✳️ امام زمان منتظر آمادگی ماست
🔻 #حضرت_مهدی (عج) منتظر #آمادگی ما هستند، منتظر اين كه دلهای ما از پردهی غيب در آيد. اين نكتهی بسيار مهمی است که در عين #حتمیبودن #ظهور ، زمان ظهور بستگی به شخصيت افراد جامعهی اسلامی دارد. همينطور که در عين حتمیبودن اجل مُسمّی، امکان تقدم و تأخر آن به #اعمال ما بستگی دارد، هر اندازه انسانها به #ورع نزديک شوند و نظرها به آن #امام_معصوم معطوف گردد، امکان تسريع در ظهور بيشتر میشود.
🔸 اگر سطح #فرهنگ_انتظار را پایين بياوريم و انتظارِ خود را از باطنیترين بُعد هستی به چراغانی و شربت و شيرينی تقليل دهيم، ظهور حضرت را عقب میاندازيم. با #سطحیشدن انتظار عملاً از حضرت میخواهيم تشريف بياورند و همين كارهايی را که ما میکنيم بپذيرند و اين موجب میشود جلوی ظهور گرفته شود.
👤 #استاد_اصغر_طاهرزاده
📚 برگرفته از کتاب «آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنیترین بُعد هستی»
به ما بپیوندید👇
کانال جانباز شهید بهمن رضایی
https://eitaa.com/janbazshahidbahmanrezaie2
♨️چرا امام زمان نمیآیند؟
🔸در كتابی خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند از آدم های بسيار خوب و مقدّس.
🔸روزى با خودشان نشستند و گفتند: "چرا امام نمی آيد"؟ در صورتی كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
🔸جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود.
او هم رفت و بعد از دو سه روزی برگشت.
پرسيدند چه طور شد؟
🔸گفت: راست مطلب اين كه من وقتى از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهرى بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد.
جلو جلو رفتم پرسيدم: اينجا كجاست؟
گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است.
بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهی امام رفتم. كسى آمد و گفتم: به امام بگو فلانى آمده و اذن ملاقات مى خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مى فرمايند: شما فعلاً خسته اى، از راه رسيدهای . برو فلان خانه (نشانى دادند) آنجا مرد بزرگى هست.
ما دختر او را براى شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا.
من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلى پذيرايی كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند.
🔸 گفتم: كيست؟
گفت: مأمور از طرف امام، می فرمايند: "بيا! مى خواهيم قيام كنيم و شما را به جايى بفرستيم."
گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد.
گفت: فرموده اند: "همين الآن بيا."
گفتم: بگو من امشب نمیآيم!
تا اين را گفتم ديدم هيچ خبرى نيست. نه شهرى هست، نه خانهاى هست و نه عروسى.
من هستم و صحراى نجف؛
🔸معلوم شد مكاشفه ای بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز #آمادگی برای آمدن امام زمان نداريم.
🖋آیت الله ضیا آبادی
https://eitaa.com/janbazshahidbahmanrezaie2