eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
531 دنبال‌کننده
1هزار عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
. وارد اتاق عمل با دیوارهای صورتی می‌شوم. این‌بار جراحت، شدیدتر از همیشه است. تنی چاک‌خورده، که خبر از درگیری شدید می‌دهد! دو دستیار ارشد، کنارم نیستند. ناچار میان دو دستیار ناشی قرار می‌گیرم که از قضا یکی‌شان مجرم اصلیِ این جنایت فجیع است و صِغر سنی‌اش، مانعِ تراشیدن هر حکمی در دادگاه علیه او شده است. جراحی تن خسته‌ی کتاب داستان را آغاز می‌کنم؛ چسب، قیچی! یاد کلاس چهارم می‌افتم و موضوع اولین انشاء؛ دوست دارید وقتی بزرگ شدید، چکاره شوید؟ آن سال‌ها که فرزند کمتر، طعم‌دهنده‌ی مجاز شیرینی زندگی بود، مادری برایم معنای شغل نداشت و بیلبوردهای سطح شهر به من این‌گونه القاء کرده بودند که مادری جبرِ زنانه‌ای است برای بقای نسل و منطق می‌گوید: «جبر کمتر، زندگی بهتر.» پس این‌گونه آرزو کردم و نوشتم: «دوست دارم وقتی بزرگ شدم، جراحی موفق باشم که نامم همه‌ی قله‌های علمی دنیا را فتح کند.» به اتاق عمل برمی‌گردم، جراحت بیش از انتظار است و عمیق... چسب، قیچی! این دو دستیار ناشی هم ایستاده‌اند بالای سرم و دائم پچ‌پچ می‌کنند، انگار نه انگار یکی‌شان مجرم است و انگار نه انگارتر که، این‌جا اتاق عمل است. ✍ادامه در بخش دوم؛