eitaa logo
جامع شیعه
936 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
48 فایل
عکس نوشته حدیث خاطرات ناب علما خاطرات ناب شهدا 🔔برگزاری مسابقات 🔔 🔔همراه با جوایز نقدی🔔 🌹کپی آزاد🌹 ارتباط با مدیر @majidshokri
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی_آنلاین_قلبم_غم_گرفته_جواد_مقدم.mp3
7.24M
🔳 🌴قلبم غم گرفته 🌴حالم زار و محزون 🎤 👌بسیار دلنشین ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
▪️رسول الله گریان حسین است ▪️شب حسین است ▪️خزان روز سر آمد ▪️شبی تاریک و درد افزا بر آمد ▪️زمین کربلا در خون نشسته ▪️دریغا کشتی از طوفان شکسته ▪️زهم شیرازه هستی گسسته ▪️که هستی بسته با جان حسین است ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
ترکی ، رسولی .mp3
9.62M
🔳 🌴ای دلشکسته منزل مبارک 🌴یاتما کول اوسته منزل مبارک 🎤 👌 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
مداحی_آنلاین_ای_گل_لب_تشنه_افتاده_به_صحرا_میثم_مطیعی.mp3
8.64M
🔳 🌴ای گل لب تشنه افتاده به صحرا 🌴خیز و ببین چشمه اشکم شده دریا 🎤 👌 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
YEKNET.IR - roze 2 - shabe 11 moharram1399 - banifatemah.mp3
7.63M
🔳 🌴همه از خیمه ها بیرون دویدند 🌴ولی سالار زینب را ندیدند 🎤 👌بسیار دلنشین ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
مداحی آنلاین - خداحافظ ای برادر زینب - پویانفر.mp3
8.37M
🔳 🌴خداحافظ ای برادر زینب 🌴به خون غلطان در برابر زینب 🎤 👌 ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
مداحی آنلاین - ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب کبری - دارستانی و کریمی.mp3
2.59M
🏴ویژه ▪️ماجرای جانسوز از اسارت حضرت زینب(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
🔴‍"عذاب شمر" ✍علامه امینی می فرمودند: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهداعلیه السلام را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشستن و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی کردند : که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علی علیه السلام باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداعلیه السلام است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم ‌ ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
⚫️ چند خط مصیبتِ کمرشکن ◼️ پس از آنکه دیگر کسی برای امام حسین (علیه السلام) باقی نماند، امام مشغول مناجات و نفرین بر سپاه یزید بود که: «وَ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ وَ خَرَّ عَنْ فَرَسِهِ فَأَخَذَ السَّهْمَ فَرَمَى بِهِ وَ جَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ بِكَفِّهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ وَ يَقُولُ أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا مَظْلُومٌ مُتَلَطِّخٌ بِدَمِي ثُمَّ خَرَّ عَلَى خَدِّهِ الْأَيْسَرِ صَرِيعاً وَ أَقْبَلَ عَدُوُّ اللَّهِ سِنَانٌ الْإِيَادِيُّ وَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ الْعَامِرِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي رِجَالٍ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ حَتَّى وَقَفُوا عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَنْتَظِرُونَ أَرِيحُوا الرَّجُلَ فَنَزَلَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ الْإِيَادِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ بِلِحْيَةِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ جَعَلَ يَضْرِبُ بِالسَّيْفِ فِي حَلْقِهِ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَجْتَزُّ رَأْسَكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ خَيْرُ النَّاسِ أُمّاً وَ أَباً وَ أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَتَّى لَطَخَ عُرْفَهُ وَ نَاصِيَتَهُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلاَ رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ...» ✍🏻 تيرى به گلوگاهش رسيد و از اسبش به زمين افتاد و تير را در آورد و کناری انداخت و دست زير خون گرفت و چون پُر شد، سر و صورت را با آن آغشته كرد و فرمود: من خدای تعالی را خون آلود و مظلوم ملاقات خواهم نمود. سپس با گونهٔ چپ روى خاك افتاد و دشمنِ خدا سَنان و شمر لعنهم‌الله با جمعى از شاميان آمدند و بالاى سر او ايستادند و به يكديگر گفتند: چه انتظارى داريد، اين مرد را راحت كنيد. سنان بن انس فرود آمد و محاسن حسين را گرفت و با شمشير بگلويش می‌زد‼️ و می‌گفت: بخدا من سَرِ تو را جدا می‌كنم و مى‌دانم كه تو زادۀ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) و بهترين مردمى از جهت پدر و مادر؛ سپس مرکبِ حسين علیه‌السلام آمد و يالِ خود را بخون او آغشته کرد و مى‌دويد و شيهه می‌كشيد؛ چون دخترانِ حسين شيهۀ او را شنيدند بيرون دويدند و اسبِ بى‌صاحب ديدند و دانستند كه حسين (عليه السّلام) كشته شده. ام‌كلثوم دخترِ امام دست بر سر نهاد و شيون سرداد و می‌گفت‌: وا محمداه، اين حسين است كه در بيابان افتاده و عمامه و ردايش به غارت رفته. 📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی‌ام ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
هدایت شده از فانوس هدایت
📚| ✨️ 🔶 با احساس چکیدن آب روی صورتپ چشمامو باز کردم... نور چشمامو اذیت میکرد... دوباره بستمشون... مامان: وای چشماشو باز کرد بچم فاطی: مامان فاطمه منکه گفتم چیزیش نیست زیادی کار کرده امروز عادت نداشته حالش بد شد نگران نباشید حاج خانوم: ای وای خدا مرگم بده تقصیر ما شد بخدا بد موقع مزاحم شدیم. مامان: نگید تورو خدا این حرفارو فاطمه راست میگه این اثرات خستگیه شما بفرمایید بریم تو پزیرایی چشمامو باز نکردم تا لحظه ای رفتن بیرون از اتاقم فقط فاطمه موند فاطی: چشماتو بازکن آبجی جونم با صدایی از ته چاه میومد گفتم : چراغو خاموش کن فاطمه... چشمام اذیت میشه... فاطمه بلند شد و چراغو خاموش کرد و روی تخت کنارم نشست... فاطی: فائزه... آبجی... خودتو داری داغون میکنی _محمدجواد کجاست... چرا نیومده فاطی: گفتن آقا رفته اردو جهادی... _لعنتی... لعنتیییی.... خیلی نامردی زدم زیر گریه و هق هق میزدم... فاطمه منو تو بغلش گرفت.... فاطی: فائزه... _چیه فاطی: زشته الان خانوادش میگن بخاطر اونا داری اینجوری میکنی... پاشو بریم بیرون _باشه با فاطمه رفتیم بیرون بابا و علی گفتن چیشده فاطمه هم به همه گفت ضعف کرده و خسته شده و این حرفا... ولی تنها کسی که بین اون همه نگاه نگاهش باهام حرف میزد حاج آقا بود... احساس میکردم اون میدونه تو دلم چه خبره... ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @fanoos_hedayat ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
نقل است،یکی از علمای اهل سنت که حساسیت‌های نابجایی نسبت به عزاداری شیعیان برای امام حسین داشت،به علامه امینی اعتراض کرد که چرا شیعیان بعد از این همه سال، این همه برای آن حضرت عزاداری می‌کنند، این همه هیاهو و غوغا برای چیست؟ علامه امینی فرمودند:ما برای واقعه غدیر این همه هیاهو و غوغانکردیم،جشن نگرفتیم،اطعام نکردیم،عیدی ندادیم وتعظیم شعائر نکردیم؛حاصل این شد که بگویند منظور رسول الله از جمله"من کنت مولاه فعلی مولاه"در آن هوای گرم با آن مقدمات و موخرّات، محبت ورزیدن به علی بوده است! نه سرپرستی وجانشینی امروز نیز اگر این عزاداری‌ها برای شهادت پسر علی در آن فاجعه عظیم نداشته باشیم،خواهیم دید که می‌گویند حسین بن علی شب تب کرد و ظهر از دنیا رفت. ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
YEKNET.IR - vahed - vafat hazrat zeinab 1400 - moghaddam.mp3
6.64M
🔳 حماسی 🌴آموزگار درس صبر کربلا زینب 🌴گفتی که غیر زیبایی ندیدی یا زینب 🎤 👌بسیار دلنشین ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄ @jame_shia ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄