eitaa logo
جان و جهان | به روایت مادران
537 دنبال‌کننده
1هزار عکس
48 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @mhaghollahi @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
- خانم، خانم، کاغذ رنگی بیاریم؟ - من می‌خوام مقوا رنگی بیارم، کاغذ برا کاردستی به درد نمی‌خوره. - من دوست دارم بوم بیارم! صدای بغض کرده‌ای در این میان توجهم را جلب کرد. - خانم من که بابا ندارم چی‌کار کنم؟ بغض گلویم را گرفته بود، مغزم هنگ کرده بود، زبانم قفل شده بود. بعد از نه ماه مرخصی تازه اولین هفته‌ای بود که به مدرسه آمده بودم. به عنوان جایگزین یک معلم دیگر، کلاسی را به من سپرده‌بودند. حضورم در کلاس مصادف شده بود با روز پدر. آشنایی زیادی با بچه‌ها نداشتم. نمی‌دانستم چه بگویم، ولی بی‌جواب گذاشتن او برایم دردناک‌تر بود. به سختی زبانم را چرخاندم. - عزیزم پدربزرگ داری؟ - نه خانم. ✍ادامه در بخش دوم؛