eitaa logo
آکادمی جریان
618 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
0 فایل
ارائه دهنده دوره های علمی_اموزشی و برگزار کننده رویداد های فرهنگی و جهادی #روانشناسی #زبان_های_خارجه #ورزشی #علمی #تحصیلی #قرآنی #هنری #فناوری #درآمدزایی برداشت مطالب و دلنوشته ها فقط با ذکر منبع🙏 🍀🌻در جریان باشید🌻🍀 @jaryan_ins
مشاهده در ایتا
دانلود
یه داریم‌که‌میگه؛ آش‌نخورده‌و‌دهن‌سوخته!!🤕 این‌حکایت‌کسیه‌که‌در‌گناهانی‌که خودش‌مرتکب‌نشده،‌شریکه❗️ ❌مومنی‌که‌به‌خاطر سکوت و بیتفاوتی‌ ‌در‌قبال ‌خطا‌وگناه‌دیگران، شریک_گناهه!!! سکوت‌در‌برابر‌گناه،‌یعنی‌راضی‌بودن‌به گناه!🚶🏿‍♂ یعنی‌همون‌گناه‌رو‌توی‌پرونده‌عمل‌اون مؤمن_ساکت‌هم‌می‌نویسن🚶🏿‍♂💔
✍🖇 . • 💙یه داریم‌که‌میگه؛ آش‌نخورده‌و‌دهن‌سوخته!! 🦋^^این‌حکایت‌کسیه‌که‌در‌گناهانی‌که خودش‌مرتکب‌نشده،‌شریکه❗️ ❌مومنی‌که‌به‌خاطر و ‌در‌قبال ‌خطا‌وگناه‌دیگران، !!! ⚠️سکوت‌در‌برابر‌گناه،‌یعنی‌راضی‌بودن‌به گناه!🚶🏿‍♂ 🔗یعنی‌همون‌گناه‌رو‌توی‌پرونده‌عمل‌اون مؤمن_ساکت‌هم‌می‌نویسن🚶🏿‍♂💔
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ تو نیکی می کن ✨ در قابوس نامه عنصرالمعالی داستانی است که : متوکل خلیفه عباسی غلامی به نام فتح داشت و به او انواع فنون آموخته بود. روزی که شنا می آموخت, فتح دور از چشم مربیان خود در دجله مشغول شنا شد که آب طغیان کرد و او را با خود برد. متوکل وقتی خبر را شنید بسیار غمگین شد و اعلام کرد تا او را نیابید غذا نخواهم خورد، شناگران ماهر جستجو آغاز کردند ولی اثری از او نیافتند پس از یک هفته ملاحی او را زنده در یکی از شکاف های کنار دجله به سلامت یافت. ملاح فتح را گرفت و پیش خلیفه آورد. خلیفه بسیار خوشحال شد و دستور داد غذا آماده کنند زیرا می پنداشت که فتح هفت شبانه روز غذا نخورده است. فتح گفت: من سیرم. متوکل گفت : مگر از آب دجله سیری؟ فتح گفت: نه من این هفت روز گرسنه نبودم که هر روز نانی بر طبقی نهاده ،بر روی آب فرود آمدی و من جهد کردمی و بگرفتمی و زندگانی من از آن نان بود و بر هر نانی نبشته بود: "محمد بن الحسین الاسکاف" متوکل فرمود که:در شهر منادی کنید که آن مرد که نان در دجله می افکند کیست؟ روز دیگر مردی بیامد و گفت: منم. متوکل گفت: به چه نشان ؟ مرد گفت: بدان نشان که نام من بر روی هر نانی نبشته بود : محمدبن الحسین الاسکاف. متوکل گفت این نشان درست آمد اما چند گاهیست تو نان در دجله می افکنی ؟ گفت: یک سال است. گفت: غرض تو از این چه بوده است؟ گفت: شنیده بودم که نیکی کن و به رود انداز که روزی بر دهد. به دست من نیکی دیگر نبود آنچه توانستم کردم. متوکل گفت: آن چه شنیدی کردی و بدانچه کردی ثمرت یافتی . وی را بر در بغداد دهی داد و مرد بر سر مِلک رفت و محتشم گشت. تو نیکی می کن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز