ای نوشلب که بوسه به ما کردهای حرام
گر خونِ ما چو #باده بنوشی حلالِ تُـو
یاران چو گُل به سایهی سرو آرمیدهاند
مـا و هـوای #قامتِ بـا #اعتدالِ تُـو
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲
#رهی_معیری
@jargeh
ساقیا در ساغرِ هستی شرابِ ناب نیست
و آنچه در جامِ شَفَق بینی به جُز خوناب نیست
زندگی خوشتر بُوَد در پَردهی وَهم و #خیال
صبحِ روشن را صفای سایهی مهتاب نیست
شب ز آهِ آتشین یک دَم نیاسایَم چو شمع
در میانِ آتشِ سوزنده جای خواب نیست
مَردُمِ چَشمَم فروماندهست در دریای اشک
مور را پای رهایی از دلِ گِرداب نیست
خاطرِ دانا ز طوفانِ حوادث فارغ است
کوهِ گردونسای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گُل از وفای خویشتن دل بستهایم
ورنه این صحرا تُهی از لالهی سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهرِ ماست
ورنه در گلزارِ هستی سَرو و گُل نایاب نیست
گر تُو را با ما تعلّق نیست ما را شوق هست
ور تُو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گُفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماهِ من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهی صُبح و شکَرخندِ گُل و آوای چَنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبتِ احباب نیست
جای آسایش چه میجویی #رهی در مُلکِ عشق
موج را آسودگی در بحرِ بیپایاب نیست
#رهی_معیری
@jargeh