#دخترها_باباییاند
دوباره درجه را میگذارم روی پیشانیاش. با تمام تدابیری که زدهام هنوز هم قدری تب دارد. این بار به پاشویه رو میآورم تا شاید این داغی سمج دست از سر دخترک سه سالهام بردارد. حسابی مراقبم که تماس حولههای خیس خواب نازکش را ترکدار نکند. لبهایم به یاد سفارش مادر مرحومم افتاده روی دور حمد و آیةالکرسی و فوت کردن به غزل. میگفت نفس مادر شفاست.
دست میکشم روی پیشانیاش که حالا دیگر با دستم همدما شدهاست. انگار تازه تاپ تاپ قلبم قدری آرام میگیرد. دخترک بین خواب و بیداری غلتی میزند و با دست روی لحاف دنبال چیزی میگردد. دست بابا، همان که به وقت کولیک و دندان درآوردن و حالا در دردها و بیماریها پناه امنی است برایش، حتی خواستنیتر است از آغوش مامان. صلّی الله علیک یا اباعبدالله میگویم و با پشت دست نم چشمها را پاک میکنم. بابایی بودن دخترک، مرا تا خرابهی شام میبرد.
#فاطمه_سیاح
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan