💬 | #پیام_جدید
متن پیام:
سلام میشه رمان روزی. دو پارت بزارید؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
سلام پارت درحال نوشتن هست ان شاءالله قرار میدم.
دوستان ان شاءالله فردا سه تا پارت میزارم پشت سر هم جبرانی امروز شرمنده 🙏
امشب شب جمعه هست
ولی مگر میشود اذان بگوید و باز هم دل من شب جمعه حرم حسین ابن علی نرود🥺
گمنامے!
تنهابراۍ"شهدا"نیست
میتونے
زندهباشےوسربازحضرتزهرا باشے
امایہشرطداره!
بایدفقطبراۍخداکارکنے
نہخلقخدا
وچهقشنگاستگمنامی...
هدایت شده از نوحه ناب ترکی و فارسی «یا الله» «یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)» جوشن کبیر💫✨
🔷یا الله یا زهرا سلام الله علیها🔷 👆
🔆بخـــــوان 🍀 #جوشن_کبیر #فراز ۹۹ 🍀
🌼 به نیت رفع موانع ظهور و تعجیل در فرج مولا صاحب العصر و الزمان
🌷سُبْحانَکَ یَا لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، خَلِّصْنا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ .🌷
🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
🤲 ما به « الله » اعتماد داریم 🤲
#پارت_پانزدهم
#رمان_ماه_شب_چهارده🦋
#عامر
همه مهمونا داشتن کم کم میومدن به سامی سپرده بودم تو همون مهمونی ی دختر جذاب پیدا بکنه بزاره جز اون 15 نفر باشه و بفرستیمش تا من حساب اون قمر و مصیب مفت خور رو برسم.
پارتی های من حرف نداشت از همه جا میومدن و پایه ثابت میشدن.
اصلا این پارتی های من استارت این برنامه ها بود که از طریق این دخترا پول در بیاریم...
_به به سلام جناب مهندس خوش اومدین بفرمایید.
****
#مهوا
وارد شدیم من و علی کنار هم و یک خانم هم با اقا محمدمهدی وارد شد تا ضایع نشه.
کنار هم نشستیم و مثلا مشغول صحبت بودیم، استرس تمام وجودم رو گرفته بود احساس خوبی نسبت به این موقعیت و این لحظات نداشتم...
علی داعما درحال گوشت زد کردن بود تا حواسم به خودم باشه.
_مهوا جان نقشه رو که میدونی حواست باشه طبقه بالا دست خودته سپردم دست کاردرستش پس هیچ نگرانی نباید داشته باشم... مراقب خودت هم هستی.
_باشه.... باشه
به قلم مهوا🫀
#کپی_بدون_ذکر_کانال_ممنوع❗️
🦋@jannathoseyn🦋
#پارت_شانزدهم
#رمان_ماه_شب_چهارده🦋
#علیرضا
امشب مهوا خیلی خاص شده بود،،، ولی نگرانی رو تو چشماش میدیدم ... مهوا دختری بود با چشمهای مشکی و مژه های فردار بینی رو فرم و صورتی معمولی اما جذاب و زیبا...
#علی
_آروم و صدای آهسته گفتم:
بسم الله........ یاحیدر کرار
همه هم یک یا حیدر اروم گفتن، من حاج کمیل بودم اسم مستعارم رو میگم،،، ماها اسم مستعار داشتیم،،،من نگران بودم نگران مهوا این جمع خیلی خطرناک بود...
اما من دلم روشنه من مطمئنم خدا کمکمون میکنه...
بعد از کلی تذکر دادن به مهوا پاشد رفت....
#مهوا
ماموریت من شروع شده بود،،، پاشدم که برم طبقه بالا در حال طی کردن راه بودم همه یک دستشون گیلاس بود و یک دستشون سیگار....
همه ی طوری نگاهم میکردن از این نگاه ها متنفر بودم، لباسم خردلی بود پوشیده اما مجبور بودم تنگ بپوشم. رسیدم دم پله زیر لب بسم الله... گفتم و راهی جهنم دوم شدم....
#سامی
عامرخان بهم سپرده بود براش دختر گیر بیارم،،، هیچ دختر چشامو نمیگرفت همشون خیلی از فیس افتاده بودن از بس اینجا به خوردشون داده بود عامر که عملی شده بودن...
اما دختر هست انگار تازه وارده و اولین بارشه اومده شاید بشه تورش کرد، با دوستش داشتن میرفتن سمت رختکن که خواستم دنبالش برم همون لحظه....
به قلم مهوا🫀
#کپی_بدون_ذکر_کانال_ممنوع❗️
🦋@jannathoseyn🦋