جای بغل رباب ، ببین کجایی
قند عسل رباب ، روو نیزه هایی
کوچیکه سرت ، با طناب میبندن
ببین به مادرت ، جماعتی میخندن
تو نِى سوارى ، منم پياده ، ببين كيا كنار منن
اين حرمله با ، سنان و خولي ، با كعب نِى منو ميزنن
لالا لالايي
.
اي كاش نميديدم ، كنار محمل
گهواره تو دزديدن ، همين اراذل
بلاى جون من ، خون قنداقت شد
ريخن توو حرم ، خيممون غارت شد
تو هر چي داشتي ، ازم گرفتن ، يه مادرم كه بى پسرم
ببين چه وضعي ، درست شد اينجا ، يه محرمم نموند توو حرم
لالا لالایی
.
کی گفته حرم بهشته
بخدا بهشت حرمته
ستون اسمونا ولله
دو دست ساقیه علمته
.
حال من با تو بهتره
اسم تو چقدر دلبره
پرچمِ به روی گنبدت
ازهمه پرچما بالاتره
.
ای عشق بی نظیر من
امیری نعم الامیرمن
تو لب تر کن تا ببینی که
اونی که واست میمیره من
.
ای عشق ابدی من
گذشتی تو از بدی من
میمیرم امسال اربعین
برات حرم رو ندی به من
_________
کی گفته روضه بهشته
بخدا بهشت روضه هاس
از بهشت بالاتر برام
چایی خونه ی تو هیئتاس
.
بهشتم همین لحظه هاس
یه دشتِ پر از عطریاس
بهشت جاییه که ببینم
میدوه رقیه سمت عباس
.
دوست داشتنی ترین من
تویی یار بی قرین من
رقیه امضا زده پای
برات این اربعین من
.
بارونی رو سرِ همه
تویی جان بی بی فاطمه
بیا جونم رو تو روضه بگیر
بده این عشق و اقا خاتمه
«زمینه شب ششم»
به میدان عجب صحنه ای
نمایان شده در نظر
به دست عمو شد سوار
قمر روی دست قمر
بی زره ، بی سپر ، با کفن
میرود قاسم ابن الحسن
از تبار حیدر کرار آمده
میشود مصاف او تکرار جمل
میرود به شوق دیدار مجتبی
خالق عبارته احلی من عسل
قاسم ابن الحسن مددی…
______________________
به لرزه در آمد زمین
و ایستاده گویا زمان
جمل گشته است زنده و
دوباره حسن شد جوان
مو به مو چون پدر کاملا
میرود قاسم ابن الحسن
تا که قاسم بر سرش بست عمامه را
بسته شد راه نفس های دشمنان
قمر آمده میان میدان جنگ
یا زمین آمده انگاری آسمان
قاسم ابن الحسن مددی…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میان نبرد از لبش
عسل قطره قطره چکید
به خط حسن بر عدو
چه خط و نشانی کشید
کرده رختِ شهادت به تن
میرود قاسم ابن الحسن
روی صفحه صفحه ی تاریخ حک شود
نوه ی علی شهنشاه لافتی
مادر ازرق را نشاند در عزا
ضرب تیغه تازه دامادِ کربلا
قاسم ابن الحسن مددی…
شور حضرت قاسم (ع)
جنگاور سردار در لشگر
تو میدون میجنگه چون حیدر
نجمه خاتون میگه ماشالله
وارث جمل زنده کرده یاد خیبر
چه با ابهته قاسم
کوه شجاعت قاسم
تموم گردش افلاک
تحت عنایت قاسم
بهترینه ، بی قرینه
معنیه اهلا من العسل همینه
دیگه ازرق ،تمومه کارش
چونکه ازرائیل میاد تو جنگ کنارش
بند دوم
زینب محو زرم قشنگ تو قاسم
میدون جنگ توی چنگتو قاسم
مبهوت رزم تو حضرت عباس
که داره میزنه به سینه سنگ تو قاسم
چه با درایته قاسم
چه پُر صلابته قاسم
کشته ازرقُ با ترفند
اینه سیاست قاسم
شاه شاهه . ماه ماهه
واسه ی اهل حرم یه سرپناه
خم ابروش ، ذورالفقاره
خوده حیدره و دنباله شکاره
زمینه حضرت عبدالله بن الحسن
عمه عمو غریب شده ، تو دل گودالو ببین
عمه میون قتلگاه ، یک تن پامالو ببین
عمه صدا رو میشنوی ، به هم بفرما میزنن
به زیر چکمه های شمر ، یک تنه بی حالو ببین
تو رو خدا رهامکن عمه ، ببین که تنهاش گیر آوردن
نیزه دارا رفتن و حالا ، اونو به شمشیرا سپردن
انگار رسیده وقت غارت ، عمه ببین جوشنش رو بردن
انگار رسیده ، کارش به آخر
پر شده صحرا از ناله ، غریب مادر
عمو حسینم
عمو بذار اجابت ، دعا های بابام بشم
عمو بذار تو بغله ، تو جون بدم فدا بشم
باباممیخواس سپر باشه ، برای مادرش نشد
عمو میخوام جای بابام ، من سپر شما بشم
تو پیش ما باید بمونی
اونکه باید پس بمیره شمره
درسته تو روی زمینی
اونکه ولی حقیره شمره
نخواه که باشم و بیینم
عمه جونم اسیر شمره
نذار ببینم ، عمه ام اسیره
عنان ناقه اش رو یه روز ، سنان بگیره
«زمینه شب چهارم»
از خودم یاد گرفتن ، که فدای تو بشن
بچه های من فدای ، بچه های تو بشن
عزم میدان کردن ، یا علی گفتن
اینا حلال زادن ، به خودت رفتن
شکند اگر سبویی ، سر خم می سلامت
به جوونای عقیله ، بده رخصت شهادت
یااباعبدالله…
______________________
دوتا بچه شیر اورده ، ناجیِ کرب و بلا
دوتا قربونی برای ، حاجیِ کرب و بلا
حاصل یک عمرِ من و عبدالله
فدای راهه تو ابی عبدالله
شکند اگر سبویی ، سر خم می سلامت
کم زینبو ببخش تا ، نکشم ازت خجالت
یااباعبدالله…
_____________
اینا میرن که نمونه ، نیزه ای برا سرت
سرشون رو دیدی روی ، نیزه ها فدا سرت
اگرم افتادن توی سیلِ خون
قول میدم از خیمه نمیام بیرون
شکند اگر سبویی ، سر خم می سلامت
نمیخوام منو ببینن ، که دارم میرم اسارت
یااباعبدالله…