eitaa logo
جان و جهان
489 دنبال‌کننده
849 عکس
39 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
!_خودم_بلدم بابا گفت «کاری نداره که، خودم درست می‌کنم!» یک پارچه پهن کرد وسط هال، عینکش را زد، کَله‌قند را گرفت توی دست چپش و با دست‌ راست، دریل را با احتیاط جلو برد تا سوراخش کند. کله‌قند برای مراسم «قندشکستن» بود که بعد از مراسم نامزدی توی همدان رسم است. ما خانواده داماد بودیم و باید کله‌قند تزیین شده را همراه خریدهای عروس می‌بردیم خانه‌ پدر عروس و همان‌جا می‌شکاندیمش. برادرم تازه نامزد کرده بود. شنیده بودیم یک کله‌قندهایی آمده توی بازار که داخلش پر از نُقل‌ است و وقتی کله‌قند را می‌شکنی همه‌ی نقل‌ریزها با فشار می‌پرد بیرون. و خب برای این مراسم چه چیزی جذاب‌تر و پرهیجان‌تر از چنین چیزی؟! بابا اما تا شنید، جمله‌ی همیشگیِ «درست کردنش کاری نداره!» را گفت و با اعتمادبه‌نفسی مثال‌زدنی، آستین همت را بالا زد. می‌خواست سوراخ کوچکی در کله‌قند ایجاد کند و نقل‌ها را بریزیم داخلش. حالا نگاهِ پراز خوف و رجاءِ ما ثابت مانده بود روی فشار دریل که داشت تا اعماق کله‌قند فرو می‌رفت که ... . کله‌قند متلاشی شد! بهت‌زده چند ثانیه‌ای به هم نگاه کردیم و بعد با خنده‌ی بابا، ما هم سعی کردیم از این بحران فرصتی برای خنده فراهم کنیم! طبق‌معمول تنها کسی که نخندید مامان بود. سری به نشانه‌ی تأسف تکان داد و رو کرد به بردارم «برو تا تعطیل نکردن، یه دونه بگیر.» بابا همان‌طور که خاکِ‌قندها را از روی لباسش می‌تکاند، در اوج خونسردی شروع کرد به توضیح‌دادن که اگر از مته‌ی باریک‌تری استفاده می‌کرد احتمالا این اتفاق نمی‌افتاد.ادامه در بخش دوم؛
۲۵ دی