eitaa logo
جمکران
92 دنبال‌کننده
461 عکس
235 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ قَالَ قَالَ لِي عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ : لَمَّا مَضَى أَبُو عَمْرٍو رَضِيَ اَللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ أَتَتْنَا اَلْكُتُبُ بِالْخَطِّ اَلَّذِي كُنَّا نُكَاتِبُ بِهِ بِإِقَامَةِ أَبِي جَعْفَرٍ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ مَقَامَهُ. . عبد اللّه بن جعفر حميرى گفته است: وقتى كه ابو عمرو(عثمان بن سعید عمری، ) وفات كرد، با همان خطّى كه با ما مكاتبه مى‌شد، توقيعى مبنى بر جانشينى ابو جعفر(محمد بن عثمان بن سعید عمری ) رضى اللّه عنه به ما رسيد. 📚الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۶۲ https://eitaa.com/joinchat/1313013833C3acf51f477
🔻قَالَ أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّامٍ : كَانَ أَحْمَدُ بْنُ هِلاَلٍ مِنْ أَصْحَابِ أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَاجْتَمَعَتِ اَلشِّيعَةُ عَلَى وَكَالَةِ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ بِنَصِّ اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي حَيَاتِهِ وَ لَمَّا مَضَى اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَتِ اَلشِّيعَةُ اَلْجَمَاعَةُ لَهُ أَ لاَ تَقْبَلُ أَمْرَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ وَ تَرْجِعُ إِلَيْهِ وَ قَدْ نَصَّ عَلَيْهِ اَلْإِمَامُ اَلْمُفْتَرَضُ اَلطَّاعَةُ. فَقَالَ لَهُمْ لَمْ أَسْمَعْهُ يَنُصُّ عَلَيْهِ بِالْوَكَالَةِ وَ لَيْسَ أُنْكِرُ أَبَاهُ يَعْنِي عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ فَأَمَّا أَنْ أَقْطَعَ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ وَكِيلُ صَاحِبِ اَلزَّمَانِ فَلاَ أَجْسُرُ عَلَيْهِ فَقَالُوا قَدْ سَمِعَهُ غَيْرُكَ فَقَالَ أَنْتُمْ وَ مَا سَمِعْتُمْ وَ وَقَفَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ فَلَعَنُوهُ وَ تَبَرَّءُوا مِنْهُ. ثُمَّ ظَهَرَ اَلتَّوْقِيعُ عَلَى يَدِ أَبِي اَلْقَاسِمِ بْنِ رَوْحٍ بِلَعْنِهِ وَ اَلْبَرَاءَةِ مِنْهُ فِي جُمْلَةِ مَنْ لَعَنَ . ابو على بن همام گفته است: احمد بن هلال(لعنةالله عليه) از اصحاب امام حسن عسكرى سلام الله علیه بود. شيعيان به خاطر تصريح امام حسن عسکری سلام الله علیه و در زمان حيات ایشان، نسبت به وكالت محمّد بن عثمان رضى اللّه عنه() اجماع كرده و هم‌عقيده شدند. پس از شهادت امام حسن عسکری سلام الله علیه جماعت علماى شيعه به احمد بن هلال گفتند: با توجّه به اين‌كه امام واجب الاطاعة به وكالت و نيابت ابو جعفر محمّد بن عثمان() تصريح فرموده است، آيا تو وكالت او را قبول نداری و در امور و مسائل به او رجوع نمى‌كنى‌؟ او گفت: من اين موضوع را از آن حضرت نشنيده‌ام، امّا پدرش عثمان بن سعيد قدس سره () را انكار نمى‌كنم. اگر مطمئن شوم كه ابو جعفر(محمدبن عثمان) وكيل صاحب الزمان سلام الله علیه و عجل الله تعالی فرجه الشریف است به او جسارت نمى‌كنم. به او گفتند: اگر تو نشنيده‌اى، ديگران كه شنيده‌اند. گفت:آنچه كه شما شنيده‌ايد بر شما حجّت است نه بر من. بنابراين در مورد ابو جعفر محمّد بن عثمان توقف كرد و معتقد به وكالت او نشد. شيعيان هم او را لعن كرده و از او دورى جستند. مدتی بعد در خصوص لعن و تبرى از او، به وسيله ابو القاسم حسين بن روح رحمة الله عليه() توقيعى رسيد و آشكار شد كه احمد بن هلال هم در ميان لعن‌شدگان است. 📚الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۹۹ https://eitaa.com/joinchat/1313013833C3acf51f477
🔻صفوانى گفته: در سال ۳۰۷ ه‍‌ ق حسن بن على وجناء نصيبى به همراه محمّد بن فضل موصلى كه شيعه بود آمد، امّا او وكالت ابو القاسم حسين بن روح قدس سره() را قبول نداشته و انكار مى‌كرد، بنابراين مى‌گفت:اموالى كه به دست ابو القاسم خرج مى‌شود در غيرحقّ‌ است[يعنى در حقّ‌ هزينه نمى‌شود و به دست مستحق آن نمى‌رسد]. حسن بن على وجناء به محمّد بن فضل گفت: از خدا بترس چراكه صحّت وكالت ابى القاسم حسين بن روح قدس سره مثل صحّت وكالت ابى جعفر محمّد بن عثمان عمرى رضوان الله علیه() است. روزى هردوى آن‌ها در بغداد به خانه زاهرى وارد شده و منزل كردند. ما هم براى خير مقدم به ديدنشان رفتيم. يكى از مشايخ و بزرگان ما كه ابو الحسن بن ظفر و[يا] ابو القاسم بن أزهر ناميده مى‌شد نيز آنجا حاضر بود. بحث بين محمّد بن فضل و حسن بن على بالا گرفت. محمّد بن فضل به حسن گفت: دليلى بر آنچه كه مى‌گويى دارى كه وكالت حسين بن روح را ثابت كنى‌؟ حسن بن على وجناء گفت: چنان دليلى برايت بياورم كه بر جانت بنشيند. محمّد بن فضل دفتر بزرگى داشت كه ورق‌هايش سبز و جلدش سياه بود و حساب و كتابش در آن بود.حسن بن على دفتر را گرفت و نصف ورقى را كه سفيد بود كند و به محمّد بن فضل گفت: قلمى براى من بتراش. محمّد قلمى تراشيد و هردو بر چيزى توافق كردند كه من نمى‌دانستم، ولى ابالحسن بن ظفر به آن اطلاع داشت.حسن بن على وجناء قلم را برداشت و مسأله‌اى كه باهم توافق كرده بودند را با همان قلم تراشيده، بدون مركب نوشت و هيچ اثرى روى كاغذ معلوم نشد. ورقه پر شد، بعد ورقه را[كه ظاهرا خالى و سفيد بود] مهر زده و به پيرمرد سياهى كه همراه و خادم محمّد بن فضل بود داد و آن را براى ابو القاسم حسين بن روح رحمة الله عليه فرستاد. ابن وجناء هم همراه ما آنجا ماند، وقت نماز ظهر شد همان‌جا نماز را اقامه كرديم، بعد از نماز پيك برگشت و گفت: به من گفت: برو جواب هم مى‌آيد.غذايى آوردند، ما در حال غذا خوردن بوديم كه جواب در همان ورقه آمد و بندبند و جمله‌به‌جمله آن[كه فقط‍‌ بين آن دو نفر بود]در آن ورقه نوشته شده بود. [با ديدن اين منظره]محمّد بن فضل به صورت خودش سيلى زد و ديگر ميلى به غذا خوردن نداشت. بعد به ابن وجناء گفت: با من بيا. ابن وجناء بلند شد و با او رفت تا اين‌كه به خدمت ابو القاسم حسين بن روح رحمه اللّه علیه رسيد و با گريه و زارى مى‌گفت: اى آقاى من!مرا ببخش، خداوند شما را بيامرزد. ابو القاسم گفت: خداوند متعال ما و شما را بيامرزد، ان شاء اللّه. 📚الغيبة (للطوسی) ج ۱ ، ص ۳۱۵ https://eitaa.com/joinchat/1313013833C3acf51f477