eitaa logo
جان و جهان
498 دنبال‌کننده
827 عکس
38 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
بخش دوم؛ مغزم به زبانم دستور نمی‌داد که سخنی بگوید، فقط نگاهش کردم. در غلغله بچه‌ها که دور میز معلم جمع شده بودند، نتوانست پیشم بماند. ترجیح داد سرجایش بنشیند و سر روی میز بگذارد و آرام گریه کند. صدای زنگ استراحت، عده‌ای از بچه‌ها را از کلاس بیرون کرد. عده‌ای هم که متوجه او شده بودند، این بار دور او جمع شده بودند. - خانم خانم، نازنین داره گریه می‌کنه. کلاس تقریبا آرام شده بود. بچه‌ها را به بیرون راهنمایی کردم. سرش را بلند کرد و پیشم آمد. با بغضی که در گلو داشت خفه‌ام می‌کرد او را در آغوش گرفتم. بعد از کمی همدلی با او گفتم: «بیا برای مادرت کاردستی درست کن و روز پدر رو بهش تبریک بگو، چون برات هم مادر بوده هم پدر!» چشمانش از ذوق گرد شد! نمی‌دانم از کجا به ذهنم رسید، ولی هرچه بود خدا این را برای آرام کردن دل آن دختر بر زبانم جاری کرد. آرام شد. با چشمی که اشک در آن موج می‌زد و لبی که لبخند روی آن نقش بسته بود گفت: «چشم خانم.» از آرامش او قلب من هم آرام گرفت. مسئول پرورشی روی یک مقوا با ماژیک قرمز پهن نوشته بود: «روز پدر مبارک.» قرمزی ماژیک مثل خون خشک‌شده روی کاغذ مرا برد پیش همسران شهدا که یک شبه پدر شدند! در جان و جهان هر بار یکی از مادران درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 🌐 ble.ir/join/69TZ9jm6wJ 🌐 https://eitaa.com/janojahanmadarane