یه روز که میخواستیم با همسری بریم مشهد قرارشد باهواپیما بریم منم چون اولین بارم بودیکم استرس داشتم 😉😉وقتی برای بازرسی رفتیم من رواسترس گرفت وقتی رد شدم زنگ زد 😱گفتن چیزی همرات هست توی جیب من هم صلوات شمار بود نشون دادم گفتن مشکوک میزنی بدتر استرس گرفتم خلاصه ردشدیم بعدکه سوار هواپیما شدیم کنار صندلی ما یک مرد نشست مرده خیلی مشکوک بود کلی ازهمسری سؤال پرسید که کی هستین واین حرفها بعدنگو به من مشکوک شدن ومأمور امنیت اومده پیش ما تا سرازکارمون درآره 😂😂😂 بچه هاتوروخدا دعا کنین تا این مریضی منحوس بره 🙏🙏
#خنده😁