسر ثارالله لیلی کرب و بلایی دل عشاق تویی همه دلها به تو مجنون ، پسر ثارالله هر که غافل ز تو و عشق تو شد سود نکرد شده بی یاد تو مغبون ، پسر ثارالله هر که در راه زیارت بدهد جان ، زده است جرعه ای زان لب میگون ، پسر ثارالله در مصیبات تو و عمه ی تو جا دارد دل مهدی بشود خون ، پسر ثارالله ما ز درگاه تو تاثیر دعا می خواهیم فرج منتقم آل عبا می خواهیم تو  همانی که خودت اوج دعا را دیدی زیر شمشیر شیاطین تو خدا را دیدی چشم تو چشم خدایی است که در اوج عطش سر نیزه سر پاک شهدا را دیدی سوخت قلب تو از آن لحظه که در بارش تیر دست و مشک و علم شاه وفا را دیدی بین مقتل گل گلزار بقا را دیدی بین آتش حرم آل عبا را دیدی در کنار بدن بی سر شاه شهدا مو پریشانی ام النجبا را دیدی حق همین بود که جان سوخته ی تب بودی زائر روی کتک خورده ی زینب بودی سید محمد میر هاشمی...........
امام حسین(ع)-ولادت امشب به بیت فاطمه رضوان گل افشانی کند روح القدس مدحت گری،حورا غزل خوانی کند گیتی به تن پیراهن از انوار ربانی کند شادی و غم با دل صفا پیدا و پنهانی کند در سینه های سوخته آتش گلستانی کند زیبد جهان هستی خود ، یکباره قربانی کند ریحانۀ ختم رسل فرزند زهرا آمده آری حسین بن علی امشب بدنیا آمده * امشب به روی دست خود، قرآن گرفته فاطمه امشب ز باغ آرزو،ریحان گرفته فاطمه امشب ز دریای ولا،مرجان گرفته فاطمه امشب ز داور گوهر ایمان گرفته فاطمه امشب برای اهل دل ،جانان گرفته فاطمه امشب حسینش را به بر چون جان گرفته فاطمه امشب در عاشورائیان بر پا شده شوری دگر از خانه زهرا رود بر آسمان نوری دگر * درسیر دریای ولا دل گوهرش را یافته یا جان بظمان بلا روشنگرش را یافته باطل شده سر در گم و ، حق محورش را یافته بستان سرسبز ولا آب آورش را یافته نخل امید فاطمه برگ و برش را یافته فطرس به پرواز آمده بال و پرش را یافته از آسمان و از زمین آید به گوش این زمزمه ای عاصیان ای عاصیان آمد حسین فاطمه * شور آفرین عاشقان با شور عاشوراست این مشعل فروز بزم جان روشنگر دلهاست این ریحانه ی ختم رسل دردانه ی زهراست این ماه امیرالمومنین مهر جهان آراست این توحید از سر تا بپا قرآن ز سرتا پاست این وجه خدا خون خدا عبد خدا سیماست این گویم اگر در وصف او از آنچه هست آگاهیم ترسم که هرکس بشنود خواند حسین اللهیم * جان بحرو او دردانه اش دل باغ او ریحانه اش هستی همه دلداده اش عالم همه دیوانه اش ایثار شمع محفلش خلقت همه پروانه اش خلق زمین و آسمان یکسر گدای خانه اش سرمست از جام جنون دیوانه و فرزانه اش مرحون لطف و مرحمت هم خویش هم بیگانه اش چشم همه دریای او قلب همه صحرای او هر جا شده کرب و بلا هر لحظه عاشورای او * فطرس بیا فطرس بیا شور حسینی ساز کن درد درون خویش را ابراز کن ابراز کن حرف دل بشکسته را آغاز کن آغاز کن پروانه شو پروانه شو پرواز کن پرواز کن برگرد شمع‌ روی‌ او پرواز كن‌ پرواز كن ‌نازی‌ بكش‌ زآن‌ نازنین‌ بر خلق‌ عالم‌ نازكن عین الحیات عاشقان در عالمین است این پسر باب النجات عاصیان یعنی حسین است این پسر * آن سرو بستان قِدم تازد در این عالم قَدم ناورده حرفی بر زبان نگشوده چشم خود زهم دست گرفتاری گرفت از رحمت و لطف و کرم لبخند زن پرواز کن گردیده گِرد آن حرم زد بوسه بر گهواره اش قنداقه اش بوسید ، هم این قصه دارد نکته ای یعنی گنه کاران چه غم ؟ من آمدم تا در یم عصیان بگیرم دستتان از جام عشق خود کنم دیوانه و سرمستتان * من آمدم با بذل جان دل مرده را احیا کنم من آمدم با ترک سر فرمان حق اجرا کنم من آمدم هر فرد را آزاد در دنیا کنم من آمدم بند ستم از پای عالم واکنم من آمدم تا پرچم عدل و شرف بر پا کنم من آمدم هر روز را اعلان عاشورا کنم من آمدم تا رهنما در طی منزل ها شوم با روی خونین تا ابد روشنگر دلها شوم حسن خدا روی خدا این حسن من این روی من خلق نبی خوی نبی این خلق من این خوی من * رنگ جنان بوی جنان این رنگ من این بوی من حبل المتین عاشقان این تار من این موی من سعی و صفای عارفان این بیت من این کوی من آلوده دامانید اگر این بحر من این جوی من من بین دریای ولا فلک نجات امتم من بالب عطشان خود آب حیات امتم خونین گلان باغ دین نوشند آب از خون من ایثار دامن گیر من آزادگی مرهون من افروختن ، خود سوختن ، آموختن قانون من مجد و جلال و عزت و عشق و وفا ممنون من قلب همه کانون من ، چشم همه جیحون من خونی که ریزد بر زمین ، از چهره ی گلگون من هرقطره اش می جوشد و صد بحر غفران می شود بحری که هر موجش فزون زین هفت ایوان می شود * تنها نه اینجا فطرسی روئیده شد بال و پرش تا حشر هر افتاده را من همدمش ، من یاورش هرکس به طوفان غرق شد ، من کشتی اش ، من لنگرش هر کس به صحرا گشت گم ، من هادیش من رهبرش هرکس شهید دوست شد ، من سیدش من سرورش هرکس که مست یار شد ، من ساقی اش من ساغرش لبیک گو امداد گر فریاد رس فردا منم حتی اگر کافر زند دست ولا بر دامنم * من عاشق شیدای حق ، حق عاشق شیدای من پیمان خود را نشکنم ، گر بشکند اعضای من صد ره ، اگر غلطد به خون هر لحضه سر تا پای من صد بار اگر گلگون شود از خون سر سیمای من هر روز گردد تازه تر ، ز امروز من فردای من بر نسل ها باشد یکی میلاد و عاشورای من هر روز بر آزادگان میلاد جان ما بود در محفل دلدادگان میثم زبان ما بود استاد سازگار.......
مام حسین(ع)-ولادت   به هر طرف نگری جلوه ی جمال خداست ادب کنید که میلاد سید الشهداست گرفته ختم رسل روی دست، آینه ای که در صحیفه ی او صورت خدا پیداست به مصحف رُخ او با وضو نگاه کنید که نقطه نقطه ی آن جای بوسه ی زهراست شکوه داوری و صورت محمدیش دل از رسول خدا می برد ز بس زیباست رسول و حیدر و زهرا دهند دست به دست به خنده خنده گلی را که گل بنش طاهاست هنوز نآمده بگرفت دست فطرس را که دستگیری از پا فتادگان با ماست طلب کنید ز معبود هر چه می خواهید که مستجاب در این لیله ی شریف، دعاست به بیت وحی چراغ هدایتی تابید که روشنایی اش افزون ز وسعت دنیاست به منکران شفاعت بگو نگاه کنید شفیع بر روی دست شفیعه ی دو سراست  خدا به ختم رسل کشتی نجاتی داد که پیش وسعت او گم هزارها دریاست در انبیا و رسل، در ائمه تنها اوست که خاک تربتش از بهر درد خلق دواست رسول گفت حسین از من است و من ز حسین نبی حسین و حسینش همان رسول خداست چه دیدنی است به بستان سبز وحی، گلی که نقش بوسه ی پیغمبرش به سر تا پاست به شهریاری عالم مقام خود ندهد کسی که پشت در خانه ی حسین گداست هنوز مشعل نور است لا اری الموتش هنوز نعره ی هیهات او به اوج سماست به صبح سوم شعبان ولادت اول ولادت دگرش ظهر روز عاشوراست نوشته اند ز خونش به صفحه ی تاریخ که هر که در ره حق شد فنا، بقای بقاست خدا گواست غلام سیاه چهره ی او به خیل چهره سفیدان روزگار آقاست فقط نه شیعه بود با محبتش مشهور جهانیان به خدا و امام ما و شماست حسین کیست چراغ هدایتی کز او همیشه روشن، هفتاد و دو چراغ هدی است نسیمی از حرمش گر گذر کند به جحیم جحیم اگر بفروشد به خلد، ناز، رواست حسین کیست چراغی که محفل نورش تنور و مقتل و نوک سنان و طشت طلاست وظیفه ی همه ی انبیا به دوشش بود گذشت از سر و از جان و کرد قامت راست نه خم به ابرویش افتاد نه به زانویش ستاد راست و قامت به بذال جان آراست هنوز آدم خاکی نگشته خاکش خلق که سینه کرد سپر از خدا شهادت خواست تو از حسین شنیدی بگو حسینی کیست «هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست» حسین کیست امامی که در تمام ملل بدون او بشریت کلام بی معناست حسین کیست ذبیح اللهی که دین خدا حیات یافت ز خونش حسین خون خداست کجا رواست که با یکدگر کنار آید حسین عبد خدا و یزید عبد هواست حسین جان حقیقت روان آزادی است اگر چه پیکر او قطعه قطعه در صحراست سر بریده ی او با شما سخن گوید سکوت کردن مظلوم و ظلم هر دو خطاست ز عضو عضو جدا از همش به ما گوید حساب آل محمد ز اهل ظلم جداست چه زیر تیغ چه بر اوج دارها « میثم» همیشه پرچم ثاراللهی به شانه ی ماست استاد سازگار..........