مناجات با خدا-از زبان خدا
اگر به بندگی ارشاد میکنیم تو را
اشارهای است که آزاد میکنیم تو را
تو با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد میکنیم تو را
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب میشوی، آباد میکنیم تو را
ز مرگ تلخ به ما بدگمان مشو زنهار
که از طلسم غم آزاد میکنیم تو را
فرامشی ز فراموشی تو میخیزد
اگر تو یاد کنی، یاد میکنیم تو را
اگر تو برگ علایق ز خود بیفشانی
بهار عالم ایجاد میکنیم تو را
مساز رو ترش از گوشمال ما صائب
که ما به تربیت استاد میکنیم تو را
صائب تبریزی
مناجات با خدا
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمّار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره «بهائی» که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی ست ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
شیخ بهائی
مناجات با خدا
الهـی بـه خوبـان عالم قسم
به هفتاد و دو اسم اعظم قسم
به عالم به آدم به خاتم قسم
ز پا اوفتادم تو دستم بگیر
اجرنا من النارِ یا مجیر
دلم گشته بیمار و خواهم دوا
که جز تو کند حاجتم را روا؟
به زنجیر نفس و به بنـد هوا
اسیرم اسیرم اسیرم اسیر
اجرنا من النّار یا مجیر
به لطف و عطای تو خو کردهام
رضــای تــو را آرزو کـردهام
بـه درگاه عفـو تـو رو کردهام
تو عفوم نما و تو عُذرم پذیر
اجرنـا من النّار یا مجیر
منم نخل خشک و گنه، بار من
اجـل آیـد از بهـر دیـدار من
تو آگاهـی از جرم بسیـار من
تو هستی سمیع و تو هستی بصیر
اجرنـا من النّـار یا مجیر
اگر چـه گنهکـار و آلودهام
بـه امید عفـو تـو آسودهام
پر از مهر مولا علی بودهام
از آن دم که مادر مرا داده شیر
اجرنـا من النّـار یا مجیر
الهـی! من اقـرار کـردم بدم
و لیکن تـو گفتـی بیا، آمدم
به خاک تو روی توسل زدم
شدم زار و شرمنده و سربهزیر
اجرنـا من النّـار یا مجیر
استادغلامرضاسازگار
مناجات با خدا
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟
شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا
خانهآرایی نمیآید ز من همچون حباب
موج بیپروای دریای حقیقت کن مرا
استخوانم سرمه شد از کوچه گردیهای حرص
خانه دار گوشهی چشم قناعت کن مرا
چند باشد شمع من بازیچهی دست فنا؟
زندهی جاوید از دست حمایت کن مرا
خشک بر جا ماندهام چون گوهر از افسردگی
آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا
گرچه در صحبت همان در گوشهی تنهاییم
از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا
از خیالت در دل شب ها اگر غافل شوم
تا قیامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا
در خرابیهاست، چون چشم بتان، تعمیر من
مرحمت فرما، ز ویرانی عمارت کن مرا
از فضولی های خود صائب خجالت میکشم
من که باشم تا کنم تلقین که رحمت کن مرا؟
صائب تبریزی
مناجات با خدا-زمزمه
بنده ای گمراهم، از توام شرمنده
داده ای تو راهم، خالق بخشنده
کن بر این درگاهم، یا الهی بنده
کن نگاهی العفو ، یا الهی العفو
پشت من سنگین است، از گناهم یا رب
توبه ای بی برگشت، از تو خواهم یا رب
تا بمانم پیشت، کن نگاهم یا رب
ده جوابم دیگر، یا غیاث المضطر
از ملائک حتی، جرم من پوشاندی
آبرویم دادی، بر درِ خود خواندی
قطع نشد روزی ام، یاور من ماندی
شد خجل این غمگین، یا اله العاصین
مهلتم دادی تا، سوی تو برگردم
ساده می گویم من، در عمل نامردم
روزی ات را خوردم، شکر شیطان کردم
ده نجاتم امشب، یا کریم و یارب
از تو می خواهم، خیر آخر کارم را
درهم و با قیمت، تو بخر بارم را
خرج مولایم کن، هر چه که دارم را
جان دهم پای دین، یا حبیب الباکین
من به حق زهرا، از گناهم بیزار
با نگاهی امشب، کن دلم را بیدار
روزی ام کن یا رب، توبه و استغفار
تا شوم از خوبان، یا قدیم الاحسان
با گناهان خود، عمر خود می کاهم
کن تو از پستیِ، کار خود آگاهم
مردنم را از تو، غرق خون می خواهم
گردم از شهیدان، یا معین یا سلطان
بعد یاران خود، بی کس و تنهایم
دائماً در یاد، خیمه ی صحرایم
من که خود مدیون، ذکر یا زهرایم
ناله دارم شب ها، مادرم یا زهرا
از شهیدان باید، بیش از این ها گویم
بوی آن ها را از، چفیه ام می جویم
یادشان می افتم، نامه را می شویم
گل نماید بر لب، یا حسین یا زینب
رختشان ارثی از، چادر خاکی بود
چشم یاران من، خانۀ پاکی بود
آخرِ کارشان، جسم صد چاکی بود
می کشم از دل آه، یا علی یا الله
من ز تو دیدار، آشنا می خواهم
رحمتی بی حد از، تو خدا می خواهم
مزد این شب ها را، کربلا می خواهم
آخرین ذکر ما، یا عزیز الزهرا
جواد حیدری
مناجات با خدا-زمزمه
فقیـر و درمانـده گدا و مسکینم
تمام هستم هست گناه سنگینم
به نامهام غیـر از گنـه نمیبینم
فقط تو را فقط تو را العفو
الهنـا العفو الهنا العفو
دوبـاره برگشتـم دوبـاره راهم ده
خودت قبولم کن خودت پناهم ده
ثوابی از رحمت بـه هر گناهم ده
به درد من ذکرت بود دوا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفو
به عفوت از خجلت هماره آبم کن
دوباره عبـدت از کـرم خطابم کن
بگیـر امیـدم را سپس جوابـم کن
امید از این درگاه برم کجا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
هوای نفسم شد به هـر نفس قاتل
به روی غیـر تـو بسی گشودم دل
اگر چه من عمری شدم ز تو غافل
تو خود مرا از لطف بزن صدا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفــو
پس از هزاران بار که توبه بشکستم
ره نجـاتم را ز هــر طـرف بستم
هنـوز هـم یـا رب امیــدوار استم
گفتم و میگویم به هر دعا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
چو نامـۀ جرمم سیـه شده رویم
به درگهت دائم علی علی گویم
مگر به نـام او رضـای تو جویم
شوی به مهر خود ز من رضا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
تن ضعیفم را نظـاره کن یا رب!
نامۀ جرمم را تو پاره کن یا رب!
تمام دردم را تو چاره کن یا رب!
به سویم از رحمت دری گشا العفو
الهنـا العفـو الهنـا العفـو
استادغلامرضاسازگار
ای که دیدار تو رویای شب تار من است
یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است
گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا
نامت آرامش این قلب گرفتار من است
همه جا بخشش و احسان و کرم کار تو است
کاسه لیسیِ درِ خانۀ تو کار من است
دانم ای دوست که بی ارزشم و بی قیمت
ولی آخر چه کسی جز تو خریدار من است
بگذری گر شبی از گوشۀ سجاده من
بنگری آهِ جگر سوز فقط یار من است
کاش آید سحری که تو لیاقت بدهی
بعد یک عمر دگر نوبت دیدار من است
ای عزیزِ همه عالم تو خودت می دانی
کوله باری ز گنه تحفۀ بازار من است
پسر فاطمه ما سائل درگاه توایم
کرمی کن که گدایان سر راه توایم
#قاسم_نعمتی
#مناجات_امام_زمان_عج
دل هست مبتلای تویاصاحب الزمان
داردبه سرهوای تویاصاحب الزمان
تاجمعه هابه خاطرتو ندبه میکنم
سرمستم ازدعای تویاصاحب الزمان
لطفی کن ازکرم که بیفتدنگاه من
یکدم به جای پای تویاصاحب الزمان
چشمم به راه مانده وگوشم به کعبه است
تابشنوم صدای تویاصاحب الزمان
میثم فدای عشق علی شدقبول کن
منهم شوم فدای تویاصاحب الزمان
توپادشاه هردوسرایی که گشته اند
شاه وگدا،گدای تویاصاحب الزمان
باشددعای حضرت زهرا به روزوشب
عجل فرج برای تویاصاحب الزمان
(عاصی)بگوکه عالم امکان برای وصل
داردکجابهای تویاصاحب الزمان
#داودتيموري عاصی
#مناجات
ای که هستی از رگِ گردن به ما نزدیک تر
بی تو باشد بر دلم دامِ خطا نزدیک تر
من کی ام؟یک بنده ای که روسیاه و بی وفاست
عبد تو با توست بر عهد و وفا نزدیک تر
مهربانی..مهربان تر از تمامِ کاینات
مهربانی کن دوباره بر گدا نزدیک تر
دورم از محراب و منبر،از دعا و از سحر
کی رسد چشمانِ زارم بر بُکا نزدیک تر
تو خدایی..خالقی و قادرِ مطلق تویی
بین سجده می شوم بر توبه ها نزدیک تر
زخم ها دارم مرا هم التیامی لطف کن
چون که با اسمِ توهستم برشفا نزدیک تر
گر که می خواهی ببّرم از گناه و معصیت
بر تو هستم از سوی کرببلا نزدیک تر
محسن راحت حق
#مناجات
باز هم دارد به من مولا محبت می کند
بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند
توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان
گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند
من فراری ام ولی، دائم خودش دنبالم است
در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند
می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود
از گناهش هرکه اظهار ندامت می کند
هر کسی یک جور در این راه خالص می شود
شیعیان را آزمایش با ولایت می کند
هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد
اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند
ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است
هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند
در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند
هر که زهرایی شود احساس غربت می کند
ریشه های چادر خاکی امید شیعه است
گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند
وحید محمدی
.
مناجات با امام زمان ، برای شروع کلیه ادعیه و زیارات ماه رمضان
#امام_عصر_علیه_السلام
#محمدجواد_غفورزاده
تقواست شرط اول آیین انتظار
هر بیدلی گمان نکند یار، یار اوست
آنکس که دل به جلوهٔ موعود بسته است
آفاق بیکران، همه در اختیار اوست
وقتی که شاملش بشود لطف محضِ یار
شاید که ادعا بکند، «مهزیار» اوست
او را بخوان در آینهٔ #ندبه و #سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
روی لبش تلاوت لبیک دیدنیست
آری دعای او به اجابت رسیدنیست
احیاگر معالِم دین خداست او
شمسالضحای روشن و نورالهداست او
الهام، کم گرفتی از آن فاطمی نَفَس
با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس
یکبار خواندهای، که جوابت ندادهاند؟
آتش گرفتهای تو و آبت ندادهاند؟
تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع
ای دیدگان شبزده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»
ای دل! که گفت با تو که غرق گناه باش؟
با ما به عزم توبه بیا، عذرخواه باش
خورشید پشت پرده نه، ما پشت پردهایم
آیینهٔ تجلّی خورشید و ماه باش
گر چشم پاک داری و آیینهٔ زلال
تا دوردست عشق سراپا نگاه باش
ماه تمام اگر طلبی، نیمههای شب
در جذر و مدّ سلسلهٔ اشک و آه باش
آن کس که هست چشم به راه قیام سبز
«خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش»
شرط حضور محضر او، پاکی دل است
نزدیک شو به خیمهٔ او، مرد راه باش
باید سلام کرد به تسبیح یاد او
بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او
بر او درود و خیر کثیر وجود او
بر حالت قیام و رکوع و سجود او
عمرش، چو قامت ابدیّت بلند باد
حزبش بلندپایه و پیروزمند باد
ای حُسن مطلع همهٔ انتخابها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجابها
مضمون بکر و ناب «مناجات #جوشنی »
فرزند اختران درخشان و روشنی
ای یک اشارهٔ لب تو «سابِغَ النِّعَم»
یک زمزمه دل شب تو «دافِعَ النِّقَم»
چشمان ما غبار گرفت و نیامدی
دامان انتظار گرفت و نیامدی
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک»
«یا ایها العزیز» ببین خسته حالیام
چشمان پر ستاره و دستان خالیام
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
شام فراق سورهٔ والیل خواندهایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خواندهایم
یا ایها العزیز به زیباییات قسم
بر حسن بیبدیل و دلآراییات قسم
دلها ز نکهت سخنت، زنده میشود
عالم به بوی پیرهنت، زنده میشود
صبح وصال تو، شب غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راه ظهور توست
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع تر شده، باران گرفته است
شعر «شفق» حدیث زبان دل من است
تکرار نام تو ضربان دل من است
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا (یوسف 88)
______________
📚 یا ایهاالعزیز
مناجات ماه مبارک رمضان
مرا ببخش ببین تحبس الدعا شده ام
گناه کار ترین بنده ی خدا شده ام
همیشه توبه شکستم همیشه بخشیدی
به کار توبه شکستن چه نخ نما شده ام
نه جانماز سحر دارم و نه حال دعا
خدای من چقدر مثل مرده ها شده ام
زمانه جوهر پاک صدای من را برد
اگر به وقت مناجات بی صدا شده ام
نه اشک شرم و نه سیمای معذرت خواهی
به خواب رفته دلم یا که بی حیا شده ام
رفیق و عاشق من بودی و ندانسته...
رفیق و عاشق دنیای بی وفا شده ام
هنوز بارقه ای از امید بخشش هست
چرا که گریه کن شاه کربلا شده ام
#مناجات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی