eitaa logo
جواهرانه
192 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
653 ویدیو
42 فایل
یه جمع دخترونه از جنس جواهر 💎 حوالی کاشان 🌞 به دنبال حال خوب 😇 با ما همراه باشید 🤗 سرپرست گروه:خانم دکتر زهرا حسام محمدی 🌟#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌟 ارتباط با ادمین 👇 @Mo_r_fin @F_mollarezaei @FK_313mahdiyaran
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 🔸نائل شدن به بالاترین افتخار میان شهدای کربلا🔸 🔶اسلم کمانداری قهار و از سپاهیان شجاع، غیرتمند و اثرگذار سپاه امام در واقعه کربلا بود. در واقعه عاشورا هنگامی که عزم میدان کرد، خدمت سیدالشهدا (علیه السلام) رسید و اجازه حضور در میدان جنگ گرفت. امام فرمودند: تو هدیه من به فرزندم هستی، اجازه تو دست او است. اسلم پس از رخصت طلبیدن از محضر امام سجاد (علیه السلام) عازم میدان شد. دقایقی از رفتن اسلم نگذشته بود که سپاهیان متوجه شدند به طرف خیمه‌ها بازمی‌گردد. علت را پرسیدند: اسلم پاسخ داد برای وداع با دوستان خردسالم بازگشته‌ام، این سپاهی وفادار با فرزندان و کودکان امام خداحافظی کرد و سپس عازم میدان شد. او شجاعانه می‌جنگید و چنین رجز می‌خواند: «دریا از ضربت‌ نیزه‌ و شمشیرم‌ می‌جوشد و آسمان (فضا)‌ از تیرهایم‌ پر می‌شود آن‌گاه‌ که‌ تیغ‌ در کفم‌ آشکار شود، فروغ آن قلب آزمندان و رشک‌ورزان را خواهد شکافت»۴🔶 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 🔶اسلم بن عمرو پس از مبارزه‌ای شجاعانه سرانجام بر اثر فراوانی جراحات بر زمین افتاد و با اندک توانی که در بدن داشت، به سوی امام حسین (علیه السلام) اشاره کرد. حضرت به بالین وی آمد، اسلم خطاب به امام عرض کرد: دستانم توانی ندارد تا دست در گردن شما بیاویزم. امام با مهربانی دست در گردن این غلام وفادارش انداخت و صورت بر صورت او گذاشت. اسلم چشم گشود و با دیدن امام تبسمی کرد و گفت: «مثل من -سعادتمند- کیست که فرزند رسول خدا صورتش را بر صورتم نهاده است!» و آنگاه به شهادت رسید. این غلام ترک تنها کسی بود که امام‌حسین(علیه السلام) پس از شهادت جان‌سوز حضرت‌ علی‌اکبر(علیه السلام) به بالینش شتافت و صورت مبارک خود را بر صورتش نهاد.۵🔶 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ ♡مسلم بن عوسجه بن سعد اسدی♡ 🔷مسلم بن عوسجه بن سعد اسدی» از مردان شریف، عابد و زاهد بود، از اصحاب رسول خدا به شمار می رفت و از پیامبر حدیث روایت کرده بود. سوار کار شجاعی بود و نامش در جنگ‌ها و فتوحات اسلامی زبانزد مسلمانان. مسلم در کوفه می زیست و از کسانی بود که از کوفه برای امام حسین علیه السلام نامه نوشت و به عهد و پیمانش وفادار ماند.🔷 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 🔷قصر عبیدالله بن زیاد نقش حساس و کلیدی ایفا کرد. مسلم وکیل مسلم بن عقیل در کوفه بود و مسؤلیت جمع آوری اموال و خرید سلاح و گرفتن بیعت از مردم را بر عهده داشت . پس از دستگیری مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و شهادت آن دو بزرگوار، مدتی مخفیانه زیست، آن گاه با خانواده اش از کوفه فرار کرد، به حسین علیه السلام پیوست و جان خویش را فدای امام خود ساخت .🔷 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 🔷روز عاشورا هنگامی که فرمان حمله‌ی همه جانبه سپاه عمر سعد صادر شد، مسلم بن عوسجه در جانب چپ سپاه امام حسین علیه السلام می‌جنگید و دلاورانه به دشمن حمله می برد. او در حالی که شمشیرش در دست راستش بود، چنین رجز می‌خواند:« اگر می‌خواهید مرا بشناسید، بدانید که من دلاوری از برگزیدگان بنی اسدم. کسی که بر من ستم کند از راه سعادت جدا شده و به دین خدای جبار و بی نیاز کافر گردیده است.» و پیوسته شمشیر بر دشمن فرود می آورد، تا این که «مسلم بن عبدالله ضبابی» و «عبدالرحمن بن ابی خشکاره الیجلی» به وی حمله بردند و از شدت جنگ غبار غلیظی میدان نبرد را فرا گرفت. هنگامی که غبار از صحنه جنگ فرو نشست، مشاهده کردند که مسلم بن عوسجه بر روی زمین افتاده است. در آخرین لحظات حیات مسلم امام حسین علیه السلام بر بالین وی حاضر شد.🔷 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 🔷امام علیه السلام به او فرمود:« ای مسلم بن عوسجه! خداوند تو را رحمت کند.» و این آیه را تلاوت فرمود:« بعضی پیمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشیدند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.» (سوره احزاب، آیه 23) آن گاه حبیب بن مظاهر به بالینش رفت و گفت:« ای مسلم بن عوسجه، شهادت تو سخت بر من گران است. تو را به بهشت بشارت می دهم.» مسلم بن عوسجه با صدای ضعیفی گفت:« خداوند تو را هم مژده خیر بدهد!» حبیب بن مظاهر گفت:« اگر یقین نداشتم که به زودی به تو ملحق می شوم، دوست داشتم هر چه می خواهی به من وصیت کنی تا چنان که شایسته‌ی آنی به آن عمل کنم.» مسلم بن عوسجه گفت:« تو را به این مرد سفارش می کنم که جان خود را فدای او کنی.» و با دست خود به امام علیه السلام اشاره کرد. حبیب پاسخ داد:« قسم به خدای کعبه چنین خواهم کرد.»🔷 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚ابووهب، عبدالله بن عُمَیر بن عباس بن عَبد قَیس بن عُلَیم بن جَناب کلْبی عُلِیمی؛ از اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) است. [۱] [۲]💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚ابووهب، مردی شریف، قهرمان، شجاع، ستبر بازو، بلند قامت، سیه‌چرده و فراخ چشم بود. وی و همسرش، ام‌ وهب، دختر عبد، از تیره نمر بن قاسط، کنار چاه جُعد در محله بنی‌ همدان کوفه ساکن بودند. چند روز قبل از واقعه عاشورا، عبدالله بن عمیر دید که گروهی در نُخَیله رژه می‌رفتند. چون سبب را جویا شد، گفتند که آنها را برای جنگ با امام حسین (علیه‌السلام)، فرزند فاطمه (علیهاالسلام) دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرستند، گفت: به خدا سوگند من جنگ با مشرکان را بسیار دوست می‌داشتم و هم اکنون امیدوارم که ثواب جنگ با این مردمی که برای کشتن پسر دختر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خود می‌روند بیش از ثواب پیکار با مشرکان بوده باشد.💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚انگاه نزد همسرش آمد و آنچه را شنیده بود و نیز تصمیم خود را با وی در میان نهاد. او گفت: هدف خوبی در پیش گرفته‌ای خداوند تو را به آن برساند و به بهترین راه راهنمایی کند. این کار را انجام بده و مرا نیز همراه خود ببر. عبدالله با همسرش شبانه -از کوفه‌- بیرون آمد و خود را به امام حسین رساند و نزد آن حضرت ماند. [۱۷] به نقلی شب هشتم محرم خود را به امام حسین رساند و تا روز عاشورا در کنار آن حضرت ماند.💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚روز عاشورا پس از آغاز جنگ با پرتاب تیر توسط عمر سعد و سپس تیراندازی لشکر او به سوی یاران امام حسین (علیه‌السلام)، یسار (غلام ابن زیاد) و سالم (غلام عبیدالله) از لشکر بیرون آمدند و گفتند: چه کسی حاضر است با ما به مبارزه برخیزد؟ حبیب بن مظاهر و بُریر بن خُضیر برخاستند. امام حسین (علیه‌السلام) فرمود: بنشینید. در این هنگام عبدالله بن عمیر برخاست و عرض کرد: ای اباعبدالله رحمت خدا بر تو باد. اجازه فرما من به جنگ آنها بروم. امام حسین (علیه‌السلام) که وی را مردی سیه‌چرده، بلند قامت، ستبربازو و فراخ‌چشم مشاهده کرد، فرمود: «به گمانم برای حریفان هماوردی کشنده باشد.» عبدالله به سوی آنها رفت.💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚آن دو گفتند: تو کیستی؟ چون نسب خویش را بیان کرد، گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم. –بگو- زهیر بن قین یا حبیب بن مظاهر به جنگ ما بیایند. عبدالله به یسار که جلوتر از سالم و آماده نبرد بود گفت: ای زنازاده، تو میل مبارزه با دیگری را داری و حال آنکه کسی که به جنگ تو آمده از تو بهتر است؟! عبدالله حمله کرد و با شمشیر او را از پای درآورد. در آن هنگام که مشغول شمشیر زدن به یسار بود، سالم به وی حمله کرد و او را صدا زد: «برده به سوی تو آمد» ولی عبدالله اعتنا نکرد. سالم نزدیک شد و پیشدستی کرد و ضربه‌ای زد که عبدالله با دست چپ خویش جلوی آن را گرفت؛ و انگشتان دست چپش قطع گردید. عبدالله بر وی حمله کرد و با ضرباتی چند او را به هلاکت رسانید.💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎
❣ 💚بعد از بازگشت ام وهب نزد زنان، عَمرو بن حجاج زبیدی بر جناح راست سپاه امام حسین (علیه‌السلام) حمله کرد، امّا اصحاب امام‌ در برابر او ایستادند و زانو به زمین زدند و سرنیزه‌ها را به کار گرفتند لذا اسب نتوانست جلو بیاید. شمر بر جناح چپ سپاه امام حسین (علیه‌السلام)حمله کرد. اصحاب امام (علیه‌السلام) در برابر او نیز ایستادگی کردند و او را زخمی نمودند. عبدالله بن عمیر که در جناح چپ بود جنگ سختی کرد و دو تن دیگر از سپاه‌ دشمن را از پای درآورد تا اینکه هانی بن ثبیت حضرمی و بکیر بن حَی تَمیمی به وی حمله کردند و او را به شهادت رساندند. [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] ابن‌ شهرآشوب وی را در زمره شهیدان حمله نخست آورده است.💚 ⓙⓞⓘⓝ↴ 💎|→• @javaheraneiiha•|💎