eitaa logo
مسجد جامع امام مهدی(عج)
554 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
کانال رسمی مسجدجامع امام مهدی(عج) جهت ثبت نام در آموزش های متنوع خانه رَضوا👇 @fa_arasteh خانه کودک ونوجوان رضوا https://eitaa.com/YaranEImamMahdi پاسخگویی به سوالات شرعی خواهران👇 @ahkamesharie نظرات، انتقادات و پیشنهادها👇 @velayat_shahadat14
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 سرلشکر 💐 🦋 از همان کودکی ارتباط خوبی با پیدا کرد. در تفسیر قرآن درس اخلاق شرکت می‌کرد. 🦋 در مسجد هم هر کاری به زمین می ماند به دست علی انجام می گرفت از نظافت تا گفتن و ... 🦋 چون کلاس زبان می رفت از بقیه بچه ها قوی تر بود. روی درب خانه تابلوی زد رویش نوشت : «تقویتی درس زبان در مسجد ساعت ۲ تا ۴ ساعتی ده تا صلوات قبولی با خدا» با این کلاس خیلی از بچه‌های محل را جذب مسجد کرد. 🦋 «شهباز» اسم تیم فوتبال محله حصیرآباد بود. علی کاپیتان تیم شهباز بود. فوتبالش حرف نداشت اما فوتبال هدف اول زندگی علی نبود. 🦋 هر زمان وقت اذان می شد بازی را تعطیل می کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان می گفت. 📚 کتاب هوری ؛ ص ۱۲ ، ۱۴ و ۱۵. (خاطراتی از مادر و دوستان شهید)
💐 فرمانده عملیات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان 💐 🌟 در میان بهت و تعجب بچه های دبیرستان نظامی کرمان یک خبر به سرعت بر سر زبان ها افتاد. «نمی‌تونی فکرشو بکنی یکی از بچه های سال اول توی سالن اجتماعات ایستاده و خونده» 🌟 توی محیطی که هر کس نماز می خوند انگشت نمای همه می شد مهدی هر روز نمازش رو می خوند. بعد از نماز هم قرآنش را در می آورد و چند دقیقه می خواند. 🌟 گفت : «با خودم فکر کردم اگر برای رضای خدا و شکر او نماز می خونم نباید از تمسخر دیگران بترسم». 🌟 خیلی از کسانی که تا آن روز نمازشان را مخفیانه می خواندند از روز بعد کنار مهدی ایستادند و نماز خواندند. 📚 کتاب ذرّه ای ترس ، صفحه ۱۲.
🌷 🌷 🍀 مقيد بود به . كنار جاده، زير آتش‌باران دشمن، توی کانال‌های باریک و... فرقی نمی‌کرد، او بايد نمازش را می‌خواند. 🍀 همراه شهيد بود. برای شناسایی رفته بودند كه گلوله توپ مستقيم مهمان سنگر آنها می‌شود. 🍀 می‌گفتند مجيد یک دفترچه داشت كه مطالبی در آن می‌نوشت. دفترچه را بعد از شهادتش باز می‌کنند، می‌بینند كه اسم ۳۹ شهيد را در آن نوشته. چهلمی‌اش خودش بود: «دكتر مجيد بقایی». 📚 ماهنامه امتداد ، شماره ۳ ، چهلمی‌اش خودش بود.
🔸 حجت الاسلام ، فرمانده سپاه قم 🔸 💛 پریدیم پایین گفتیم جنگی نمازمان را می‌خوانیم و راه می افتیم. یک روزه باید می رفتیم قم و بر می گشتیم شهرکرد. 💛 ایستاده بود به انگار نه انگار که تا چند دقیقه پیش بکوب می‌آمدیم. حتی تعقیباتش را هم خواند. نماز آن روزش را مثل روزهای دیگر خواند. 📚 ستارگان حرم کریمه ، جلد ۱۲ ، خاطره ۲۷ از محمدرضا رضایی. 👌 ایشان امام جماعت داخل عکس هستند. 🕌 مسجد جامع امام مهدی (عج) https://eitaa.com/joinchat/1272119492Cb21e50e0de