#زائر_خوب_رضا(ع)
مادربزرگ ده تا بچه قدونیمقد داشتند. سالهای دور، وقتی هنوز چندتا از بچهها کوچک بودند و نوزاد هم داشتند، رفته بودند سفر مشهد.
پدر بزرگ و بقیه همسفرها دائم میرفتند زیارت ولی مادربزرگ مدام در حال پخت و پز و رسیدگی به بچهها و کهنه شستن و... بودند.
در آن سفر فقط یک بار توانسته بودند خیلی کوتاه به حرم مشرّف شوند.
روز آخر سفر در حال شام پختن با خودش میگوید: "این چه زیارتی بود من اومدم؟! همهش به بچهداری و کهنه شستن گذشت.. یه زیارت درست و حسابی نکردم!"
دلشکسته، با همین غصه به خواب میروند.
شب خواب میبینند درب اتاقشان را میزنند. درب را که باز میکنند، آقا امام رضا را در چارچوب درب میبینند...
مادربزرگ دستپاچه شده بودند همانطور که آقا را به داخل اتاق دعوت میکردند عذرخواهی میکنند که اتاق نامرتب است.
آقا امام رضا وارد اتاق میشوند و سه بار به مادربزرگ میفرمایند:
"زائر خوب؛ شما
زائر خوب؛ شما
زائر خوب؛ شما"
مادربزرگ از خواب بیدار میشوند، درحالیکه خیلی خوشحال بودند که این کارهایی که انجام دادند، اجرش کمتر از زیارت نبوده.
#ساویزفر
با ما در *جان و جهان* همراه باشید:🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan