eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
702 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت زینب كبری (س) نوحه (به سبك منم آواره بین کوفه) تماشایی شد حال زارم ، غریب و تنها جان سپارم کجایی ای دار و ندارم ، حسین جان بین دستانم پینه بسته ، شده زینب خیلی شکسته شدم از هجران تو خسته ، حسین جان حسین جان ، کجایی ببینی تو احوال من به سینه بچسبانم این پیراهن ، شده وقت رفتن شده تمام گیسوی من سپید خبر نداری زینب چه ها کشید مقابل من راس تو را برید یابن الزهرا مظلوم کربلا ** نرفته از یادم نگاهت ، خودم دیدم در قتلگاهت گرفته نیزه راه آهت ، حسین جان پر از خون شد ناگه دهانت ، زهم وامیشد استخوانت ز بس با پا دادند تکانت ، حسین جان واویلا ، ضریح تنت زیر دست و پا بود سرغارت پیرهن دعوا بود ، سرازتن جدابود به خاک صحرا پاشیده پیکرت به روی نیزه آواره شد سرت جدا جدا شد رگهای حنجرت یابن الزهرا مظلوم کربلا ** امان از شام و کوچه هایش ، دهان هرز بچه هایش یهودی های یی حیایش ، واویلا بگویم سربسته کلامی ، به ماها شد بی احترامی نگاه معنی دار شامی ، واویلا واویلا ، سرت را روی نیزه ها رقصاندند به روی هوا آنقدر چرخاندند ، که عقده نشاندند قیامتی شد برپا میان ما به پیش چشم ترسان بچه ها سرتو افتاد در زیر دست و پا یابن الزهرا مظلوم کربلا * امان از دروازه ساعات ، تماشا شد ناموس سادات گذر کردیم با چه مکافات ، واویلا به محمل ها پنچه کشیدند ، به دور سرها میدویدند ز بسکه نامرد و پلیدند ، واویلا واویلا ، یکی زد صدا زخمیان خیبر بگیرید همه انتقام حیدر ، خصوصا از آن سر تمام سرها در کوچه ها شکست شرار آتش بر جان ما نشست دو چشم خود را سقا به نیزه بست یابن الزهرا مظلوم
زمینه حضرت زینب(س) شده وقت رفتن من ای همه هستم کجائی من غریب شهر شام و تو غریب کربلائی با لب تشنه . یاد عاشورا جان دهد زینب بی کس و تنها آه و واویلا مانده تنها یادگاری از تو روی سینه من پس گرفتم پاره پاره پیروهن را من ز دشمن این دم اخر. گرچه بی حالم یاد جسم تو. ته گودالم آه و واویلا کی رود از خاطر من بوسه زیر گلویت پیش چشمان تر من پنجه زد قاتل به مویت همه ء کرببلاارا من به دنبالت دویدم با همین دستان لرزان نیزه از پهلو کشیدم یک طرف خواهر. یک طرف مادر تیزی خنجر. نرمی حنجر آه و واویلا یاد شام و کوچه هایش خواهرت را داد آزار در پی رأست به نیزه آمدم تا بین بازار دیدمت ای قاری قران که در بزم شرابی میخورد روی لب تو چوب و از خونش خصابی پیش چشم من .خیزران خوردی با لب خونین صبر من بردی آه و واویلا
عین توحید بود ذکر صفات زینب روز و شب وقف حسین است حیات زینب نیمه ی ماه رجب جلوه ی روز عرفه است نام آن را بگذاریم عرفات زینب
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها حسین خواهر تو بر غمت دچار شده دلم هوای تو کرده که بی قرار شده تمام موی سرم ، پینه های دستانم خودت بیا و ببین که چه گریه دار شده مگر نگفتم عزیزم که بی تو می میرم همیشه قاتل عاشق غم نگار شده در احتضار کنار تمامتان بودم برس به داد دلم وقت احتضار شده اگر تو کشته ی اشکی دو دیده ی تر من برای روضه ی تو سفره دار شده ز خاطرم نرود خاطرات کرببلا دوباره دور و بر من پر از غبار شده به روی چادر من جای پای قاتل توست لگد به روی لگد بر تنم نثار شده دم غروب به آتش گرفته ای گفتم بدو عزیز دلم موقع فرار شده میان آن همه نامحرمان خودت دیدی چگونه خواهری بر ناقه ها سوار شده سر تو را سر بازار بس که رقصاندند گلوی خشک تو دیدم که تار تار شده زنان کوفه همه سنگ باز قهارند چقدر راس تو با سنگها شکار شده رباب موی سرش کند و داد زد زینب ببین سر پسرم سهم نیزه دار شده میان بزم شراب آمدم به دنبالت یکی به طعنه صدا زد ببین چه خار شده حرامزاده ای از دختران کنیزی خواست از آن به بعد سکینه گلایه دار شده
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها هنگامه وصال من و دلبرم شده این الحسین زمزمه آخرم شده چشمم به راه مانده کجایی عزیز من پیراهن تو گرمی بال و پرم شده از گریه پینه بسته دگر چشم های من عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست غم های کربلاست چنین یاورم شده من پیر سالخورده ام و دست های من محتاج شانه های علی اکبرم شده از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق ناله زدی که وقت وداع از حرم شده داغیِ بوسه از لب تو مانده بر لبم خون گلوی تو نفس حنجرم شده من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین! این چند ماهه جان تو درد سرم شده می خواستم بغل کنمت جان تو نشد نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام سر تا به پا تمام تنم پر ورم شده دشمن همین که پا به روی چادرم گذاشت گفتم به خویش ارثیه مادرم شده جان خودت به زور کشیدند چادرم شاهد ببین که پارگی معجرم شده
رباب بودی با گریه رَبِّ آب شدی در این یکی دوسه ماهه چقدْر آب شدی بجای جعده شدی هدیه بر بنی الزهرا دعای فاطمه بودی که مستجات شدی بنا نبود که جلوه کنی در این عالم کنار نور عقیله تو در حجاب شدی زبسکه خاک سرت ریختی زداغ حسین ترک ترک شده همرنگِ با تراب شدی عروس فاطمه بودی که رفتی از یثرب همین مدینه !!!کنیز حرم خطاب شدی زگریه زیر دو چشمت شیار افتاده بیاد لب لبِ ششماهه ات کباب شدی چنان حسین عوض گشته شکل صورت تو زبسکه سوخته در زیر آفتاب شدی دمی که  حنجرِ پاشیده را بغل کردی توهم زخون گلوی علی خضاب شدی به دست ِ خالی و لالایی تو خندیدند به روی ناقه تو یک لحظه غرق ِ خواب شدی زنی مقابل تو شیر داد؛ طفلش را چقدر یادعلی اصغرت عذاب شدی میان طشت، خجالت کشید از تو حسین دمی که وارد آن مجلس شراب شدی اشاره کرد یکی بر سکینه دختر تو برای حفظ امانت در اضطراب شدی عروسِ حضرت زهرا زمانه با تو چه کرد به شهر شام زنِ خارجی خطاب شدی
سائل امروز ؛ عطا چند برابر دارد دیده بر دستِ نبی؛فاطمه؛حیدر دارد حسنی ها به خدا روزیشان بیشتر است چون کریم حرم ؛ امروز برادر دارد  
گريه كردم مُطَهّرم كردند پاكْ مانند ساغرم كردند اسم تو آمد و دلم پَر زد به گمانم كبوترم كردند با نگاهي  ز چشم شهلايت .خاكْ بودم ولي زرم كردند پدر و مادرم همان اول نذرِ اولاد حيدرم كردند تا كه گفتم مُحبِّ عباسم دلِ آلوده را حرم كردند شخص بي آبرو چنان من را پيشِ مردم چه محترم كردند شك ندارم كه اين محبت را به دعاهاي مادرم كردند سالياني است آبرو دارم ساليانيست نوكرم كردند يَابْنَ امُّ البنين دعايم كن باز در علقمه صدايم كن دست بر سينه رو به كرب و بلا السلام عليك يا سقا قمر خانوادة خورشيد صدقه دارد اين قد و بالا پسر چهارمِ امير حُنين دست بر سينة بني الزهرا چشم و ابروي تو سپاه حسين كاشف الكرب سيد الشهدا سيزده ساله فاتح صفين سومين بچهْ شيرِ ، شيرِ خدا ارمني ها مُريد نام تواند شاهدم سفره هاي تاسوعا نامِ تو هم رديف يا فَتّاح چشمهايت مُفَرِّجُ الغَمّاء تو كه هستي ، حسين هم آخر شد پناهنده بر تو عاشورا سايبانِ مُخَدّراتِ حرم پشتْ گرميِّ زينب كُبري إعطِني يا كريم ، انا سائل مستجيرٌ  بِكَ ابوفاضل دست گيرِ همه خدايِ ادب دست پروردة امير عرب نسلْ در نسلْ خاك پايِ توايم به تو داديم دلْ نَسَبْ به نسبْ سفره ات بهر سائلان پهن است صورتت شير و خالِ تو ، چو رطب مي كند زنده ياد حيدر را چين پيشاني ات به وقت غضب اسدالله كربلا ، عباس بِنِشين با وقار بر مركب قد كشيدي همينكه روي اسب لشكر كوفيان كشيد عقب مي شود روضه را تجسم كرد با كمي فكر ، رويِ اين مطلب تا تو بودي سفر به خير گذشت اي نگهبان محمل زينب تا تو بودي رباب اصغر داشت غرق بوسه سپيدي غب غب تا تو بودي نديد يك مادر طفلش از تشنگي كند لب لب تا تو بودي رقيه معجر داشت روي دوش تو خواب بود هر شب تا تو بودي كسي اجازه نداشت بزند چوب خيزران بر لب رفتي بر غرورها برخورد دست نامحرمان به معجر خورد واي از لحظه اي كه غوغا شد رفتي و در خيام بلوا شد دختري مشك آب دستت داد بر دعا دست عمه بالا شد سايه ات بين نخلها گم شد پسر فاطمه چه تنها شد تا رسيدي كنار نهر فرات علقمه در مقابلت پا شد تا قيامت خجل ز لبهايت خنكي هاي آب دريا شد جانب خيمه راه افتادي فكر و ذكرت لبان آقا شد در كمينت چهار هزار نفر تيرها در كمان مهيّا شد قدُّ و بالات كار دستت داد چند صد تير در تنت جا شد بي هوا دستِ راستت افتاد دست چپ هم شكارِ اعدا شد حرمله در شكارِ چشم آمد هدفش چشم هاي شهلا شد نوكِ تير از سرِ  تو بيرون زد تا پرش بين ديده ات جا شد خواستي تير را برون بكِشي گردنت خم به سوي پاها شد از سرِ تو كلاه خود افتاد يك نفر با عمود پيدا شد آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت تا سر چينِ ابرويت وا شد واي بي دست بر زمين خوردي سجده گاه تو خاكِ صحرا شد تيرهايِ كمي فرو رفته خوب بر جسمِ اطهرت جا شد بعدِ سي سال يا اخا گفتي عاقبت مادر تو زهرا شد دورتر از تنت حسين افتاد همه ديدند قامتش تا شد گفت عباس خيز و كاري كن رويِ لشگر به خواهرم وا شد دَمِ خيمه زمان غارت ها سرِ يك گوشواره دعوا شد سند ارث بُردن از زهرا با كف پا به چادر امضا شد پاسخ اَيْنَ عمّيَ العباس سيلي چند بي سر و پا شد...
مولا که دو چشم حیـدری  وا  می کـرد یک لحظه نظـر به هـر دو دنیا می کـرد اما  گـهِ سـِیـر قامتت یـا عبـاس با گـردش سـر تـو را تمـاشـا می کـرد ___ او بـا تـو که تمـرین منظم می کـرد تصـویـر جوانـی اش مجسم می کـرد اما عـجـبـا که ذوالـفـقـار حیـدر در پیش غضب های تـو سـر خـم میکـرد
علیه السلام یک جلوه زنور اهل بیت عباس است تکبیر سرور اهل بیت عباس است نامی که طلاکوب نمودست خدا بر تاج غرور اهل بیت عباس است
علیه السلام مولا که دو چشم حیـدری وا می کـرد یک لحظه نظـر به هـر دو دنیا می کـرد اما گـهِ سـِیـر قامتت یـا عبـاس(ع) با گـردش سـر تـو را تمـاشـا می کـرد او بـا تـو که تمـرین منظم می کـرد تصـویـر جوانـی اش مجسم می کـرد اما عـجـبـا که ذوالـفـقـار حیـدر در پیش غضب های تـو سـر خـم میکـرد
السلام علیک یا علی بن الحسین ما نسل سلمانیم از یک ایل هستیم با مقدم تو قابل تجلیل هستیم ما از طریق شهربانو مادر تو با حضرت ارباب مان فامیل هستیم