eitaa logo
جان و جهان
495 دنبال‌کننده
793 عکس
35 ویدیو
1 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم؛ صبح با همسرم، نگاهی به کوله‌پشتی می‌کردم و نگاهی به پسرکم که تب‌دار توی رختخواب بود. وسایل خودم و علی را درآوردم و با وسایل همسر، کوله را جمع‌ و جور کردم. گفتم: «پاشو آقا سعید! زنگ بزن به یکی باهاش برو یا یه بلیط پیدا کن، تنها برو.» اصلا راضی نمی‌شد و دلش نمی‌آمد ما را در این شرایط تنها بگذارد و برود. با خطابه‌ای که برایش خواندم که: «این‌مسیر، مسیر ظهوره، تو نماینده‌ی خانواده مایی. جا نمون از قافله! برو...»، به سختی راضی شد. با دوتا از دوستانش هماهنگ کرد و رفت. من ماندم و حال خراب و طفلی مریض... تلفن را برداشتم و به استادم زنگ زدم؛ بغض گلویم را گرفته بود و امان صحبت نمی‌داد، فقط گفتم: «چرا من اینطوری میشم استاد؟! این چندمین سفر زیارتیه که دم رفتن برنامه‌مون بهم می‌خوره و ائمه، من رو نمی‌پذیرن...» مثل همیشه با صدایی آرام و مطمئن گفت: «شما باید به حالی برسی که امروز اگر تو مسیر بودی و فردا زائر، با اینکه تو خونه‌ای و مراقب فرزندت، فرقی نکنه. اگر به این حال برسی، بردی! وگرنه زیارت که به تو مسیر بودن نیست، هرچند اون هم جزو شعائره و تو براش تلاش کردی و نشده. مراقب باش این امتحانت رو درست پاس کنی...» نگاهم را چرخاندم به سمت پسرکم؛ نگاه پرمهر پرستاری در مسیر مشّایه... در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan