eitaa logo
کانال رسمی استاد جواد حیدری
4.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
376 ویدیو
166 فایل
💻کارشناس ارشد کلام اسلامی مدرس حوزه و دانشگاه کارشناس پاسخگویی به شبهات 🌐پاسخگویی شبهات اعتقادی 🆔 @khameneieshQ
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پرسش: ریشه گله و شکایت و اعتراض انسان نسبت به خداوند چیست؟ ✍️ پاسخ: اجازه دهید برای رسیدن به پاسخ وتقریب ذهن از نمونه های اجتماعی که در زندگی خود شاهد هستیم مثالی بزنیم. به عنوان مثال وقتی انسان نسبت به کسی شناخت کاملی پیدا کرده و او را از هر لحاظ قبول داشته و به او اطمینان دارد، عملکردهای او درشرایط و زمانها و مکانهای متفاوت را نیز می پذیرد و اگر مفهوم رفتاری را از جانب آن شخص فهیم متوجه نشود، این را به حساب دانش کم خود می گذارد نه بد رفتاری آن شخص. با توجه به مثالی که ذکر شد می توان چنین نتیجه گرفت که میزان شناخت انسان نسبت به دیگران، او را در فهم مفهوم رفتارهای آنان مساعدت می نماید. در رابطه با خداوند نیز وضع به همین منوال است.چنانچه انسان خداوند را به خوبی بشناسد و شناخت دقیق و کاملی نسبت به او پیدا کند بدین درجه از اطمینان می رسد که هرآنچه او برایم رقم می زند خیر است، بنابراین چنین شخصی در کوران حوادث معترض نشده و با شکرگزاری و صبر، بهبود اوضاع را از خداوند طلب می نماید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ داناترين مردم نسبت به خداي متعال کسي است که بيش از همه از قضا و قدر الهي راضي باشد.(1) در واقع نتیجه شناخت نسبت به خداوند، رضایت نسبت به قضاء الهی خواهد بود. و یا در روایتی دیگر چنین آمده است: امام کاظم علیه السلام می فرمایند: ینْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ‏ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ. بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [و عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزی ‌رسانى کندکار نپندارد و او را در قضایش متّهم نسازد [و بر او گمان بد نبرد].(2) خرد ورزی و بهره بردن از تعقل نسبت به خداوند یعنی همان شناخت باری تعالی که اگربه روش صحیح انجام پذیرد راضی بودن نسبت به کم و زیاد رزق و روزی و همچنین رضایت به قضاء الهی را به دنبال خواهد داشت. پی نوشت ها: 1. الکافي، ج2، صفحه 60 2.کافی، جلد۲، صفحه61 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: برای رسیدن به مقام رضا چه مراحلی را باید طی نمود؟ ✍️ پاسخ: قطعا رسیدن به مقام رضایت به قضاء الهی، به راحتی بدست نمی آید و نیازمند پیش زمینه است. در روایتی از امام سجاد علیه السلام می خوانیم: الزهد عشرة أجزاء فأعلى درجات الزهد أدنى درجات الورع ، و أعلى درجات الورع أدنى درجات اليقين و أعلى درجات اليقين أدنى درجات الرضا ، زهد ده درجه دارد بالاترين درجه زهد پايين ترين درجه ورع است، و بالاترين درجه ورع پايين ترين درجه يقين است، و بالاترين درجه يقين پايين ترين درجه خشنودى [از خدا ]است.(1) با توجه به روایتی که ذکر شد زهد، ورع و یقین پیش زمینه های لازم برای رسیدن به مقام رضاست.یعنی اگر کسی خواست به چنین جایگاهی برسد و راضی به قضای الهی باشد باید از پل زهد و ورع و یقین رد شود.در ذیل به ترتیب مفهوم این سه اصطلاح اخلاقی را متذکر می شویم. «در فرهنگ اسلام زهد به این معنا نیست که انسان از مال و منال دنیوی برخوردار نباشد، بلکه رکن اساسی و حقیقت زهد آن است که آدمی اسیر دنیا و مظاهر آن نگشته و در عین بهره مندی از آن، امیر و حاکم بر آن باشد؛ زهد دل کندن از دنیا و پرهیز از آمال و آرزوهایی است که تعلق به آنها انسان را زمین گیر می سازد».(2) ورع نیزدر اصل به معناى بازداشتن نفس از محارم و گريز از آنهاست. امام علی (علیه‌السّلام) در‌باره ورع می فرمایند: «الْوَرَعُ الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَهِ» (3) ورع و پرهیزگاری توقف در‌برابر شبهات است؛ یعنی ورع تنها توقف در برابر حرام نیست بلکه توقف کردن در امور شبهه ناک، را نیز شامل می شود. یقین نیزدر اصطلاح، اعتقاد و باور محکم و استواری است که مطابق با حقیقت باشد و به هیچ وجه امکان زوال و احتمال خلاف در او راه ندارد. (4) باتوجه به آنچه گفته شد راه رسیدن به مقام رضا این است که انسان وادی زهد و وادی ورع و وادی یقین را پشت سر بگذارد. کسی که به دنیا و مظاهرش تعلق قلبی دارد نمی تواند زهد را در وجود خود پرورش دهد و کسی که زاهد نباشد صاحب ورع نیز نخواهد شد چرا که توان توقف در برابر امور شبهه ناک را ندارد و کسی که ورع را در خود نپروراند قطعا توان رسیدن به یقین را نخواهد داشت و چنین کسی مقام رضا را تجربه نخواهد کرد. پی نوشت ها: 1.الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص 62 2.جوادی آملی، عبدالله؛ مراحل اخلاق در قرآن،ج11، ص178. 3. لیثی واسطی،عیون الحکم و المواعظ، ص۶۸ 4. طوسی، خواجه نصیرالدین، ج۱، ص۹۶، اوصاف الاشراف آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: مرز بین عزت و ذلت نفس و یا تکبر و تواضع چیست؟ ✍️ همانگونه که انسان میل به کمال دارد و به دنبال تقویت و تثبیت فضائل اخلاقی دروجود خویش است و عقل و وحی نیز او را به دریافت هرچه بیشتر و بهتر فضائل اخلاقی دعوت می نمایند، شیطان نیز تمام هم و غم خویش را برای پرورش رذائل اخلاقی دروجود انسان بکار می گیرد و وسوسه های نفسانی و نفس اماره انسان نیز به کمک شیطان آمده تا ریشه رذائل اخلاقی را دروجود انسان زنده نگهدارند.بنابراین جنگ بین عقل و نفس همواره وجود داشته و تا آخر عمر همراه انسان می باشد. به عنوان مثال ازیک طرف شخص به دنبال تثبیت عزت نفس دروجود خویش است و ازطرفی احتمال افتادن دروادی ذلت و خواری نفس برایش وجود دارد. و یا گاهی دچار کبر شده و یا بعضا به نقطه مقابل کبر یعنی تواضع روی می آورد.برای تشخیص این ویژگی ها از یکدیگر باید توجه کرد که انسان دارای دو نوع خود میباشد یکی خود حقیقی انسان و دیگری خود پنداری.خود حقیقی در وجود انسان اصالت دارد و خود اصلی و حقیقی است اما خودپنداری درواقع خود غیرحقیقی است که ذهنیت انسان آن را ساخته است. کسی که ارزش وجودی خودش را در داشتن خانه و باغ و مال و ثروت می داند از خود حقیقی خود غافل است و کسی که به ارزشهای معنوی توجه می کند به سمت خود حقیقی درحرکت است.عزت نفس، عزیز داشتن خود واقعی و حقیقی می باشد.اما ذلت و خواری نفس عزیز داشتن خود غیر حقیقی. حال برای تشخیص مرز بین عزت یا ذلت نفس باید دید شما به کدام یک از ابعاد وجودیتان بها می دهید؟آیا ارزشهای معنوی نزد شما عزیز است یا لذتهای جسمانی.گاهی انسان فقط به دنبال کسب لذتهای مادی است و دراین مسیر تن به دروغ و زشتی و بدی و خیانت و...نیز می دهد اینجا انسان عزت نفس نداردو خود را خوار می کند تا به هدف مادی اش برسد.اما گاهی انسان هرگزتن به دروغ و خیانت و... نمی دهد و حاضر نیست که در مقابل یک فرد جبار و ثروتمند به خاطر ترس یا رسیدن به مال، خضوع کند، در این حالت او از عزت نفس برخوردار است. کسی که عزت نفس دارد یعنی خود را عزیز می داند و عزیز دانستنش به تبع عزیز دانستن ارزشهای معنوی می باشد چون ارزشهای والای الهی و معنوی را عزیز می داند و در برابر کسانی که این ارزشها را دارند تواضع می کند . مرز بین کبر و تواضع نیز از همین طریق قابل درک است. انسان متکبر خود را بزرگتر می بیند و بویی از تواضع نبرده است بنابراین حاضر نیست دربرابر کسانی که دروجودشان ارزشهای معنوی است سرخم کند و تسلیم شود چرا که جایگاه خود را بالاتر می بیندبنابراین ملاک برای تشخیص، میزان تسلیم شدن دربرابر ارزشهای معنوی است. به هر میزانی که دربرابرامورخداپسندانه سرتعظیم فرود آورید عزت نفس و تواضع دارید و به هرمیزانی که خود رابالاتر ازدیگران و ارزشهای معنوی بدانید دچار تکبر و ذلت نفس هستید. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: از خود راضی بودن به چه معناست؟ ✍️ پاسخ: از جمله صفات ناپسند در وجود انسان خودخواهی و خودپسندی و از خود راضی بودن است که البته در آموزه های اسلام با عناوینی همچون تکبر، غرور و عجب از آنها یاد شده است. هر چند این صفات از حیث مفهومی تفاوتهای ظریف و دقیقی با هم دارند اما وجه اشتراک همه آنها در این است که از حب نفس سرچشمه می گیرند. از خود راضی بودن نیز می تواند به معنی مغرور بودن و یا متکبر بودن باشد و یا حتی مفهوم عجب را در خود داشته باشد. تکبّر در لغت؛ به معنای خودبرتر‌بینى و بزرگی فروختن به دیگران است.[1] ودر اصطلاح اخلاق؛ تکبّر بدین معنا است که آدمى خود را بالاتر از دیگرى ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برترى و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد.[2] تکبر جایی اتفاق می افتد که انسان، صاحب فضیلت و برتری مادی و معنوی است و در این حالت، شخص نسبت به آنچه خداوند از رزق مادی و معنوی نصیبش کرده شکرگزار و متواضع نبوده و به خاطر دارا بودن آن فضیلت، خود را برتر از دیگران می داند. فضائلی همچون علم، اعمال و رفتار نیک و یا برتری های ظاهری همچون اصل و نسب وجمال و زیبایی و حسن ظاهر وداشتن مال و ثروت فراوان و یا قدرت و نیروی جسمانی و مقام و منصب وموقعیت های سیاسی و اجتماعی همه و همه از جمله مواردی است که می تواند در ایجاد تکبر در شخص موثر باشد. وقتی انسان به جایگاه و شأن واقعی و حقیقی خود پی نبرده نباشد و امتیاز خود به عنوان خلیفه الله بودن در زمین را ارزش ننهد، به دنبال کسب ارزش از امتیازات مادی و معنوی در زندگی می باشد تا بدین وسیله آن امور را ابزاری برای خودبرتربینی بکار گیرد. تکبر، قدرت و نیروی تواضع در انسان را تقلیل داده تا جایی که حتی به انسان اجازه نمی دهد که در برابر حق تسلیم گردد. وقتی انسان نسبت به اصل وجودی خویش و ضعفی که در او وجود دارد ناآگاه باشد خود را برتر و بهتر از دیگران می داند وهمین امر، راضی بودن او از خود را در پی خواهد داشت در حالی که انسان موجودی ضعیف است و قرآن نیزاز انسان با صفت ضعف یاد کرده است. خُلِقَ‏ الْإِنْسانُ‏ ضعیفا[3] البته ضعیف بودن انسان به معنی عدم توانایی او دررسیدن به مراتب کمال نیست بلکه بدین معناست که انسان چیزی از خود ندارد و هرچه که هست از خداوند است و اگر نظر لطف الهی نباشد حساب او پاک است. انسان از خود راضی کم کم گناهان خود را فراموش می کند وبه دلیل برتر دانستن خود از دیگران همواره خود را از مشورت با دیگران بی نیاز می بیند و تا جایی پیش می رود که کم کم حتی ممکن است عبادت ها را بی ارزش بداند و در مسیر کمال توقف نماید. با توجه به این که ریشه صفت ازخود راضی بودن،جهل و نادانی انسان است، انسان با تقويت خود شناسي و خداشناسي و فهم این امر که او خود ناچیز است و هرچه هست از آن خداوند است می تواند به مبارزه با این صفت رذیله بپردازد. انسان برای از بین بردن تکبر در وجود خویش باید به وجود خودش نگاهی اندازد و سرآغاز و سرانجام خود را نیک بنگرد تا بدین وسیله به ناچیز بودنش یقین پیدا نماید. همانگونه که در روایت آمده است: قال علی علیه السلام: «عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَیْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ یَتَکَبَّرُ؛ از فرزند آدم تعجب می کنم که آغاز او نطفه [بدبو] و آخرش مردار [گندیده] و وسط آن دو، ظرفی برای مدفوع است؛ با این حال، تکبر می ورزد!»[4] لذا بر همه ما لازم است که با ابراز بندگی و تعبد در برابر خداوند و مخصوصا از طریق نماز و همچنین سجده کردن بسیار و نهادن بالاترین عضو از بدن یعنی پیشانی بر خاک در کاهش تکبر و خودبرتربینی قدم برداشته و آن را ترک نماییم. پی نوشت ها: [1] ابن منظور، لسان العرب، ، ج ‌5، ص 126 [2] فیض کاشانى،المحجة البیضاء ، ج ‏6، ص 233 [3]نساء (4) آيه28. [4]الشيخ الحر العاملي، وسائل الشيعة، ج 1 ، ص 235 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: چگونه ویژگی رقت قلب را در وجود خویش افزایش دهیم؟ ✍️ پاسخ: رقت قلب نقطه مقابل قساوت قلب است و نشان دهنده انعطاف و برانگیخته شدن درونی انسان می باشد و مهمترین نشانه آن اشک است. متاسفانه بلایی که امروز بشریت به آن گرفتار است از دست دادن رقت قلب و خو گرفتن با قساوت قلب است. با توجه به این که انسان دارای فطرتی پاک و خداییست به طور طبیعی از ویژگی رقت قلب بهرمند است اما در اثرانحراف از فطرت وگرفتار شدن در دایره منیت ها،کم کم و به مرور زمان رقت قلب را ازدست داده و قسی القلب می گردد. مهمترین عامل درازدست دادن رقت قلب، غفلت است پس برای کسب آن، بایدهمواره به یاد خداوند باشیم.البته ذکر و یاد خداوند در هر سه مرتبه آن(لسانی، قلبی، عملی) امام باقر (ع)مي‌فرمايند: وَتَعَرَّضْ لِرِقَّةِ الْقَلْبِ بِكَثْرَةِ الذِّكْرِ فِي الْخَلَوَاتِ؛ «براي رقّت قلب، در خلوت‌ها زياد ياد خدا كن.»(1) غفلت از یاد خداوند انسان را به سمت ارتکاب گناه سوق می دهد تا جایی که همین گناهان، قلب او را سخت و سنگ می کنند. حضرت علی(ع) می فرمایند: «ما جَّفَّتِ الدمَوعُ الَّا لِقَسوَةِ القُلُوبِ وَ ما قَسَتِ القُلُوبُ الّا لِكَثرةِ الذُّنُوبِ». چشم‌ها گرفتار خشكى نمى‌شود مگر بر اثر قساوت قلب، و قلب گرفتار قساوت نمى‌شود مگر در اثر گناه زياد.(2) در روايت دیگری چنین آمده است: لا تطول في الدنيا املك فيقسو قلبك و القاسي القلب مني بعيد آرزويت را در دنيا طولاني مكن تا كه قلبت با قساوت گردد و كسي كه قساوت قلب دارد از من دور است. (3) طبق این روایت، یکی دیگر از عوامل قساوت قلب داشتن آرزوهای طولانی و دراز است چرا که آرزوهای طولانی انسان را از خود غافل نموده و به دنیا مشغول می گرداند و هرکه به دنیا مشغول تر سنگدل تر. پی نوشت ها: 1 . تحف العقول، ص 285. 2.وسائل الشيعه , ج 11 ص 337 روايت 5 3. اصول كافي ج 3 ص 329 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: چه كار كنيم كه سوء ظن خود را نسبت به اطرافيان كم كنيم؟ ✍️ پاسخ: بدبيني و سوء ظن يكي از رفتارهاي ناپسند و زشت انسان‏ها است خداوند در مذمت بدبيني به مؤمنان مي‏فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده‏ ايد از بسياري از گمان‏ها بپرهيزيد كه پاره‏ اي از گمان‏ها گناه است.(1) مراد از گمان و ظن‏هايي كه بايد از آنهاخود داري كرد گمان‏هاي ناروا و سوء ظن است ومنظور از خود داري از سوء ظن، ترتيب اثر ندادن به بدبيني‏ هاست . يكي از عللي كه باعث شده خداوند در آيات زيادي بدبيني افراد بدبين را مورد سرزنش و مذمت قرار دهد به سبب آثار ويرانگر آن است، از جمله: غيبت، تهمت، بخل، حقد و كينه توزي، حسادت، شرك و نفاق، بروز اختلافات و... درمان هر بيماري و هر دردي از جمله بدبيني منوط به شناخت و آگاهي از علت پيدايش آن و سپس از بين بردن آن علتهاست، شما مي‏توانيد با مراجعه به درون خود و تأمل و تفكر درحال خويش پي ببريد كه به چه دليل نسبت به ديگران بدبين هستيد (مرحله تشخيص بيماري)و بعد با از بين بردن آن دليل و سبب، به درمان بيماري و مشكل بپردازيد در اين رابطه به توصيه‏ ها و راهكارهاي زير به طور جدي عمل كنيد. 1- مطالعه آيات و رواياتي كه در مذمت ونكوهش بدبيني و سوء ظن آمده است و مراجعه به تفاسير مربوط به آنها؛ از اين طريق اطلاعات و آگاهي شما نسبت به مضرات بدبيني بيش‏ تر مي‏شود. و زود تر آن را از خود دور مي‏كنيد. 2- هر گاه نسبت به كسي سوء ظن پيدا كرديد در مقام عمل هيچ ترتيب اثري به آن ندهيد؛ بلكه سعي كنيد با فرد مورد سوء ظن رفتاري آميخته با حسن ظن داشته باشيد؛ يعني رفتاري آميخته با انصاف، جوانمردي، مروت و خير خواهي نسبت به او. تا اين كه اين صفت ناپسند به تدريج ضعيف شود و نهايتا از بين برود. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي‏فرمايد: به برادرانتان خوش بين باشيد تا به صفاي دل و پاكي طبع دست يابيد.(2) امام علي(عليه السلام) درباره ضرورت خوش ‏بيني به مؤمنان مي‏فرمايد: رفتار برادرت را به بهترين وجه آن حمل كن تا زماني كه كاري از او سر زند كه راه توجيه را بر تو ببندد. (3) 3- هر گاه كه مورد حمله سوء ظن واقع شديد به خدا پناه ببريد و از او كمك بطلبيد. 4- در مواقع سوء ظن، افكار خود را با گفتن ذكر و خواندن دعا، روزنامه، مجله، كتاب و... منحرف سازيد. 5- صفات مثبت و پسنديده ديگران را مد نظر قرار دهيد و آنها را براي ديگران بازگو كنيد. پی نوشت ها: 1.حجرات، آیه 12 2.مصباح الشریعه، عبدالرزاق گیلانی، ص 464 3. كافي، ج 2، ص 362 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 گناه شناسی ✍️آنان که خود را منتسب به دین و مذهب می دانند و در پرتو دین به نان و آب و آبرو می رسند مسئولیتی بس سنگین دارند چرا که اگر دچار لغزش شوند دیگران را نیز به انحراف خواهند کشانید. امام صادق عليه السلام به يكى از اصحاب به نام شقرانى فرمود: ان الحسن من كل احد حسنٌ و انّه منك احسن لمكانك منّا، و انّ القبيح من كل احد قبيح و انّه منك اقبح اى شقرانى ! نيكى از هر شخص نيكو است ، ولى از تو كه به ما نسبت دارى نيكوتر است ، و زشتى از هر كسى زشت است ولى از تو زشت تر.(1) اميرمؤ منان على عليه السلام نیز می فرمایند: زلّة العالم كانكِسار السّفينَة تُغَرق و تُغرقُ معَها غَيرها لغزش عالم همانند شكسته شدن كشتى در دريا است هم خود غرق مى شود و هم موجب غرق شدن سرنشينانش مى گردد.(2) بنابراين گناه مسئولين و روحانیون و عالمان دینی و همچنین افرادی که از سفره دین ارتزاق می کنند به مراتب سنگین تر از گناه دیگران است و چه بسا گناه صغیره ی دیگران ، اگر از جانب این افراد سر بزند ،حکم کبیره دارد چرا که بازتاب فردی و اجتماعی آن بسیار زیاد است. پی نوشت: 1سفینة البحار، ج‏1 ص‏708. 2غررالحكم، ج‏1 ص‏426. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍️ مومن باید پرده پوش خطاهای دیگران باشد پس اگر می خواهیم در دایره ی مومنان واقعی قرار بگیریم: 1.با کلام و گفتار و رفتار خویش دیگران را رسوا نکنیم. 2. در هنگام قهر و نزاع و خشم، زشتیهای همدیگر را بر ملا نسازیم. 3. قبل از ارسال هرپیام، یک بار دیگر آن را مرور نماییم شاید پای آبرویی در میان باشد. 4.ذوق و شوق گفتن زشتیها و خطاهای یکدیگر را نداشته باشیم. 5. خودمان ذوق فاش کردن اسرار را در خودمان کور کنیم. 6.بدانیم که اگر پرده پوشی کردیم خداوند نیز در دنیا و آخرت پرده از گناهان ما بر نمی دارد. پیامبر خدا می فرمایند: وَ مَنْ سَتَرَ عَلى مُسْلِمٍ سَتَرَ اللّه‏ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ؛ و هر كس راز مسلمانى را بپوشاند، خداوند در دنيا و آخرت راز پوش وى شود.(1) 7.یادمان باشد فاش کردن زشتیها همانند انجام دادن آنهاست. این نیز روایتی است از پیامبر اسلام است آنجا که می فرمایند: «مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا» هرکسی کار زشت در خفا انجام شده کسی را فاش و منتشر کند مثل این است که خود آن گناه را انجام داده است.(2) پی نوشت ها: 1.نهج الفصاحه ص 723 2.الشیخ الکلینی، الکافی، ج2، ص356، ط اسلامیة تهران. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش در مورد زیارت اهل قبور مرا راهنمایی کنید؟اگر زیاد بر سر مزار اموات بریم اشکال دارد؟ پاسخ: درآموزه های اسلام زیارت اهل قبور امری مستحب تلقی شده و به همه ما سفارش شده است که قبورمومنین و مومنات را زیارت کنیم اما دقت کنید که این مسأله به شکل افراطی زندگی شما را تحت تأثیر قرار ندهد. ثمره زیارت اهل قبور ، منحصر به مردگان نیست، بلکه دعای انسان ها در کنار قبور مؤمنین و مؤمنات، مورد پذیرش قرار گرفته، و خداوندبه برکت و احترام مردگان حاجت زندگان را نیز برآورده می کند . قطعا هرآنچه که ما به نیت شادی روح اموات انجام دهیم به آنها می رسد. یکی از این اعمال رفتن بر سر مزار متوفی است اما ما ازطرق دیگر نیز می توانیم موجبات شادی متوفی را فراهم نماییم. قرآن خواندن به نیت او، کمک به فقرا، صدقه دادن و ...ازجمله اعمالی است که ما می توانیم به عنوان هدیه برای شادی روح اموات خوداز آنها بهره ببریم. شما می توانید هفته ای یک مرتبه بر سر مزار ایشان بروید و در حال زیارت قبر، دست خود را روی قبر بگذارید و سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» را هفت مرتبه و یا سوره یس را یک مرتبه بخوانید و روزهای دیگر هفته با انجام کارهای خیر و خیرات به نیت ایشان موجبات خوشنودی ایشان را فراهم نمایید.در روایات تأکید فراوانی بر زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت و تلاوت قرآن کریم بر سر قبرها شده، هر چند این آداب در هر جایی برای مردگان خوب است، ولی بر سر قبرها تأکید بیش تری شده و از استحباب بیش تری برخوردار است. امام رضا(ع) فرمودند: « ما من عبد [ مؤمن ] زار قبر مؤمن فقرأ عنده إنا أنزلناه في ليلة القدر سبع مرات إلا غفر الله له ولصاحب القبر » «هر کس قبر مؤمنی را زیارت کند و سوره "انّا انزلناه" را هفت بار، بر قبر او بخواند، خداوند او و صاحب قبر را می آمرزد».(1) ما درآموزه های اسلام به رعایت اعتدال دعوت شده ایم اصل اعتدال در امور حتی برای اعمال عبادی همچون نماز بیان شده است چرا که اگر انسان برای مدتی افراط گونه عملی را انجام دهد در درازمدت دچاردل زدگی خواهد شد .بنابراین هر روز بر سر مزار رفتن توصیه نمی شود همانطور که ترک این کار نیز توصیه نمی شود.دقت کنید که از بهترين مواقع زيارت بعد از ظهر روز پنجشنبه تا غروب است و همچنين روز دوشنبه اما زيارت اهل قبور در شب كراهت دارد. پی نوشت: 1شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، علي اكبرغفاری، جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، ج۱، ص 181 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: منظوراز چله نشيني چيست؟ ✍️ پاسخ: منظور از چله و چله نشيني، آن است كه انسان چهل روز با مراقبت و مواظبت به ياد حق و ذكر و عبادت و توجه به او مشغول باشد و امور غير ضروري و غير لازم كه باعث پراكندگي خاطر و تفرقه فكر مي گردد را در حد امكان ترك نمايد و همه انديشه و فكرش خداوند و ياد او و اطاعت او باشد. به عدد چهل در روايات توجه و عنايت خاصي شده است. در قرآن كريم مدت خلوت حضرت موسي(ع) را در كوه طور با خداوند چهل روز ذكر مي كند: «و واعدنا موسي ثلاثين ليله و اتممناها بعشرفتم ميقات ربه اربعين ليله» (1) در روايات آمده است: «من خلص لله اربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه؛ هر كس خود را چهل روز براي خداوند خالص و پاك گرداند، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد (2) انسان در چهل سالگي به كمال عقل مي رسد: «اذا بلغ اربعين سنه فقد بلغ منتهاه»(3) و خداوند در قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنه قال رب اوزعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي» (4). در روايت آمده است: «من قدم اربعين من المؤمنين ثم دعا استجب له؛ هر كس چهل مؤمن را جلو خود قرار دهد و سپس دعا نمايد، دعاي او مستجاب مي گردد» (5) چله نشيني به اين معناست كه انسان در مدت چهل روز كمال مراقبت و توجه به خداوند را داشته باشد و سعي بليغ در ترك گناهان و دوري از محرمات الهي داشته باشد و در اين مدت با ياد الهي وذكر او و عبادت خالصانه شبستان وجودش را از نور و صفا لبريز سازد و زمينه تابش انوار الهي و درخشش آفتاب فطرت را در درون خويش فراهم آورد. در روايت داريم كه در جريان تولد حضرت زهراي مرضيه(س) به امر الهي جبرئيل(ع) بر پيامبر(ص) نازل گرديد و به ايشان گفت: چهل روز از حضرت خديجه(س) كناره گيرد. حضرت در اين مدت روزها روزه دار و شب ها مشغول عبادت بودند تا زمينه براي پيدايش و تولد حضرت فاطمه(س) فراهم گردد. آثار چله نشيني بستگي كامل به زمينه هاي موجود در انسان و اراده و توجه و همت و اخلاص او دارد كه به حسب افراد از شدت و ضعف برخوردار است ولي به هر حال در اين مدت، قلب انسان نوراني و با صفا مي گردد و مطالب ظريف و عالي معنوي و معارف دين را بهتر و عميقتر مي فهمد و درك مي كند و زمينه براي عروج معنوي و تعالي روح انسان فراهم مي گردد. البته انسان بايد توجه داشته باشد كه از زياده روي و فشار بي مورد و عبادات سنگين و روزه هاي پي در پي خودداري كرده و بهتر اين است برنامه با راهنمايي انساني راه رفته و پخته و قابل اعتماد صورت گيرد تا در اين راه دچار افراط و تفريط نگردد و بار زيادي بر نفس خود بار نكند. تذكر اين نكته لازم است كه معناي چله نشيني بريدن از مردم و شانه خالي كردن از مسؤوليت هاي اجتماعي و شرعي و انساني نمي باشد و مهم اين است كه انسان در ميان اجتماع باشد و از خود مواظبت و مراقبت نمايد و بر خود مسلط باشد چون گاهي خدمت به مردم و گشودن گرهي از كار آنها و گرفتن دست انساني درمانده و بيچاره اثرش از ده ها چله نشيني بيشتر و عميقتر است. در راه بندگي خدا هيچ عنصري مانند عمل به واجبات الهي و دوري از محرمات نقش آفرين نمي باشد و در سلوك راه بندگي نماز و توجه به آن و اهميت دادن به آن نقش ويژه اي دارد. با توجه به مطالب بيان شده ازآنجا كه خلوص كامل دراين چهل روز نيازمند همتي بسيار والا وعزمي راسخ است لذا اين كاراز عهده هر كسي بر نمي آيد. پی نوشت ها: 1.اعراف، آيه 142 2.عيون اخبار الرضا(ع) ، ج 2، ص 85 3. خصال، ص 545 4. احقاف، آيه 15 5. عده الداعي، 128 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: ریشه گله و شکایت و اعتراض انسان نسبت به خداوند چیست؟ ✍️ پاسخ: اجازه دهید برای رسیدن به پاسخ وتقریب ذهن از نمونه های اجتماعی که در زندگی خود شاهد هستیم مثالی بزنیم. به عنوان مثال وقتی انسان نسبت به کسی شناخت کاملی پیدا کرده و او را از هر لحاظ قبول داشته و به او اطمینان دارد، عملکردهای او درشرایط و زمانها و مکانهای متفاوت را نیز می پذیرد و اگر مفهوم رفتاری را از جانب آن شخص فهیم متوجه نشود، این را به حساب دانش کم خود می گذارد نه بد رفتاری آن شخص. با توجه به مثالی که ذکر شد می توان چنین نتیجه گرفت که میزان شناخت انسان نسبت به دیگران، او را در فهم مفهوم رفتارهای آنان مساعدت می نماید. در رابطه با خداوند نیز وضع به همین منوال است.چنانچه انسان خداوند را به خوبی بشناسد و شناخت دقیق و کاملی نسبت به او پیدا کند بدین درجه از اطمینان می رسد که هرآنچه او برایم رقم می زند خیر است، بنابراین چنین شخصی در کوران حوادث معترض نشده و با شکرگزاری و صبر، بهبود اوضاع را از خداوند طلب می نماید. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ داناترين مردم نسبت به خداي متعال کسي است که بيش از همه از قضا و قدر الهي راضي باشد.(1) در واقع نتیجه شناخت نسبت به خداوند، رضایت نسبت به قضاء الهی خواهد بود. و یا در روایتی دیگر چنین آمده است: امام کاظم علیه السلام می فرمایند: ینْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ‏ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ. بر آن کس که از جانب خدا خرد ورزد [و عقلش به فرمان حق باشد] سزاست که خدا را در روزی ‌رسانى کندکار نپندارد و او را در قضایش متّهم نسازد [و بر او گمان بد نبرد].(2) خرد ورزی و بهره بردن از تعقل نسبت به خداوند یعنی همان شناخت باری تعالی که اگربه روش صحیح انجام پذیرد راضی بودن نسبت به کم و زیاد رزق و روزی و همچنین رضایت به قضاء الهی را به دنبال خواهد داشت. پی نوشت ها: 1. الکافي، ج2، صفحه 60 2.کافی، جلد۲، صفحه61 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: نفس اماره چیست و چگونه منجر به گمراهی انسان می شود؟ ✍️ پاسخ: همانطور که می دانید نفس انسان واحد است اما برای همین نفس واحد، حالات مختلفی لحاظ می شود و نفس را متناسب با آن حالات و ویژگی هایی که داراست نامگذاری می کنند. اماره در لغت به معنای بسیار امر کننده است و این لفظ در قرآن در کنار کلمه سوء بکار رفته است و منظور حالتی از نفس انسان است که بسیار او را به بدی امر می نماید و این حالت برای نفس موقعی رخ می دهد که انسان به تحذیر و تشخیص عقل خود توجه نکرده و بر انجام کار خطا، اصرار داشته باشد.نفس انسان زمانی اماره به سوء می شود که انسان با دستور او، پا از حریم خود فراتر نهاده وبر خلاف حکم عقل و شرع عمل نماید. خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي» (1) نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‌كند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! در حدیثی از امام علی علیه السلام نیز آمده است: «انَّ النَّفْسَ لَامَّارَةٌ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ، فَمَنِ ائْتَمَنَها خانَتْهُ وَ مَنِ اسْتَنامَ الَيْها اهْلَكَتْهُ وَ مَنْ رَضِىَ عَنْها اوْرَدَتْهُ شَرَّ الْمَوْرِدِ» به درستى كه نفس، بسيار به بدى‌ها و كارهاى زشت فرمان مى‌دهد؛ پس كسى كه به آن اعتماد كند، (نفس) به او خيانت مى‌كند و هر كس (در مقابل حيله‌هاى نفس) به خواب رود، نفسش او را هلاك گرداند و كسى كه راضى به (عمل) نفس خود شود، او را به بدترين جايگاه خواهد كشاند.(2) یکی از روش های نفس اماره برای گمراه نمودن انسان تسویل است. در معنی تسویل آمده است: شر را برای او دوست داشتنی کرد و ساده انگاشت و او را فریب داد. (3) در واقع تسويل همان زينت دادن چيزى است كه انسان به آن ميل دارد و همچنین ارائه نمودن صورتى زيبا از عمل زشت و نفس اماره با این روش گناه را برای انسان زیبا جلوه داده تا شخص، راحت تر مرتکب آن شود. پی نوشت ها: 1. سوره یوسف،آیه 53 2. ری شهری، میزان الحکمه، ج 10، ص 130. 3. انیس ابراهیم و منتصر عبدالحلیم، معجم الوسیط، ج ۴، ص ۴۶۵ آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: به چه گناهانی گناه کبیره گفته می شود؟ لطفا در این زمینه کتاب معرفی کنید. ✍️ پاسخ: در پاسخ توجه به چند نكته اساسي، ضروري به نظر مي رسد: 1ـ گناه به معني خلاف است و در اسلام هر كاري كه بر خلاف فرمان خدا باشد، گناه است، مخالفت امر خدا، هر اندازه كوچك باشد، چون در پيشگاه عظمت الهي واقع مي شود، بزرگ است. صغير شمرده شدن آن ها نسبت به گناهان ديگري است كه كبيره دانسته شده اند. از اين منظر كه گناه نافرماني حق تعالي است، نمي توان هيچ گناهي را كوچك شمرد، چه اين كه كوچك شمردن گناه، از گناهان كبيره است (كه در صورت عدم توبه) بخشيده نمي شود.(1) از پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم)روايت شده كه «به كوچكي گناه منگريد، بلكه به بزرگي كسي بنگريد كه نسبت به او گستاخي كرده ايد».(2) 2ـ علماي اسلام با استفاده از آيات و روايات، گناهان را در مقايسه با خود آن ها و آثار و نتايج آن، به دو دسته صغيره و كبيره تقسيم كرده اند. اين كه ملاك و معيار در شناخت گناه صغيره از كبيره چيست، ميان علما اختلاف نظر وجود دارد. برخی امور زير را به عنوان ملاك گناه كبيره ذكر كرده اند: الف) هر گناهي كه در قرآن بر آن وعده عذاب داده شده است. ب) هر گناهي كه در اسلام براي آن «حدّ» تعيين شده است، مثل شرابخواري، زنا و ..... . پ) هر گناهي كه بيانگر بي اعتنايي و بي حرمتي به دين و مقدّسات ديني است. ت) هر گناهي كه از طرف شرع مقدّس، با شدت و تهديد از آن نهي شده باشد. ث) هر گناهي كه در قرآن يا سنّت پيامبر اكرم و ائمه اطهار(عليهم السلام)به كبيره بودن آن تصريح شده است. 3ـ در روايات، شمار گناهان كبيره متفاوت ذكر شده است. در بعضي روايات هفت گناه و در برخي نوزده گناه. همين طور علماي اسلام آن را هفت و برخي ده و برخي بيست و بعضي سي و چهار و بعضي چهل و برخي بيشتر ذكر كرده اند. از مجموعة روايات و كلمات بزرگان دين مي توان فهميد آن چه ذكر شده، به عنوان نمونه ها و مصاديقي از گناهان كبيره است. جهت آگاهي بيشتر به كتاب «گناه شناسي» اثر استاد محسن قرائتي كه توسط آقاي محمد محمدي اشتهاردي تنظيم و نگارش يافته، يا كتاب كيفر گناه و آثار و عواقب خطرناك آن تأليف سيد هاشم رسول محلاتي و كتاب گناهان كبيره آيت الله دستغيب مراجعه شود. پی نوشت ها: 1.اصول كافي، ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي، ج 3، ص 394 2.بحارالانوار، ج 77، س 168 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
پرسش: جزای شکستن دل چی هست اصلا ناراحت کردن کسی و اشک در آوردن عقوبت داره؟ ✍️ پاسخ: شکستن دل دیگران دو گونه است: گاهی رفتار به حق و به جای ما باعث آزرده خاطر شدن دیگران و حتی شکستن دلشان می شود و گاهی ممکن است رفتار و گفتار ما ناحق بوده و موجبات آزرده شدن دیگران را فراهم آورد. لذا اگر عمل انسان متناسب با شرع و با در نظر گرفتن شرایط و بدون هیچگونه بی احترامی و ظلم به دیگران باشد این عمل، عملی پسندیده است هر چند ممکن است برخی از این عملکرد ناراحت و دل شکسته شوند. اما اگر رفتار انسان از حیث شرع رفتاری موجه نباشد و در عین حال دیگران را ناراحت و دل شکسته کند انسان باید در برابر خداوند پاسخگو باشد.بنابراین هر انکسار و شکسته شدن دلی موجب تقرب آن دل به خدا و مجازات طرف مقابل نمی شود مگر اینکه آن دل به حق شکسته شده باشد. در روایتی از پیامبر اکرم می خوانیم: وسئل اين الله؟ فقال : عند المنكسرة قلوبهم سوال شد خداوند کجاست و ایشان فرمودند:«خداى تعالى در نزد دل‌شکستگان جاى دارد».(1) البته دقت کنید اینکه دل شکسته در نزد خداوند عزیز است بدین معناست که کسی دلش یا از روی محبت الهی بشکند و رابطه معنوی او با خدا قوی تر شود و یا دیگران به ناحق او را ناراحت کرده باشند و دلش شکسته باشد که در این حالت مورد توجه خداوند قرار می گیرد وگرنه اگر کسی بدون دلیل و یا به خاطر دلایل واهی اظهار دل شکستگی کند در دایره اینگونه روایات قرار نخواهد گرفت. اگر کسی به حق دل شکسته شود برماست که سریعا او را راضی نموده و از نفرین او بترسیم چرا که در روایت آمده است: امام صادق (ع) می فرماید: "اتَّقُوا دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ تَصْعَدُ إِلَى السَّمَاء" از نفرین مظلوم بترسید که نفرین مظلوم به آسمان می رود.(2) ویا در روایتی دیگر چنین می خوانیم: "اتقوا دعوة المظلوم فإنّه یَسأل الله حقّه و الله سبحانه أکَرم من أن یسئل حقّاً إلّا أجاب" بترسید از نفرین مظلوم، همانا او حقّ خود را از خدا می خواهد و خداوند سبحان گرامى‏تر از این است که حقی خواسته شود، مگر این که آن را اجابت کند.(3) امام علی علیه السلام نیز می فرمایند: "یَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظَّالِمِ أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الظَّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ" روز گرفتن حق ستم دیده از ستمگر، به مراتب سخت‏ تر از روز ستمگر بر ستم دیده است.(4) بنابراین شکستن دل دیگران از مصادیق ظلم به دیگران بوده و در دایره حق الناس است پس در مرحله اول بايد انسان مراقب باشد دل كسي را نشكند و اگر هم شکست سریعا برای جبران اقدام نماید. پی نوشت ها: 1.قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الدعوات، ص 120 2. مجلسی، بحارالانوار، ج 90، ص 359 3. تمیمی آمدی، غرر الحکم، ص 350 4.نهج البلاغة، ص 511 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: احساس می کنم همسرم ، با زنان دیگر در ارتباط است ، راهکار شما برای جذب همسر به محیط خانواده و قطع ارتباط با دیگران چیست؟ ✍️ پاسخ: خواه ناخواه خانمها نسبت به همسرانشان حساس هستند و گاهی حساسیت بیش از حد روی موضوعی منجر به ایجاد تصورات غلط شده و نهایتا خدایی ناکرده ممکن است زن با تصورات غلط موجبات تهمت زدن و بدبینی به همسر خویش را فراهم آورد لذا از این حیث موضوع را مورد توجه قرار دهید تا خدایی ناکرده مرتکب گناه نشوید. گاهی بحث، تنها تصور و احساس نیست و در واقعیت رفتارهایی را ازجانب همسرتان مشاهده کرده اید و از این بابت احساس نگرانی می کنید.دراین حالت ممکن است نقصی در رفتار و گفتار و کردار شما و همچنین رابطه جنسی و عاطفی بین شما و همسرتان وجود داشته باشد و این ضعفها منجر به سرد شدن همسر شما اززندگی و علاقه به نامحرم شده باشد.پس دررفتار خود جستجو کرده و کمبودهای خود را پیدا نمایید. اگر ایشان فکر می کنند که شما از این رابطه بی اطلاع هستید بهتر است اصلا به روی ایشان نیاورید و اجازه ندهید قبح گناه در متن زندگی شما ریخته شود چرا که درغیر این صورت ممکن است ایشان جسارتشان برانجام گناه بیشتر شود. دلایل گرایش مردان به سمت سایر زنان گوناگون می باشد.تنوع طلبی، عدم جذابیت همسر، عدم ارضای نیازهای جنسی، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنت ها از جمله عوامل گرایش مردان به سایر زنان است پس با دقت دررفتار خود و همسرتان دلیل اصلی این گرایش را پیدا کرده و متناسب با آن عمل کنید. در این شرایط باید رابطه عاطفی خود را با همسرتان بیشتر و بهتر از قبل نمایید وهرگز میدان را برای نفر سوم خالی نکنید. هرچند دوست داشتن و محبت کردن به همسرتان با توجه به نوع رفتارشان برای شما سخت و گاهی غیر ممکن به نظر می رسد اما شما تسلیم نشوید و با چنگ و دندان زندگی خود را نگه دارید. آرامش خود را حفظ کنید و بدون دعوا و درگیری و بدون ایجاد تنش و اختلاف سعی درحل موضوع نمایید. شناخت کاملی نسبت به نیازهای همسرتان داشته باشید و به آن نیازها توجه کنید .معجون محبت به همسر اثری اعجازآمیز خواهد داشت. شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده بازگردانید. البته بدانید که بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر شماست مهمترین راه اثبات محبت، ابراز محبت است. دوست داشتن یک امر است و ابراز دوست داشتن امری مهمتر.لذا در روابط خود با همسر دائما دوست داشتن خویش را با محبت های کلامی و غیر کلامی ابراز نمایید. درامور زندگی با همسرتان مشورت کرده وبا تبادل نظر با ایشان، امور را مدیریت نمایید حتی بعضی ازمواقع سعی کنید نظر همسرتان را مقدم بر نظر شخصی خود بدانیدتا همسر شما احساس کنند که در اداره خانه، جایگاه والایی دارند. گاهی در زندگی، همسر ما دچار اشتباه می شود، دراین زمان نوع واکنش ما نسبت به اشتباه او می تواند در تحکیم روابط ویا تزلزل آن بسیار موثر باشد.خانمی که در برابر خطای همسرش عفو و گذشت داشته باشد و دائما او را به خاطر اشتباهش سرزنش نکند بذر محبت را درزندگی می کارد اما برعکس کسی که مدام اشتباهات همسر را همچون پتکی بر سر او بکوبد، موجبات دلسردی در زندگی را فراهم خواهد کرد. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: مرز بین عزت و ذلت نفس و یا تکبر و تواضع چیست؟ ✍️ همانگونه که انسان میل به کمال دارد و به دنبال تقویت و تثبیت فضائل اخلاقی دروجود خویش است و عقل و وحی نیز او را به دریافت هرچه بیشتر و بهتر فضائل اخلاقی دعوت می نمایند، شیطان نیز تمام هم و غم خویش را برای پرورش رذائل اخلاقی دروجود انسان بکار می گیرد و وسوسه های نفسانی و نفس اماره انسان نیز به کمک شیطان آمده تا ریشه رذائل اخلاقی را دروجود انسان زنده نگهدارند.بنابراین جنگ بین عقل و نفس همواره وجود داشته و تا آخر عمر همراه انسان می باشد. به عنوان مثال ازیک طرف شخص به دنبال تثبیت عزت نفس دروجود خویش است و ازطرفی احتمال افتادن دروادی ذلت و خواری نفس برایش وجود دارد. و یا گاهی دچار کبر شده و یا بعضا به نقطه مقابل کبر یعنی تواضع روی می آورد.برای تشخیص این ویژگی ها از یکدیگر باید توجه کرد که انسان دارای دو نوع خود میباشد یکی خود حقیقی انسان و دیگری خود پنداری.خود حقیقی در وجود انسان اصالت دارد و خود اصلی و حقیقی است اما خودپنداری درواقع خود غیرحقیقی است که ذهنیت انسان آن را ساخته است. کسی که ارزش وجودی خودش را در داشتن خانه و باغ و مال و ثروت می داند از خود حقیقی خود غافل است و کسی که به ارزشهای معنوی توجه می کند به سمت خود حقیقی درحرکت است.عزت نفس، عزیز داشتن خود واقعی و حقیقی می باشد.اما ذلت و خواری نفس عزیز داشتن خود غیر حقیقی. حال برای تشخیص مرز بین عزت یا ذلت نفس باید دید شما به کدام یک از ابعاد وجودیتان بها می دهید؟آیا ارزشهای معنوی نزد شما عزیز است یا لذتهای جسمانی.گاهی انسان فقط به دنبال کسب لذتهای مادی است و دراین مسیر تن به دروغ و زشتی و بدی و خیانت و...نیز می دهد اینجا انسان عزت نفس نداردو خود را خوار می کند تا به هدف مادی اش برسد.اما گاهی انسان هرگزتن به دروغ و خیانت و... نمی دهد و حاضر نیست که در مقابل یک فرد جبار و ثروتمند به خاطر ترس یا رسیدن به مال، خضوع کند، در این حالت او از عزت نفس برخوردار است. کسی که عزت نفس دارد یعنی خود را عزیز می داند و عزیز دانستنش به تبع عزیز دانستن ارزشهای معنوی می باشد چون ارزشهای والای الهی و معنوی را عزیز می داند و در برابر کسانی که این ارزشها را دارند تواضع می کند . مرز بین کبر و تواضع نیز از همین طریق قابل درک است. انسان متکبر خود را بزرگتر می بیند و بویی از تواضع نبرده است بنابراین حاضر نیست دربرابر کسانی که دروجودشان ارزشهای معنوی است سرخم کند و تسلیم شود چرا که جایگاه خود را بالاتر می بیندبنابراین ملاک برای تشخیص، میزان تسلیم شدن دربرابر ارزشهای معنوی است. به هر میزانی که دربرابرامورخداپسندانه سرتعظیم فرود آورید عزت نفس و تواضع دارید و به هرمیزانی که خود رابالاتر ازدیگران و ارزشهای معنوی بدانید دچار تکبر و ذلت نفس هستید. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: منظور از قلب سلیم چه قلبی است؟ ✍️ پاسخ: خداوند در قرآن می فرماید: يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ،إِلاَّ مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ در آن روز که مال و فرزندان سودی نمی بخشد ،مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید!(1) برای قلب انسان ، گرایش ها و بینش هایی متصور است و چنانچه قلب انسان بینش ها و گرایش های صحیح را دارا باشد سلیم و در غیر این صورت بیمار است. گرایش ها و بینش های الهی، قلب و دل را زنده و امیال حیوانی، قلب را به سمت بیماریها می کشانند. قلب سلیم از جمله ویژگی هایی است که خداوند، نجات در روز قیامت را به دارا بودن آن منحصر دانسته است. برای دارا بودن قلب سلیم هم لازم است از حیث علم و ادراک، قلب را تقویت نمود و هم ازجهت گرایش و میل. بعد علمی و بینشی قلب، از طریق رسیدن به یقین تقویت می شود. بنابراین مبارزه با شک و تردید و رسیدن به یقین می تواند قلب سلیم را برای انسان به ارمغان آورد. تلاش در جهت تثبیت عقاید و رد شدن از گذرگاه شک و رسیدن به توقفگاه یقین، اولین و مهمترین اقدام علمیست در این جهت. در آیه ای از قرآن آمده است: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِيَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد همچون سنگ ، یا سخت تر!(2) ودر تفسیر این آیه چنین آمده است: سختی قلب مانند سختی و استحکام سنگ است ،همانگونه که از سنگ هیچ گیاهی نمی روید و خیری ندارد، قلب سخت هم چون سخن حق در آن رسوخ نمی کند،چه بسا از سنگ هم سخت تر است(3) بنابراین تسلیم شدن در برابر حق و انعطاف پذیر بودن در برابر آن، و خروج از شک و تردید به واسطه یقین، می تواند از جمله راههای مهم بدست آوردن قلب سلیم باشد. از حیث گرایشها نیز قلب سلیم نصیب کسی خواهد بود که گرایش به توحید را تقویت و از شرک در هر مرتبه ای در امان باشد. پی نوشت ها: 1.سوره شعراء، آیات88 و 89 2. سوره بقره ، آیه 74 3.تفسیرالمیزان، علامه طباطبایی،ذیل آیه 70 سوره بقره آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: در مکانی که غیبت می شود وظیفه ما چیست؟ ✍️ پاسخ: همانگونه که غیبت کردن پشت سر دیگران از گناهان کبیره و حرام محسوب می شود، استماع و شنیدن غیبت نیزحرام است ودر روایات نیز بدین امر اشاره شده است که شنونده غیبت، همچون غیبت کننده مورد مواخذه الهی قرار خواهد گرفت. حال، چنانچه ناخواسته در مجلسی با شنیدن غیبت مواجه شدیم بر ما لازم است که: 1. با دفاع از شخص غیبت شونده و حفظ آبروی او،میدان غیبت را برای غیبت کننده تنگ نماییم و با این روش به او مجال ادامه گناه را ندهیم.در این شرایط وظیفه ما این است که با رد غیبت، یعنی نفی آن نسبتی که غیبت‌کننده به غیبت‌شونده می‌دهد؛از حیثیت او دفاع نماییم. 2.با نهی از منکر، غیبت کننده را از عملش بازداریم.در این شرایط می توان کاملا مودبانه و مستقیم یا غیر مستقیم( متناسب با شرایط مجلس)، نهی از منکر نموده و از ادامه غیبت خودداری نماییم. 3. با کیاست و زیرکی و بسیار ظریف و دقیق محور بحث و گفتگو را تغییر داده و موضوع بحث راعوض نماییم. 3. اگر شرایط برای نهی یا رد غیبت وجود ندارد به بهانه های متفاوت می توانیم مجلس را ترک کنیم.البته اگراعلام ما مبنی بر ترک مجلس به دلیل شنیدن غیبت، موثر است می توانیم دلیل خود برای ترک را بیان نماییم. 4.اگر در شرایط شنیدن غیبت قرارگرفتیم و غیبت کردیم ، مرتکب فعل حرام شده ایم و باید حق الناس معنوی را هرچه سریعتر ادا نماییم لذا اگر غیبت شونده زنده است و امکان استحلال از او می ‌باشد، باید از او طلب مغفرت و بخشش کنیم و اگر در قید حیات نیست یا امکان استحلال از او نیست، برایش استغفار نماییم. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: در شدائد و سختی ها دعا و تضرّع بهتر است يا سکوت و رضا ؟ ✍️ پاسخ: انسان موجودیست که همواره در پی آرامش روحی و آسایش جسمی است و پاسخ مناسب به این دو بعد دارای اهمیت ویژه ای می باشد. از طرفی مشکلات و سختی ها جزء لاینفک زندگی همه ماست و اصلا جنس دنیا جنس زحمت و سختی است. آنچه از ناحیه ی آموزه های اسلام، در لابلای مشکلات و بلاها و مصائب، بدان سفارش شده ایم از یک طرف صبر و تحمل سختی و رضا بودن به آن است و از طرف دیگر دعا در جهت رفع آن. دعا امری مطلوب است و به همه ی ما توصیه شده که حتی نمک غذای خویش را هم از طریق دعا درخواست نماییم منتها نکته ظریف و دقیق و مرز حساس بین دعا و صبر این است که انسان در هنگام دعا نیز باید از صبر بهره ببرد و اگر دعا همراه با جزع و بی صبری باشد کمال محسوب نمی شود. همچنین باید در هنگام دعا، برای دفع بلا و مشکل، از خداوند درخواست کمک نمود اما در عین حال مشیت الهی و حکمت او را مد نظر گرفت و کار را به خداوند سپرد. باید دقت نمود که هدف از دعا برای دفع بلا چیست؟انسان مومن هدفش از دعا و درخواست برای دفع بلا فراهم شدن زمینه اطاعت و عبادت بیشتر است بنابراین دعا با این انگیزه نه تنها منافات با صبر ندارد که منافات با رضا و تسليم هم ندارد. آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: لطفاضرورت و اهمیت محاسبه نفس را بیان کنید؟ ✍️ پاسخ: یکی از اموری که در جریان تهذیب نفس مورد سفارش قرار گرفته است بحث ضرورت و اهمیت محاسبه نفس است بدین معنا كه انسان در پايان هر روز به بررسى و محاسبه رفتار خود بپردازد و با بررسی دقیق نسبت به انجام یا عدم انجام تکالیف الهی که بر عهده اش بوده، خود را مورد سنجش قرار دهد و چنانچه رفتارش مطابق با موازین شرع بوده شاکر خداوند باشد و اگر کوتاهی داشته در صدد جبران برآید. درباره اهميت محاسبه نفس امام كاظم(عليه السلام) مى‌فرمايند: لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَم يُحاسِبْ نَفسَهُ فِى كُلِّ يَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ و تابَ إِلَيْهِ از ما نيست كسى كه هر روز حساب خود را نرسد، پس اگر عمل نيكى انجام داده از خداوند زياد شدن اعمال خير را طلب كند و اگر كار بدى مرتكب شده، از خداوند آمرزش بخواهد و به سوى او بازگشت كند.(1) حسابرسی از اعمال منجر می شود که انسان نسبت به نقاط ضعف و قوت خود آگاهی پیدا کند و نگذارد آثار تکوینی گناه در روحش باقی بماند در حالی که اگر این حسابرسی وجود نداشته باشد انسان با ارتکاب گناه روی گناه، اصلا متوجه میزان و کمیت و کیفیت گناهان خویش نمی شود وهمین امر تاریکی روح و سیاهی دل را برای او در پی خواهد داشت. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرموده اند: حاسِبْ نَفْسَكَ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبَ فَهُوَ أَهْوَنُ لِحِسابِكَ غَداً قبل از آن كه به حساب تو رسيدگى شود، خود به حساب اعمالت برس، چرا كه اين محاسبه، حساب فرداى قيامت را آسان مى‌كند.(2) نتیجه محاسبه اعمال در دنیا، سبک شدن و آسان شدن حساب در آخرت است. پی نوشت ها: 1.اصول كافى، ج 2، ص 453 2. بحارالانوار، ج 77، باب 4، روايت 3 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: انواع عبادت را توضیح دهید و بگویید چگونه همه کارهای ما می تواند عبادت باشد؟ پاسخ: در آموزه های اسلام عبادت معنایی وسیع و گسترده دارد لذا عبادت امری جدا و مستقل از زندگی انسان نیست بلکه عبادت جزئی از زندگی انسان و در متن زندگی او قرار دارد با چنین نگرشی هرآنچه که انسان به نشانه تعبد و بندگی انجام دهد و نیت و انگیزه خدایی داشته باشد عبادت تلقی می شود.بنابراین درس و کار و خوردن و خوابیدن و حتی نفس کشیدن انسان نیزاگر لله وبرای خدا باشدعبادت محسوب می شود. به عبارت جامع تر انسان در این دنیا در همه ی حالات می تواند در پیش گاه خدا حضور پیدا کرده وعبادت نماید. برای عبادت تقسیم بندیهای متعددی وجود دارد به عنوان مثال در یک تقسیم بندی متناسب با این که ابزار عبادت چیست عبادت به سه دسته تقسیم شده است .عبادت با قلب ، عبادت با زبان، عبادت با دیگر اعضا و جوارح بدن (عبادت عملی)و یا در یک تقسیم بندی دیگر متناسب با تاثیرگذاری عبادت، عبادت به اقسام فردی ( مانند روزه، اعتكاف، حج، تحصیل علم، كسب معاش)و اجتماعی(مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منكر، همكاری دركارهای اجتماعی؛ دفاع از حقوق جامعه، رعایت حقوق پدر و مادر ،صله رحم، پرداخت خمس؛ زكات؛ انفاق؛ صدقات ) تقسیم شده است. هریک از اقسام و مصادیق عبادت نیز درجاتی دارد. حتی در روایات، عبادت کنندگان نیز دارای مراتب می باشند. جمله ی معروف امیرالمؤمنین (علیه السلام) را همه شنیده ایم: «الهی ما عبدتُکَ خَوفاً مِن نارک ولا طمَعاً فی جنَّتک بل وَجدتُکَ اَهلاً لِلعبادۀ فعبدتُکَ؛ خدایا! تو را پرستش نکردم به طمع بهشتت و نه از ترس جهنمت، بلکه تو را چون شایسته ی نیایش و پرستش دیدم پرستش کردم». (1) گاهی انسان عملی را انجام می دهد وهر چند درجه ای از اخلاص را دارد اما برای ترس از عذاب جهنم آن را انجام می دهد که این عبادت بردگان نامیده می شود عده ای نیز عبادت می کنند اما دلیل عبادتشان رسیدن به بهشت ونعمتهای بهشتی است که عبادت این گروه نیز عبادت اجیران است اما عده ای خداوند را نه به خاطر ترس از جهنم ونه ازجهت رسیدن به بهشت، بلکه دلیل عبادت آنها رضای خداوند است وبه فرموده حضرت علی علیه السلام چون خداوند را شایسته پرستش می دانند او را عبادت می کنند. این مرتبه بالاترین مرتبه اخلاص است . البته فراموش نشود که اصل در عبادات همان تفكّر و توجّهى است كه در آن وجود دارد و به منزله روح و جان عبادات مى ‏باشد. به همین دلیل در روایت آمده است که: حضرت امام رضا عليه السلام مى فرمايند: لَيْسَتِ العِبادَةُ كِثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ، إِنَّمَا الْعِبادَةُ اَلتَّفَكُّرُ في أَمْرِاللَّهِ‏ عَزَّوَجلَّ.(2) عبادت به زيادى نماز و روزه نيست. همانا عبادت و بندگى، انديشيدن در امر خداوند است. انسان به واسطه تفكّر در آيات و نشانه‏ هاى خداوند، می تواند عبادت کننده باشد. با دیدگاه الهی تمام اعمال انسان می تواند جزء دایره عبادات باشد به شرطی که انسان در این مسیر همت نماید.تلاش و كوشش انسان در انجام عبادات اگر صادقانه باشد؛ بدیهائى را كه در نفس او ريشه دوانده است ويران ساخته و نابود مى‏ نمايد، و از اين راه انسان را به خدا نزديك مى‏ كند.امید که عبادات همه ما چنین باشد. پی نوشت ها: 1العلامة المجلسي، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء ١٤٠٣ هـ.ق، ج 41، ص 14 2العلامة المجلسي، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء ١٤٠٣ ه.ق ، ج 71، ص 322 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: زهد چیست و منظور از زندگی زاهدانه چه نوع زندگی می باشد؟ ✍️ پاسخ: صاحب مجمع البحرین معنای لغوی زهد را اینگونه بیان می کند: (زهد فی الشی بالکسر زهداً و زهاده ترکه و اعرض عنه.)(1) در چیزی زهد ورزید؛(یعنی) آن را ترک نموده و از آن روی گردانید. وابن قیم در رابطه با معنای اصطلاحی زهد،چنین آورده است: (زهد آسودگی قلب از دنیاست نه خالی بودن دست از دنیا.)(2) یکی از زیباترین تعبیرها در رابطه با مفهوم زهد کلام مولا علی علیه السلام است ایشان می فرمایند: «الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلي مَا فَاتَكُمْ، وَ لَاتَفْرَحُوا بما آتَاكُمْ». وَمَنْ لَمْ يَأسَ عَلي­المَاضي، وَ لَمْ يَفرَح بالآتيَ، فَقَد أخَذَ الزُّهدَ بِطَرَفَيْهِ.»(3) (زُهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداي سبحان فرمود: «تا برآنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد.» كسي كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همة جوانب زهد را رعايت كرده است.) بنابراين، زهد، پرهيز از دنياپرستي و وابستگی به دنیاست نه پرهيز از بدست آوردن دنيا، چرا که دنیا خود ابزاری است برای رسیدن انسان به کمال شایسته خویش. در روایتی دیگر حضرت، راه رسیدن به زندگی زاهدانه را اینگونه ترسیم می نمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ، الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاْمَلِ، وَالشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ، والتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْـمَحَارِمِ،...»(4) (اي مردم! زهد يعني كوتاه كردن آرزو، و شكرگزاري برابر نعمت‌ها، و پرهيز در برابر محرمات.) با توجه به روایت، زهد کوتاه کردن آرزوهاست نه ترک کردن آنها و از طرفی شاکر بودن در برابر نعمات الهیست نه محروم ماندن از نعمتها و همچنین زهد دوری کردن از امور حرام است نه حرام کردن امور حلال بر خود. پی نوشت ها: 1. طریحی، مجمع­البحرین، ج1،ص59. 2. ابن قیم، عده­الصابرین؛ ص262. 3. نهج البلاغه، حكمت439 ، ص734 . 4.نهج البلاغه؛ خطبة 81 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 پرسش: آیا دوست داشتن اهل البیت علیهم السلام کافیست؟ ✍️از جمله اموری که از زمان خلقت حضرت آدم تا به امروز توانسته است انسان را همچنان متعبد نگاه دارد پذیرش ولایت الهی بر روی زمین است و این ولایت در زمانهای متعدد مصادیق متفاوتی داشته است. اگر بخواهیم در مسیر سعادت ثابت قدم باشیم باید به اساس اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر امر ولایت توجه نماییم.گاهی احساس می شود درک و شناخت دشمنان نسبت به پایه و اساس بودن ولایت در امر دینداری، بیشتر از دوستان است لذا برنامه ریزی آنها در جهت تخریب امر ولایت با اشکال و انحاء مختلف بسیار مشهود است. نکته مهم و قابل توجه این است که امتدادپذیرش پیامبری وجود مقدس پیغمبر اسلام، پذیرش وجود مقدس اهل البیت علیهم السلام است.لازم است دقت کنیم که حب به اهل البیت بسیار ممدوح و راهگشاست اما حب به ولایت اهل البیت علیهم السلام اساس کار است و باید بین حب شخص و حب ولایت شخص تفاوت قائل شویم. همه ما به نوعی عاشق ائمه معصومین علیهم السلام هستیم و محبت آن ذوات نورانی را در قلب خویش می پرورانیم.اما ملاک اصلی در تشخیص محب حقیقی و محب ظاهری، پذیرش ولایت است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: لِكُلِّ شَىْء اساسٌ و اساسُ الاسلامِ حُبُّنا اهلَ البيتِ. و هر چیزی را اساس و پایه ای است و پایه اسلام محبت ما اهل بیت است محبت اهل البیت علیهم السلام مصادیق گوناگونی دارد. شادی در ایام ولادت و عزاداری در ایام شهادتشان، متوسل شدن به آنها برای رفع مشکلات، رفتن به زیارت و تبعیت از دستورات آنها و سلام و صلوات فرستادن روزانه بر روح مطهر آن بزرگواران می تواند در تقویت این محبت تاثیرگذار باشد. تقویت محبت اهل البیت پایه و اساس اسلام است پس اگر بخواهیم دینداری خویش را تثبیت کنیم باید حضور اهل البیت را در متن زندگی خود پررنگ نماییم.پابرجا ماندن هر ساختمانی منوط به محکم بودن پایه های آن است و پایه و اساس اسلام حب به اهل البیت است بنابراین بدون وجود این محبت ساختمان دینداری از پایه ای محکم برخوردار نخواهد بود و دیر یا زود فرو می ریزد. پی نوشت: اصول کافی ج: 3 ص: 77 روایت2 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 حاضرِ غایب ✍️صرف بودن در دانشگاه از ما دانشجو نمی سازد و صرف بودن در حوزه، ما را طلبه ای مهذب بار نمی آورد. اینکه ما راضی و قانع می شویم به این بودن ها و حضورداشتن های ظاهری و فیزیکی، نشانه خوبی نیست. خداوند در قرآن در سوره حدید می فرمایند: يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُور لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ. يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتّى جاءَ أَمْرُ اللّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللّهِ الْغَرُورُ؛(1) آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده‌اند، مى‌گويند: «به ما نگاه كنيد تا از نورتان برگيريم.» گفته مى‌شود: «بازپس گرديد و نورى درخواست كنيد.» آن‌گاه ميان آنها ديوارى زده مى‌شود كه آن را دروازه‌اى است [كه] باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد. [منافقان] آنان را ندا در مى‌دهند: «آيا ما با شما نبوديم؟» مى‌گويند: «چرا، ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غرّه كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان] مغرور كننده، شما را در باره خدا بفريفت. 💥اگر کمی به این آیه توجه کنیم به خوبی در می یابیم که بین حضورداشتن های حقیقی و بودنهای ظاهری تفاوتی بسیار است تا جایی که خداوند نیز در روز قیامت با دیوار بلندی به نام "سور" میان مومنان و منافقان جدایی می اندازد. در این آیه خداوند به فاصله ای که در روز قیامت بین منافقان و مومنان ایجاد می شود اشاره میکند، نه بین مومنان و کافران، چرا که تکلیف کافران مشخص است اما منافقان یعنی همانها که در ظاهر به گونه ای عمل می کنند و در باطن راه دیگری را می پیمایند روز قیامت رسوا می شوند. وقتی به خودمان و آدمهای اطرافمان دقت می کنیم احساس می کنیم اگر به زودی به خود نیاییم ممکن است ما نیز جزء همانها باشیم که خداوند با دیوار سور بین ما و مومنان فاصله می اندازد. ❗️دلیلش هم همین ظاهرگرایی هاییست که دنبال می کنیم. در مسجدیم و مسجدی حقیقی نیستیم. هئیت می رویم و هیئتی نیستیم و یا شاید حوزه می رویم و طلبه نیستیم. ممکن است امروز بتوانیم خودمان را به برخی امور مقدس بچسبانیم و از اعتبار این امور ، ما نیز معتبر شویم ، همراه مومنان در یک مسیر باشیم، مسجد برویم و نماز بخوانیم،روزه بگیریم و بر سر یک سفره با آنان افطار کنیم اما خیلی زود در روز قیامت تکلیفمان روشن می شود. برای همین است که در ابتدای کلام گفتیم به بودنهای ظاهری دلخوش نباشیم، به حاضر بودن های بی حضور... پی نوشت: 1. حديد (57)، 13ـ14 آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💠 حب اهل البیت مرحوم طيب نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) و به خصوص سيدالشهدا(عليه السلام)ارادت زيادى داشت. دسته طيب در روز عاشورا در تهران معروف بود. او به رهبر كبير انقلاب، حضرت امام(رحمه الله)ارادت داشت و در مسايل قيام 15 خرداد هم به حمايت از امام برخاست. متعاقب آن او را گرفتند و به زندان انداختند. رژيم و ساواكى‌ها به او گفتند، اگر يك كلمه بگويى من از خمينى پول گرفته‌ام كه اين كارها را بكنم تو را آزاد مى‌كنيم. واقعاً هم اگر مى‌گفت او را آزاد مى‌كردند و مثل رفقاى ديگرش به نان و نوا و مقامى هم مى‌رسيد. اما مرحوم طيب حاضر به اين كار نشد و گفت من اين كار را براى خدا كردم و حاضر نيستم عليه امام چيزى بگويم.سرانجام نيز او را به دار كشيدند و به شهادت رساندند. بعد از اين جريان، افراد متعددى خواب طيب را ديدند كه وضع بسيار خوبى داشت و داستان‌هاى متعددى در اين زمينه نقل شد؛ از جمله، فرداى آن روزى كه مرحوم طيب را به شهادت رساندند يكى از دوستان به منزل ما آمد و گفت درباره طيب تفألى به قرآن بزن. من گفتم قرآن كه كتاب تفأل نيست. آن دوست ما اصرار كرد. من قرآن را باز كردم، خدا را شاهد مى‌گيرم كه اول صفحه كلمه طيب بود و اين آيه شريفه آمد كه: اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ؛(1) سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‌رود. گرچه مرحوم طيب در دورانى از زندگى‌اش كمبودها و اشكالاتى در اعمال و رفتارش داشت، اما محبت و ارادت او به اهل بيت(عليهم السلام) دستش را گرفت و عاقبتش ختم به خير شد. از آن طرف نيز كسانى را در همين انقلاب خودمان ديديم كه داراى موقعيت‌هاى علمى و اجتماعى ممتازى هم بودند، اما به انحراف افتادند و مسايلى در مورد آنها پيش آمد و حرف‌ها و حركت‌هايى از آنها صادر شد كه هيچ كس باورش نمى‌شد. اگر رديابى كنيد، ملاحظه خواهيد كرد كه ريشه‌اش باز مى‌گردد به برخى كوتاهى‌هايى كه در مورد اهل بيت(عليهم السلام)، به ويژه حضرت زهرا(عليها السلام) و سيدالشهدا(عليه سلام) روا داشتند و آن‌طور كه شايسته آنان بود حق ارادت به اهل بيت(عليهم السلام) را به جا نياوردند. در هر حال بايد مراقب بود كه اگر انسان زياد گناه كند و ظرف وجودش بيش از حد آلوده گردد، اين خطر وجود دارد كه خداى ناكرده محبت و مودت اهل بيت(عليهم السلام) به كلى از صفحه قلب و دل انسان زايل گردد. 1. فاطر (35)، 10 «برگرفته از کتاب پندهاى امام صادق(عليه السلام) به ره‌جويان صادق اثر آيت‌اللّه محمدتقى مصباح يزدی» آدرس کانال: @javadheidari110 🌿🌿🌿🌿🌿🌿