شهید مدافع حرم جواد محمدی
#همسرانه جانــا چگونہ گویم شرحِ فراقـت ، چشمی و صد نَم جانـــی و صد آه ... ❤️ @javad_mohammady ❤
#خاطره 🌷
🔰سوریه ڪه بود ، #هرشب حتما با من تماس☎️ داشت . حتی سری اولی ڪه مجروح💔 شده بود و من از این موضوع ڪاملا #بی_خبر بودم ، از بیمارستان تماس میگرفت و آنقـدر #عادی برخــورد میڪرد ڪـه من اصلا متوجه نشــدم مجروح شده😊
🔰در واقع #آقاجواد خــودش را مقیــد به تماس با خانواده💞 میدانست ڪه در آن شـرایط هم حواسـش به ایـن موضوع بود . وقتی هم ڪه مــن از #مجروحیتشــان خبــر دار شــدم ، گفت :
هر اتفاقی افتاده باشد مهم نیست🚫 مهم این است ڪه #تو الان درحال صحبت با من هستی😍
🔰هر بار #مجروح میشد با واسطه خبردار می شدم ؛ از طریق دوستان و اطرافیانشان👥
و این باری ڪه #شهید شد بار چهارم رفتنش بود!
واقعا هر باری ڪه میرفت ، دلتنگیها💔 بیشتر میشد . خصوصا سری #ســوم ڪه این دلتنگی هم برای من، هم برای همسرم💞 زیاد شــده بود ؛ طوری ڪه دائم پشت تلفن☎️ به زبان میآورد .
🔰سری های قبل اصلا این موضوع را به رو نمی آورد❌ و در جواب #دلتنگیهای من هم میگفت راه دور است و بایــد با این دلتنگیها ڪنار بیایی اما برایمان #خســتگی نداشــت🚫
🔰واقعــا راه ، #راه_شــهدا بــود . آقــا جــواد
همیشه در صحبتهایش وقتی میخواست به من دلداری بدهــد ، میگفت : "الگــوی شــما بایــد #حضــرت_زینب (س) باشد . سختیهای شــما ڪجا و ســختیهای خانم حضرت زینب س ڪجــا."
واقعا راســت میگفت😔 خســتگی ما ڪجا و خستگی خانم ڪجا⁉️
🔰اما #فاطمه هم بچه بود و دلتنگیهای بچه گانه خودش را داشت . پدرش #سوریه ڪه بود همیشه ســراغش را میگرفت و منتظر آمدنش بود . حتی زمان #مفقود بودن پیڪر #آقاجواد هم فڪر میڪرد پدرش سوریه است و باید منتظر برگشتنش باشد😔
🔰خود پدرش قبل رفتن ، اول قصه #حضرت_رقیه (س) را برایش گفت و بعد در مورد ســفرش برای #فاطمه توضیــح داد . آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود ڪه برخی اوقــات در اوج بیتابی اش💔 به من میگفــت : "مامان حضرت رقیه س هم مثل من #اینقدر_گریه_میڪرد⁉️"😭
✍ #راوی_همسر_شهید
❤️ @javad_mohammady ❤️
🇮🇷ڪـانال شهـید جـواد محمـدی🇮🇷
💔
بابا گفت می خواهد برود سوریه. گفتم: "من نمی گذارم بروی"☝️ گفت: "چه جوری؟" گفتم : "من و مامان می ایستیم جلوی در راهت را می بندیم"
بابا گفت: "شما مگه حضرت رقیه را دوست نداری؟" گفتم چرا
بابا گفت: "اگر من نروم سوریه بجنگم، دشمن های حضرت رقیه، حرَمش را خراب می کنند. دخترکوچولوهای سوریه ای را که قد تو هستند، اذیت می کنند...
یادت هست آمده بودی سوریه با بچه ها بازی کردی؟ رفتیم حرم...
یادم بود...
من فکر می کردم می رویم جنگ. مامان گفت: "می رویم زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه. می رویم بابا را ببینیم."
.
از هواپیما که پیاده می شدیم، بابا را دیدم. بابا برایمان دست تکان داد. بین همه مردها، قدبلندتر بود...
بابا بغلم کرد. برایم یک عروسک خیلی خیلی خوشگل خریده بود؛ خیلی خوشگل. هنوز هم دارمش. بعد رفتیم زیارت، رفتیم بازار و هر اسباب بازی را می دیدم و می گفتم قشنگ است، بابا برایم می خرید...
.
.
خیلی خوش گذشت آن روزها
.
ــــــــــــــــــــ
راوی: #فاطمه دختر #شهید_جواد_محمدی
قطعه ای از کتاب #دخترها_بابائی_اند
#شهیدجوادمحمدی
#سوریه
#حضرت_رقیه
#حضرت_زینب
#سیده_زینب
#عروسک
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@javad_mohammady
#یارقیه
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
😭😭😭
#حضرت_رقیه
#شب_سوم | #محرم
🏴 | @javad_mohammady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با پای پُر وَرمم
دردسر حرمم...
دیگه حالا خیلی
شبیه مادرمم...😢
◼️ #شب_سوم #محرم
#حضرت_رقیه
🏴 | @javad_mohammady
شهید مدافع حرم جواد محمدی
با پای پُر وَرمم دردسر حرمم... دیگه حالا خیلی شبیه مادرمم...😢 ◼️ #شب_سوم #محرم #حضرت_رقیه 🏴 |
1598116390.aac
4.21M
با پای پر ورمم
دردسر حرمم...
دیگه حالا خیلی
شبیه مادرمم...😢
#حاج_محمود_کریمی
◼️ #شب_سوم #محرم
#حضرت_رقیه
🏴 | @javad_mohammady
شهید مدافع حرم جواد محمدی
ببیـــن دختــران #شهیــــدان را ڪہ چشـــم انتظار پدر هستنــد ببـیــن غــنـــچہ هـــاے بـــهـــار چ
#خاطره
.
آقا #جواد حتی تو حرم #حضرت_رقیه (س) هم، از بچههای شهدای #فاطمیون غافل نمیشد. با #فاطمه بردشان یک گوشه و باهاشان بازی کرد. فاطمه خوراکیهایش را آورد و با هم خوردند. آقا جواد برای فاطمه، خمیرِ بازی، خریده بود. آوردند و با بچههای فاطمیون، حلقه زدند دور همدیگر و نشستند به #بازی. آنقدر بهشان محبت کرد و خندیدند که آخر سر، از سر و کله آقا جواد بالا میرفتند و صدای عمو عمویشان قطع نمیشد.
(راوی:همسر شهید).
این کلیپ، تصاویر همین خاطره است.
.
📚دخترها باباییاند.
_____.
🏴 | @javad_mohammady