eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی🇮🇷
8.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
339 فایل
امام خامنه ای:کارباید تشکیلاتی باشد. کادر سازی کار تشکیلاتی مطالبه گری تربیت نیرو در طراز انقلاب ✔رسانه تحلیلی خبری قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی ارتباط با کانال @sharheaani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🔰 راه تحصیل تقوا ♻️ امتحانات خدا؛ مقدمه رشد انسان 🎤 آیت الله 🍁 آیه‌ی «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُن‏» را خدای متعال به عنوان سرّ عنایت خودش و تعظیم و تجلیل از ابراهیم علیه السلام نازل فرموده است؛ یا رسول الله صل الله علیه وآله بیاد آور زمانی را که خدا ابراهیم علیه السلام را با کلماتی آزمایش کرد و ابراهیم علیه السلام هم آن کلمات را انجام داد و به جا آورد. آن کلماتی که خدا به ابراهیم علیه السلام گفت، چه بود؟ 🍁 حالا این بچّه بزرگ شد و بزرگ شد، مثلاً به سن هجده سالگی رسید. یک پسر جوان شده است. به ابراهیم خلیل علیه السلام در خواب وحی می‌شد، حالا خدا به ابراهیم علیه السلام گفت: باید خودت سر این بچّه را ببری. آزمایش است دیگر. 🍁 ببیند حالا که ابراهیم علیه السلام بچّه‌دار شده و به او علاقه پیدا کرده است؛ آیا این تعلّق به بچّه جلوی بندگی و اطاعت فرمان خدا را می‌گیرد یا نه؟ 🍁 در خیلی از انسان‌ها جلوی بندگی را می‌گیرد به بچّه‌هایشان علاقه دارند، اگر بمیرد یا مریض شود به خدا فحش می‌دهند یا اگر پولدار شوند در راه معصیت خدا خرج می‌کنند. 🍁 حالا فقط یک پسر به ابراهیم علیه السلام داده؛ هجده سالش هم شده است، می‌خواهد امتحان کند ببیند علاقه این بچّه چه مقدار در دل ایشان رفته و چه مقدار با خدا ارتباط دارد. 🍁 ابراهیم علیه السلام با خود اسماعیل علیه السلام مطرح کرد که ببیند او آماده است یا نه، لذا به او گفت: «إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»؛ من در خواب دیده‌ام که دارم سرت را می‌برم. «فَانْظُرْ ما ذا تَری»؛ نظرت چیست؟ اسماعیل علیه السلام گفت: «افْعَلْ ما تُؤْمَرُ»؛ هر چه خدا گفته انجام بده، «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ‏» من هم اگر چه تلخ است امّا صبر می‌کنم. 🍁 او هم شایستگی داشت و الّا هیچ بچّه‌ای آمادگی ندارد که بپذیرد خود پدر بیاید سرش را ببرد. 🍁 ابراهیم علیه السلام طناب و چاقو را برداشت و الاغی آورد و اسماعیل علیه السلام را سوار کرد و به مِنی برد که سرش را ببرد، پیاده‌اش کرد و خواباند و همه‌ی کارها را کرد تا آن لحظه آخر که اگر چاقو را بر گردن می‌کشید سر بریده می‌شد تا آن‌جا خدا اجازه داد جلو برود و جلو رفت. دیگر هیچ جای برگشت برایش نبود، «فَأَتَمَّهُنَّّ»؛ یعنی به تمام و کمال چیزی که خدا می‌خواست تحویلش داد. بعد خدا گفت: من که نمی‌خواستم سرش را ببری، گفت: به جای او یک گوسفند سر ببر. 🍁 این‌که حاجی‌ها روز اوّل مِنی گوسفند می‌کشند به یادبود این مسأله‌ی قربان کردن اسماعیل علیه السلام و بعد تبدیل شدنش به کشتن یک گوسفند است. ‌╭━━━⊰◇⊱━━━╮ @javaan_enghelabi🇮🇷 ╰━━━⊰◇⊱━━━╯