eitaa logo
جان و جهان
498 دنبال‌کننده
827 عکس
38 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
هرسال برای خانه‌تکانی کتابخانه‌ام، با وسواس روزی را انتخاب می‌کنم. از شما چه پنهان، تمیز کردن کتابخانه با جاهای دیگر خانه برایم فرق دارد. در طول سال شاید کمتر فرصتی پیدا بشود که سراغ کتاب‌های قدیمی‌ام بروم. خانه‌تکانی برایم فرصتی است تا کتاب‌ها را تک به تک بیرون بکشم، خاک روی جلدشان را بگیرم، بعضی‌ها را بو بکشم... بعضی‌ها را ورق بزنم... با دیدن بعضی‌ها پرت شوم در خاطره ای دور... توی این ده سالی که در خانه‌ی خودمان هستیم، هرسال کتابخانه‌مان چاق و چله‌تر شده... بعضی از کتاب‌های نخواندنی را می‌گذارم توی سبد بازیافتی‌ها. کاغذهای باطله و قبض‌هایی که بی‌اجازه سُر خورده‌اند لای کتاب‌ها را جدا می‌کنم. گاهی دسته‌بندی کتاب‌ها را عوض می‌کنم و گاهی با وسواس دنبال جای مناسب برای یک کتاب می‌گردم... داشتم کتابخانه را خانه‌تکانی می‌کردم که پرت شدم ته آن دالان تاریک... از دوران نوجوانی‌ام خاطرات خوشی ندارم. روزگار و افکارم در آن زمان سیاه و تاریک بود. دوست تلفنی‌ای! داشتم به نام هستی، که کیلومتر ها دورتر از من در بندر عباس زندگی می‌کرد. هر وقت از حجم افکار بد سینه‌ام سنگین می‌شد، پیامکی می‌دادم و می‌گفتم: «هستی میای شعر بازی؟» و بعد شروع می‌کردیم به نوبت برای هم شعر فرستادن، نه که فکر کنید حافظ و سعدی و مولانا برای هم می‌خواندیم، نه! اشعار نو، پوچ و تلخ بیهوده... ادامه در بخش دوم👇