📚قسمت پانزدهم #قصرتنهایی
🔻همه آماده کشتن تو هستیم🔻
🔷اسب سواری به سوی ما می آید و سراغ امام حسن(ع) را می گیرد .
🔹مثل اینکه او نامه📩 مهمّی را از طرف معاویه برای امام حسن(ع) آورده است .
🔷بیا من و تو هم به خیمه فرماندهی برویم .
🔹او اکنون در حضور امام نشسته است، عجیب است😳 او به جای یک نامه، ده ها نامه با خود همراه دارد .
🔷من تعجّب می کنم🤔، تا حالا چنین چیزی سابقه نداشته است .
🔹یکی از نامه ها به امضای معاویه است، امام آن را باز می کند و مشغول خواندن آن می شود .📜
🔷معاویه در این نامه از امام خواسته است امر حکومت را به او واگذار کند .65
🔹این چیز تازه ای نیست، ولی آنچه مهم است این است که معاویه در نامه خود اشاره به نامه هایی می کند که یاران امام حسن(ع) برای او نوشته اند .😞
🔷اکنون، معاویه، همان نامه ها را برای امام حسن(ع) فرستاده است .66
🔹امام، این نامه ها را باز می کند، آری، این دست خط بزرگان کوفه است : «ای معاویه ، هر چه سریع تر به سوی ما بیا ، ما به تو قول می دهیم که وقتی لشکر تو به نزدیکی ما رسید ما حسن بن علی را اسیر کرده و تحویل تو دهیم» .67
🔷در نامه دیگری نوشته شده است: «ای معاویه ، به سوی کوفه بیا که ما همه ، گوش به فرمان تو هستیم ، هر وقت تو دستور بدهی ما حسن بن علی را به قتل خواهیم رساند» 😔.68
🔹خدایا ! این نامه ها را چه کسانی نوشته اند ❓❓
🔷این نامه ها را همان افرادی نوشته اند که الآن در اردوگاه امام حسن(ع) هستند .
🔹خدایا این چه غربت و مظلومیّتی است که من می بینم ❗️
🔷اشک در چشم امام حسن(ع) حلقه می زند، خدایا ! همین مردم با من بیعت کردند، من به امید یاری آنها از خانه و کاشانه ام بیرون آمده ام ؛ امّا اکنون، این گونه در حق من نامردی می کنند .
🔹خدایا ! من با این مردم چه کنم، من می خواهم دین تو را از انحراف نجات دهم و این مردم قصد جان مرا دارند .
💥همسفرم ❗️
🔷این طور که معلوم است دختر معاویه🧝♀ عاشقان زیادی پیدا کرده است ❗️
🔹آخر مگر دختر در کوفه پیدا نمی شود❓ که این مردم این گونه عاشق این دختر شده اند .
🔷البتّه معلوم است که دختر زیاد است ؛ امّا هیچ کدامشان، دختر معاویه نمی شوند، کسی که دامادِ معاویه بشود به گنج بزرگی رسیده است .💰
🔹کیسه های طلای سرخ، حکومت و ریاست و دختر معاویه، همه اینها را می توان با ریختن خون امام حسن(ع) بدست آورد .
💥امان از دوستی و محبت دنیا ❗️
🔷معاویه مردم زمانه خود را به خوبی می شناخت، می دانست که آنها عاشق پول و ریاست هستند .💰🤴
🔹به راستی که محبّت به دنیا، ریشه همه پلیدی ها و پستی هاست❗️
🔷بار خدایا ❗️ما به تو پناه می بریم از این که دنیا را معشوق و محبوب خود قرار دهیم🤲 .
#این_داستان_ادامه_دارد...
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت هفدهم#قصرتنهایی
🔻ما زندگی را دوست داریم🔻
🔹اکنون، موقع اذان است و همه سپاهیان امام برای نماز جمع شده اند🤲 .
امام تصمیم دارد تا از میزان آمادگی سپاهیان خود برای جنگ با خبر شود، به راستی آیا این مردم در مقابل معاویه جنگ خواهند نمود ❓
🔷امام رو به آنان می کند و چنین می گوید :
💥 «ای مردم ، معاویه ما را به صلح و سازش فرا می خواند ، اگر شما آمادگی برای مرگ در راه خدا را دارید با شمشیرهای خود به جنگ او برویم و اگر زندگی دنیا را انتخاب می کنید خواسته او را قبول کنم» .72
🔹سخن امام که به این جا می رسد، عدّه ای فریاد می زنند : «ما زندگی را دوست داریم، ما می خواهیم زنده بمانیم .» .73
🔷آری، این فریاد، اوج مظلومیّت امام حسن(ع) را نشان می دهد، 🙁مردمی که به اردوگاه امام آمده اند اهل جهاد نیستند، اینها عاشق زندگی دنیا هستند🤑 و از مرگ با عزّت نیز می ترسند .
🔹امام می داند که این مردم علاقه ای به جنگ ندارند، برای همین ادامه می دهد : «ای مردم ، من نمی دانم با شما چگونه رفتار کنم ، این نامه قَیس است📜 و به من خبر داده که بزرگان شما همراه با فرمانده خود به سپاه معاویه پیوسته اند .
🔷ای مردم کوفه ، شما با من بیعت کردید و من به امید یاری شما از کوفه خارج شدم ، 🤝
🔹امّا اکنون این گونه بی وفایی می کنید . بدانید که من دیگر از یاری کردن شما دل کنده ام و می خواهم امر حکومت را به معاویه واگذار کنم» .74
🔷در این میان، عدّه ای از سپاهیان امام حسن(ع) به فکر فرو رفته اند،🤔 آرزوهای زیاد آنها بر باد رفته است .
🔹چون وقتی که امام حسن(ع) خودش بخواهد با معاویه صلح کند دیگر معاویه حاضر نخواهد بود به کسی پول بدهد💰 .
عدّه زیادی از این مردم، خواب های خوشی برای خود دیده بودند، 😴آنها می خواستند که امام حسن(ع) را دستگیر کنند و یا به قتل برسانند و در عوض پول زیادی از معاویه بگیرند .
🔷آنها خود را در کنار عروس شام می دیدند،👸🤴 در قصر معاویه، در حجله عروسی دختر معاویه !
🔹امّا با این تصمیم امام، همه چیز به هم خورد، معاویه عاشق چشم و ابروی کسی نیست که بخواهد دختر به او بدهد، معاویه برای حکومت خود می خواست این کارها را بکند ؛ امّا وقتی که خود امام حسن(ع) می خواهد صلح کند دیگر همه قول و قرارهای قبلی به هم می خورد .
مردم پیش خود می گویند :
🔷 ما نباید بگذاریم این خبر به معاویه برسد که امام حسن(ع) می خواهد صلح کند .
🔹ما باید همین الآن کار حسن بن علی را تمام کنیم، 🗡هر چه سریع تر، قبل از اینکه او نامه ای رسمی به معاویه بنویسد باید او را به قتل برسانیم .
🔷اما چگونه ❓
خوب کاری ندارد، شعار خوارج را به زبان می آوریم .
در این میان یکی از عقب جمعیّت فریاد می زند : «به خدا قسم است . هر کس که با معاویه سازش کند، کافر است .
🔹آری، همان کسانی که به معاویه نامه نوشته بودند و مخفیانه با او بیعت کرده بودند اکنون این گونه سخن می گویند . هزاران نفر به سوی امام حمله می برند تا او را به قتل برسانند .
🔷مردم کوفه عجب مردمی هستند، یک زمان حضرت علی(ع) را مجبور کردند تا در صفین جنگ را متوقّف کند و بعد از آن به او گفتند که به خاطر این که سخن ما را قبول کردی کافر شدی، اکنون هم، چون سخن صلح را از امام حسن(ع) می شنوند، قصد جان او را نموده اند .
💥این نامردان، خیمه امام را غارت می کنند و عبای آن حضرت را پاره کرده و می ربایند .76
🔸عدّه اى از ياران باوفاى امام به دور آن حضرت حلقه مى زنند، امام از آنها مى خواهد كه دست به شمشير نبرند، آرى، امام نمى خواهد در ميان مردم كوفه جنگ داخلى روى دهد. امام حسن (ع) در حالى كه عبايش را ربوده اند، در گوشه اى ايستاده است، و سپاهيانش، قصد جان او را دارند.۷۷
🔹شايد باور نكنى تعداد ياران باوفاى امام به بيست نفر هم نمى رسد! آرى، فقط بيست نفر! ۷۸
🔸اين اوجِ مظلوميّت است، بيش از چهل هزار نفر با امام حسن (ع) بيعت كرده بودند كه جان خويش را فدايش كنند، اكنون از آن همه، فقط بيست نفر مانده اند.۷۹
🔸 آرى، اگر قَيس و سربازانش اينجا بودند چه كسى جرأت مى كرد قصد جان امام را بكند. اما افسوس كه قَيس كيلومترها از ما فاصله دارد، او اكنون در مَسْكِن (شمال بغداد) مقابل سپاه معاويه ايستاده است. غم در چهره امام نشسته است، بنى هاشم گرد او را گرفته اند، به راستى امام در اين شرايط چه تصميمى خواهد گرفت.۸۰
🔹 امام اسبى را مى طلبد و سوار بر آن مى شود و همراه با عدّه اى از ياران خود اردوگاه سپاه را ترك مى كند و به سوى شهر مدائن حركت مى كند. آرى، اين مردم ديگر لياقت ندارند كه رهبرى همچون امام حسن (ع) داشته باشند.
#این_داستان_ادامه_دارد....
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت هجدهم #قصرتنهایی
🔻در کمین خورشید نشسته ام🔻
🔶امام چون اوضاع اردوگاه را این گونه آشفته می بیند تصمیم می گیرد تا به سوی مدائن حرکت کند .
🔸اما بدخواهان از تصمیم امام با خبر می شوند و برای همین چند نفر از آنها زودتر اردوگاه را ترک می کنند و در بین راه کمین می کنند .😱
🔶امام به سوی مدائن می رود، هیچ کس نمی داند که چه خطری جان امام را تهدید می کند .
🔸در بین راه، جَرّاح کمین کرده است و منتظر است تا به امام حسن(ع) حمله کند .
💫نگاه کن ❗️👀
🔶اواز مخفی گاه خود بیرون می آید❗️
💥خدای من❗️در دست او خنجر برهنه ای است🔪 و با آن خنجر به سوی امام حمله می کند .
🔸او فریاد می زند : «ای حسن ! تو مشرک شده ای، همانگونه که پدرت مشرک شد» .81
🔶چند نفر از یاران امام به سوی امام می دوند ؛ امّا او خنجر را به پای امام می زند، زخمی عمیق در رانِ او ایجاد می شود .
🔸خون از بدن امام فوران می کند و امام بیهوش، از اسب بر روی زمین می افتد .
یاران امام، جَرّاح را به قتل می رسانند ؛ خون از پای امام جاری است، متأسفانه خونریزی امام بسیار شدید است، من خیلی نگران هستم،
خدایا❗️جان امام در خطر است .82
🔸یاران، زخم امام را محکم می بندند، و بعد از مدّتی اوبه هوش می آید .
🔻چرا یاران خود را رها کرده ای؟🔻
🔶اکنون، جوانان بنی هاشم، امام را بر روی تخته چوبی می خوابانند و آن حضرت را به سوی شهر مدائن می برند .83
🔸ما در نزدیکی شهر مدائن هستیم، چهره امام حسن(ع) از شدّت خونریزی، زرد شده است .
همه نگران هستند، اگر آن نامرد، خنجرش را مسموم کرده باشد خطر بزرگی، جان امام را تهدید می کند .
وارد شهر می شویم، امیر شهر مدائن، سعد بن مسعود با خبر می شود و به استقبال ما می آید .
🔶آری، حضرت علی(ع)، سعد بن مسعود را به عنوان امیر مدائن انتخاب نموده بود و امام حسن(ع) هم او را در همان مقام، باقی گذاشته است .
🔸امیر مدائن تا امام را به این حالت می بیند دستور می دهد که بهترین پزشک شهر را با خبر کنند .👨⚕
🔶او امام را به خانه خود می برد و امام در آنجا بستری می شود .
نگاه کن، پزشک وارد اتاق می شود و زخم امام را مورد بررسی قرار می دهد، خدا را شکر که خنجر مسموم نبوده است 🙏.
🔸او به امام می گوید که استراحت کند و برای زخم امام، دستور تهیه داروی مخصوصی را می دهد .84
🔶امام به ياد بى وفايى مردم كوفه مى افتد و چنين مى گويد: «من مى دانستم كه در شما مردم هيچ خيرى نيست، شما ديروز پدرم را كشتيد🗡 و امروز با من چنين كرديد».۸۵
🔸سپاه امام در هم ريخته شده است، عدّه زيادى به معاويه ملحق شده اند، عدّه كمى هم كه به امام وفا دار مانده اند با شنيدن خبر مجروح شدن امام، روحيه خود را از دست مى دهند. 😔
🔶گزارش هايى كه از اطراف مى رسد نشان دهنده📝 اين است كه عدّه زيادى از مردم به سپاه معاويه ملحق شده اند و
عدّه اى هم در پى فرصت هستند تا امام را اسير نموده و تحويل معاويه بدهند.
💥آرى، امروز مرز دوست و دشمن به هم ريخته است، اگر امام حسن (ع) صلح نكند به دست ياران خود ترور خواهد شد.
🔸نگاه كن زيد بن وهب به ديدار امام مى رود بيا همراه او برويم.👥
زيد بن وهب حضور امام سلام مى كند و مى گويد: «اين چه حالى است كه من مى بينم، شما در بستر بيمارى قرار گرفته ايد و مردم متحير هستند كه چه كنند❓ ».
🔶امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: «تو از كدام مردم سخن مى گويى❓
💥 به خدا قسم❗️معاويه براى من بهتر از اين مردم است، اينان خيال مى كنند كه شيعه من هستند ؛ امّا براى كشتن من نقشهها دارند، اگر من با معاويه صلح كنم بهتر است از اين كه به دست سپاهيان خود كشته شوم».
🔸زيد بن وهب مى گويد: «اى پسر رسول خدا، آيا ياران خود را به حال خود رها مى كنيد❓».
🔶امام در پاسخ مى گويد: «مى گويى چه كنم؟ از يادم نمى رود آن روزى كه نزد پدرم حضرت على (ع) نشسته بودم، او به من نگاهى كرد و فرمود: "اى حسن، روزى مى آيد كه من شهيد شده باشم و تو گرفتار بنى اميّه شوى، آن روز آنها پول زيادى را در ميان مردم تقسيم كنند و مردم را از دين خدا منحرف كنند"».۸۶
#این_داستان_ادامه_دارد ...
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت نوزدهم #قصرتنهایی
🔻آيا مى خواهى به ثروت و رياست برسى؟🔻
🔶آن جوان کیست که دارد با امیر مدائن سخن می گوید ❓
💥نگران نباش❗️او آشناست، پسر برادر امیر مدائن است .
🔸او نزد عموی خود می رود و می گوید :
ای عمو، آیا نمی خواهی به ثروت و ریاست برسی❓💰🤴
💥منظور تو چیست ❓🧐
🔶 اگر ما امام حسن(ع) را اسیر کنیم و تحویل معاویه بدهیم، او حکومت عراق را به ما خواهد داد .😱
🔸 خدا تو را بکُشد، این چه حرفی است که تو می زنی، مگر نمی دانی که من نمک پرورده این خاندان هستم، حضرت علی(ع) مرا امیر این شهر کرد و به من بزرگی و آبرو داد، چگونه من فرزند او را تحویل معاویه بدهم .87
💥همسفر خوبم ❗️
🔶حتما دوست داری من نام این نا مرد را برای شما بگویم، راستش را بخواهی من اوّل می خواستم از ذکر نام او خودداری کنم ؛ امّا بعد با خود گفتم درست نیست، من باید تمام حوادث را بدون کم و زیاد برای شما که دوستِ خوب من هستید بگویم .
🔸آری، این شخصی که برای رسیدن به ریاست، پیشنهاد اسیری امام حسن(ع) را به امیر مدائن می دهد کسی نیست جز مختار ثَقَفی❗️😳
🔶همان کسی که بعد از حادثه عاشورا، قیام می کند و انتقام خون شهدای کربلا را می گیرد .⚔
🔸حتما تعجّب می کنی، شاید هم باور نکنی،
آخر چطور چنین چیزی ممکن است❗️😟
راستش را بخواهی من هم، اول باور نمی کردم ؛ امّا این نشانه اوج مظلومیّت امام حسن(ع) است .😔
🔻در قصر مدائن، تنها مانده ام🔻
🔶ما در شهر مدائن هستیم،حتمانام ایوان مدائن یا طاق کسری را شنیده ای ؟
💥گوش کن ❗️
🔸دو نفر از یاران واقعی امام دارند با هم سخن می گویند :👥
می بینید که چگونه جان امام در خطر است، ما باید فکری بکنیم .🤔
می گویی چه کنیم ❓
🔶 باید با امام، سخن بگوییم و از ایشان بخواهیم به قصر کسری (ایوان مدائن) بروند .
💥من فکر نمی کنم که امام قبول کند، آخر امام حسن(ع) و قصر نشینی ❗️🏛
چاره ای نیست، جان امام در خطر است، هر لحظه ممکن است عدّه ای به امام حمله کنند .🔪
🔸امیر مدائن هم با این پیشنهاد موافق است، برای اینکه امنیّت قصر، خیلی بهتر از اینجاست .
🔶سرانجام قرار می شود تا این موضوع با امام حسن(ع) مطرح شود، خود امیر مدائن به نزد امام می رود و با او سخن می گوید .
💥نگاه کن ❗️
🔶امیر مدائن با خوشحالی به سوی ما می آید، 😄مثل اینکه امام با پیشنهاد او موافقت کرده است .
🔸امام همراه با تعداد کمی از یاران خود به سوی قصر کسری می رود .88
بیا من و تو هم همراه آنها برویم .
💥آری، امام با این که از زندگی کردن در قصر راضی نیست ؛ امّا به دلیل بی وفایی سپاهیانش، مجبور است مدّتی در این قصر بماند .
💥آری، اینجا قصر تنهایی امام است، امروز در مدائن فقط بیست نفر به امام وفادار مانده اند .
🔶اکنون، امام این پیام را برای مردم می فرستد : «ای مردم ❗️به خدا قسم ، معاویه به وعده هایی که به شما در مقابل کشتن من داده است وفا نخواهد نمود» .89
💥آری، معاویه تلاش می کند تا امام حسن(ع) به وسیله یاران خودش کشته شود .
#این_داستان_ادامه_دارد...
🍃💥🍃💥🍃💥🍃
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیستم #قصرتنهایی
🔻كاش ديگر روى شما را نبینم❗️🔻
🔸خبرهایی از گوشه و کنار می رسد، آری، اکنون اهل کوفه به صورت علنی به بدگویی از امام حسن(ع) مشغول هستند،🗣👀 کار به جایی رسیده است که مردم هر جا که می نشینند سخن از کافر شدن امام حسن(ع) به میان می آورند .
🔶آیا با این مردم، دیگر می توان به جنگ معاویه رفت .
کافی است که امام حسن(ع) در جمع این مردم حضور پیدا کند،آن وقت همین ها او را به شهادت خواهند رساند .
🔸امام حسن(ع) در مدائن نیز گرفتار کسانی شده است که برای ریختن خون او لحظه شماری می کنند و حتی ریختن خون امام را حلال می دانند .90
🔶امام مدّت زيادى فكر مى كند و به اين نتيجه مى رسد كه امروز تنها راهى كه مى توان از آن طريق اسلام را از خطر نابودى نجات داد صلح كردن 🏳 با معاويه است.۹۱
💥آرى، پيش از هر بهارى🌤 بايد زمستانى را تجربه كرد⛈ ؛ تا سكوت🤫 حاكم نشود فرياد چه مفهومى دارد❓
🔸امام، بزرگان سپاه را به نزد خود فرا مى خواند و به آنان مى گويد: «با شما چه بگويم و چه كنم❓
🔶 آيا از بى وفايى شما سخن گويم و يا ستم هايى كه نموده ايد را شرح دهم.
🔸يادتان هست كه چگونه پدر مرا تنها گذاشتيد و آن روزى كه به يارى شما محتاج بود گروه گروه به دشمن او پيوستيد❓
🔶چقدر پدر مرا غصّه داديد تا آنجا كه آرزو كرد ديگر شما را نبيند😔 و خداوند او را به جوار رحمت خود برد.
🔸آيا يادتان هست آن روزى كه به نزد من آمديد و اصرار داشتيد كه من رهبرى شما را قبول كنم❓
آن روز، شما به من وعده يارى داديد🤝 و من سخن شما را قبول كردم و به شما اعتماد كردم و از خانه خود بيرون آمدم.
🔶خدا خودش مى داند كه قصد داشتم دين اسلام را نجات بدهم، امّا شما با من چه كرديد❗️
🔸اميدوارم كه ديگر روى شما را نبينم».۹۲
🔶همه سرها پايين افتاده است، چه ننگى براى آنها بدتر از اين كه
🔸فرزند پيامبر آنها آرزو مى كند كه ديگر آنها را نبيند.
🔶بعضى از كسانى كه اكنون نزد امام حسن (ع) نشسته اند همان كسانى هستند كه به معاويه نامه نوشته اند و آمادگى خود را براى قتل امام حسن (ع) اعلام كرده اند.
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیست و یکم#قصرتنهایی
🔻حماسه اى بزرگ امّا ناشناخته🔻
🔷امام در قصر كسرى نشسته است و مى خواهد براى زنده ماندن اسلام، تصميم مهمّى بگيرد.
🔹او مى خواهد جنگ با معاويه را متوقّف كند و با او صلح كند.
خيلىها از من سؤال كرده اند كه چرا امام حسن (ع) راه سرخ شهادت را انتخاب نكرد،❓ مگر امام حسين (ع) در كربلا فقط با هفتاد و دو نفر در مقابل دشمن تا پاى جان، مقاومت نكرد پس چرا امام حسن (ع)، با معاويه صلح كرد.يزيد نامه اى به امير كوفه نوشته و در آن نامه، دستور قتل امام حسين (ع) را داده بود. 😱
🔷آرى در كربلا، دشمنان با شمشير🗡 به جنگ آمدند ؛ امّا در مدائن، معاويه با نيرنگ و سياست😈 به ميدان آمده است.
💥همسفر خوبم❗️
🔹امروز معاويه مى خواهد تا امام حسن (ع) به دست ياران خودش كشته شود 😞و براى همين است كه وعده عروس شام🧝♀، سكّه هاى طلا 💰و وعده حكومت🤴 را به مردم داده است.
او مى خواهد تا خود اهل كوفه، امام حسن و امام حسين (ع) را به قتل برسانند و بعد از آن، او به مرحله دوم نقشه خود بپردازد او مى خواهد پيراهن خونين امام حسن (ع) را بهانه اى براى قتل خودِ شيعيان قرار دهد.
🔷معاويه مى خواهد به بهانه اين كه شيعيان، امام حسن و امام حسين (ع) را به قتل رسانده اند تمام شيعيان را نابود كند.
🔹آيا شما مى توانيد مرحله سوم نقشه معاويه را حدس بزنيد❓
معاويه كه مى خواهد بعد
🔷از نابودى شيعيان، اسلام را نابود كند تنها مانع بر سر راه معاويه، مكتب شيعه است، وقتى همه شيعيان نابود شده باشند بقيه مردم هم كه او را به عنوان خليفه رسول خدا قبول دارند.
💥آرى غير از شيعيان، ديگر همه مردم، اطاعت از امير را بر خود واجب مى دانند، اعتقاد آنها بر اين است كه اگر امير، اهل فسق و فجور هم باشد نبايد براى براندازى حكومتش اقدامى كرد.۹۳
🔹معاويه مى داند اگر امروز بتواند شيعيان را نابود كند ديگر هيچ كس با برنامه هاى او مخالفت نخواهد كرد و او به راحتى خواهد توانست اسلام و نام پيامبر را از بين ببرد.
🔷تا اينجا، نقشه به خوبى پيش رفته است،📜امام حسن (ع) در قصر مدائن، تنهاى تنها مانده و يارانش آماده كشتن او هستند.
🔹معاويه خيال مى كند به همين زودىها خبر كشته شدن امام حسن (ع) به گوشش مى رسد.
🔷اما او خبر ندارد كه در قصر مدائن حماسه اى در حال شكل گيرى است ؛
حماسه صلح امام حسن (ع)❗️
🔹حماسه اى كه اسلام را از خطر نابودى نجات مى دهد.
🔷حماسه اى كه خير و بركتش براى اسلام بهتر از تمام دنياست.۹۴
اما چگونه بگويم كه اين حماسه بزرگ همچون خود امام حسن (ع)، ناشناخته است.
🔹چند نفر را مى شناسى كه از اين حماسه سخن بگويند؟
بيا من و تو به قدر توانمان در معرفى هر چه بهتر و بيشتر اين حماسه، قدمى برداريم، من با قلمم،📝 و تو...
🔷امروز امام حسن (ع) از حكومت و خلافت بر عراق و ايران و حجاز مى گذرد تا اسلام زنده بماند.
🔹او فرزند امير المؤمنين است، همان اميرالمؤمنين كه بعد از وفات پيامبر، مقابل
چشمش همسرش را زدند و در خانه اش را آتش زدند🔥 ؛ امّا براى حفظ اسلام صبر كرد.
💥نگاه كن❗️
🔷امام حسن (ع) دارد به معاويه در مورد صلح، نامه مى نويسد.
مى خواهى اين نامه را برايت بخوانم: 📨«من مى خواستم تا حقّ را زنده كنم و باطل را از ميان بردارم و احكام قرآن و دستورات پيامبر را در جامعه جارى گردانم، امّا مردم با من هم عقيده و همراه نبودند، براى همين آمادهام تا اگر شرايط مرا قبول كنى با تو صلح كنم».۹۵
🔹امام نامه را مهر مى كند🕹 و چند تن از ياران خود را به حضور مى طلبد، يكى از آنها عبد اللّه بن حارث است.۹۶
🔷نمى دانم آيا او را مى شناسى❓
او پسرِ خواهرِ معاويه است و از ياران نزديك امام حسن (ع) مى باشد.
🔹او مى توانست به شام برود و در دستگاه حكومتى دايى خود (معاويه) به نان و نوايى برسد ؛ امّا اين كار را نكرد.
او تشخيص داده كه حق با امام حسن (ع) است و براى همين همراه امام حسن (ع) مى باشد. ۹۷
🔷اكنون امام حسن (ع) او را مى طلبد.
و از او مى خواهد تا همراه سه نفر ديگر اين نامه را براى معاويه ببرند و در مورد شرايط صلح با او سخن بگويند.
🔹آنها به سوى اردوگاه معاويه حركت مى كنند و وارد خيمه معاويه مى شوند.
معاويه وقتى عبد اللّه بن حارث، پسر خواهر خود را مى بيند خيلى خوشحال مى شود.
🔷عبد اللّه بن حارث نامه امام را تحويل دايى خود (معاويه) مى دهد.
معاويه نامه را مى خواند.
💥نگاه كن❗️
🔹معاويه بسيار خوشحال مى شود، كسى تا به حال او را اين قدر خوشحال نديده است.
عبد اللّه
🔷بن حارث با معاويه در مورد شرايط امام حسن (ع) سخن مى گويد.
آيا شما از اولين شرط امام حسن (ع) خبر داريد❓
🔷شرط اول اين است كه همه شيعيان در امن و امان باشند.
🔹معاويه تا اين سخن را مى شنود مى گويد: «من قسم خوردهام كه اگر به قَيس دسترسى پيدا كنم زبان و دست او را قطع كنم».
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#دختران_جواهرانه
📚قسمت بیست و دوم #قصرتنهایی
💫ادامه داستان👇👇
🔶آرى، قَيس، همان فرمانده اى است كه فريب پول هاى معاويه را نخورد، همان كسى كه فقط با چهار هزار نفر، توانست مدّتها سپاه معاويه را زمين گير كند.
همان قَيس كه وقتى معاويه او را يهودى خطاب كرد، او هم معاويه را بت پرست خطاب كرد.
🔸معاويه همواره در جنگ صفّن مى گفت كه مالك اَشتَر و قَيس دو بازوى قوىّ على هستند، 💪مالك اشتر را كه با سمّ شهيد كرد 💉و اكنون مى خواهد قَيس را هم شهيد كند🗡.۹۸
🔶معاويه مى خواهد زبان و دست هاى اين سردار شجاع را قطع كند.😱
💥گوش كن، اين معاويه است كه سخن مى گويد: «من قول مى دهم كه همه ياران امام حسن (ع) در امن و امان باشند مگر قَيس، من بايد او را مجازات كنم».
🔸عبد اللّه بن حارث از جا بلند مى شود و مى خواهد خيمه را ترك كند،⛺️ براى اين كه امام حسن (ع) تاكيد زيادى كرده است كه ما به شرطى صلح مى كنيم كه معاويه شرايط ما را قبول كند.
🔶معاويه پشيمان مى شود و فرياد مى زند: «صبر كن، باشد قبول مى كنم، من به قَيس امان مى دهم».
💥آرى، معاويه براى به دست آوردن اين لحظه، ميليونها سكّه طلا💰 خرج نموده و زحمت زيادى كشيده است، خوب نيست كه به خاطر يك كينه اى كه از
🔸قَيس دارد همه چيز را به هم بزند.
عبد اللّه بن حارث به معاويه مى گويد: «امام حسن (ع) شرايط ديگرى هم دارد كه همه اينها بايد مكتوب بشود».
🔶معاويه دستور مى دهد تا ورق سفيدى را بياورند.
💥نگاه كن❗️
🔸ورق سفيد در دست معاويه است، او رو به پسر خواهر خود (عبد اللّه بن حارث) مى كند و مى گويد:
💥بگو تا بنويسم. ✍
🔶اى معاويه، شرايط صلح را بايد ما بنويسيم.
🔸خوب، اين كاغذ را بگير و بنويس❗️نه، بايد امام حسن (ع) اين شرايط را بنويسد.
🔶معاويه تعجّب مى كند، به راستى بايد چه كند❓
🔸عبد اللّه بن حارث از معاويه مى خواهد تا پايين اين كاغذ سفيد را مهر و امضا كند 📋و تحويل او بدهد تا به نزد امام حسن (ع) ببرد و او شرايط خود را بنويسد.
🔶معاويه لحظه اى با خود فكر مى كند، و سرانجام اين پيشنهاد را قبول مى كند.
💥آرى، او اكنون به فكر حكومت و رياست طلبى است، او با خود فكر مى كند وقتى كه صلح نامه نوشته شود او فرمانرواى همه دنياى اسلام خواهد بود😏، اين همان چيزى بود كه او مدّتهاست آرزويش را داشته است.
🔸او كاغذى را بر مى دارد و آن را مهر و امضا مى كند🕹 و تحويل عبد اللّه بن حارث مى دهد.۹۹
🔶او از معاويه مى خواهد چند نفر از بزرگان اهل شام به عنوان شاهد صلح نامه حاضر باشند.
🔸معاويه از عبد اللّه بن عامر (يكى از فرماندهان خود) و چند نفر از بزرگان سپاه خود مى خواهد تا به مدائن بروند.۱۰۰
#این_داستان_ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیست و سوم #قصرتنهایی
🔻متن صلح نامه🔻
🔷امروز بيست و پنجم ماه ربيع الأوّل است.۱۰۱
عبد اللّه بن حارث در حضور آن حضرت نشسته است، او
كاغذى را كه به مهر و امضاى معاويه رسيده است تحويل امام مى دهد.
💥آرى، به راستى كه عبد اللّه بن حارث، مأموريّت خود را به خوبى انجام داده است.
🔹امام مدّت زيادى در مورد شرايط صلح فكر نموده و شرايط مهمّى را براى اين صلح در نظر گرفته است.
🔷اكنون، دستور مى دهد تا متن صلح نامه را بنويسند.📝۱۰۲
حتما مى خواهى از شرايطى كه امام حسن (ع) در اين كاغذ مهم مى نويسد با خبر شوى🧐.
🔹من در اينجا شش شرطى را كه امام حسن (ع) در اين صلح نامه نوشتند براى شما نقل مى كنم:
💫بسم الله الرحمن الرحيم 💫
🔷قرارداد صلح حسن بن على با معاويه
💫حسن بن على با معاويه صلح مى كند به شرط اينكه: ↘️
▪️۱ - معاويه در حكومت خود به كتاب خدا و سنّت رسول خدا عمل نمايد.
▪️۲ - معاويه كسى را به عنوان ولىّ عهد خود انتخاب نكند و بعد از او، امر حكومت با حسن بن على است و در صورتى كه حسن بن على نباشد اين مقام به حسين بن على مى رسد.
▪️۳ - معاويه حق ندارد كه على بن ابى طالب را در نماز و يا در غير نماز لعن كند.
▪️۴ - معاويه بايد سالانه، يك ميليون درهم از بيت المال كوفه را به حسن بن على بدهد.
▪️۵ - حسن بن على، مى تواند معاويه را "امير مؤمنان" خطاب نكند.
▪️۶ - مسلمانان در هر جاى دنياى اسلام بايد در آسايش و آرامش باشند و شيعيان بايد از هر گونه تهديدى در امان باشند.۱۰۳
💥همسفر خوبم❗️
اگر بار ديگر در متن صلح نامه، دقّت كنى مى بينى كه امام به چه
نكات مهمّى اشاره كرده است.
🔹در مورد شرط پنجم لازم است توضيحى بدهم: امام حسن (ع) با نوشتن اين شرط در واقع به تاريخ پيام مهمّى مى دهد و آن پيام اين است كه او معاويه را شايسته خلافت نمى داند و براى همين هرگز او را امير مؤمنان خطاب نمى كند.
💥آرى امام حسن (ع) در اين شرايط با معاويه بيعت مى كند ؛ امّا اين بيعت نوعى سكوت و كناره گيرى مصلحت آميز است. 😔
🔷آيا مى دانى امام، بيت المال كوفه را براى چه مى خواهد❓
در جنگ صفّن، بيست و پنج هزار نفر از ياران حضرت على (ع) شهيد شدند، 😣امام مى خواهد تا براى همسر و فرزندان اين شهيدان، مقرّرى معيّن كند تا آنها بتوانند به زندگى خود ادامه بدهند.
🔷اكنون امام پايين صلح نامه را امضا ✍و مهر مى نمايد و اين گونه است كه امام، حماسه صلح را رقم مى زند.
امروز، امام حكومت عراق را به معاويه واگذار كرد (حكومتى كه بيش از پنج ماه و نيم طول نكشيد).
🔹البتّه بعضى از شيعيان نمى توانند باور كنند كه امام حسن (ع) با معاويه صلح كرده و براى همين بسيار ناراحت شده اند.۱۰۴
🔷امّا ما بايد تسليم دستور امام خود باشيم، وقتى او دستور جنگ مى دهد جنگ كنيم، وقتى دستور صلح مى دهد صلح كنيم.
🔹بذر صلحى را كه امام، امروز مى كارد نياز به زمان دارد تا جوانه بزند و درخت تنومندى شود و بار دهد.
#این_داستان_ادامه_دارد...
🌻🍃🌻🍃🌻🍃🌻
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیست و چهارم#قصرتنهایی
🔻اگر یاران وفا داری داشتم🔻
🔶اقامت امام در مدائن، چهل روز طول کشیده است و امروز او تصمیم می گیرد تا به سوی کوفه حرکت کند .
🔸او نامه ای برای قَیس و یارانش که در مَسْکِن ( شمال بغداد ) اردو زده اند می فرستد و از
🔶آنها می خواهد تا به سوی کوفه باز گردند .105
امام به سوی کوفه حرکت می کند و به مسجد کوفه می رود، مردم کوفه از او می خواهند تا برای آنان سخن بگوید .
مسجد پر از جمعیّت است، امام به منبر می رود و چنین می گوید :
«ای مردم❗️ ما امیر شما و مهمان شما بودیم❗️ما خاندان پیامبر شما هستیم که خداوند ما را از هر گونه پلیدی پاک نموده است» .106
💥گوش کن❗️ امام فقط این دو جمله را تکرار می کند .
🔸صدای گریه مردم بلند می شود، کسی تا به حال، مسجد کوفه را این چنین ندیده است .
🔶مردم منتظرند تا امام، سخن دیگری بگوید ؛ اما آن حضرت فقط همان دو جمله را تکرار می کند .
💥آری امام این گونه دارد حرف دل خود را با مردم کوفه می گوید .
💥آری، شما با من بیعت کردید ولی آن لحظه که به یاری شما نیاز داشتم مرا تنها گذاشتید .😔
🔶ما از مدینه به شهر شما آمدیم ولی شما چگونه از ما پذیرایی کردید❓❗️
🔸از آن طرف، وقتی معاویه امضای✍ امام حسن(ع) را پای صلح نامه می بیند بسیار خوشحال می شود و در سپاه شام، جشن و شادی بر پا می شود .🥁🎺
🔶معاویه با عدّه ای از سپاهیان خود به سوی کوفه حرکت می کند تا در آنجا مردم کوفه با او بیعت کنند .🤝
💥آری، او سالهاست که آرزوی تصرّف کوفه را داشته است و اکنون به این شهر می رود . . .
🔸معاویه در نزدیکی های شهر کوفه است، او دستور می دهد تا سپاه شام در نُخَیْله ( اردوگاه نظامی کوفه ) اردو بزنند .🎪
🔶نُخَیْله همان اردوگاه بزرگ کوفه است که همیشه حضرت علی(ع)
وقتی می خواست به جنگ برود در آنجا اردو می زد .
🔸طبق برنامه قبلی، با رسیدن معاویه به نُخَیْله، امام حسن(ع) به آنجا می رود و با او بیعت می کند .107
💥آری، تاریخ تکرار می شود، یک زمان در مدینه، حضرت علی(ع) بعد از وفات پیامبر مجبور شد با ابوبکر بیعت کند و امروز هم امام حسن(ع) با معاویه بیعت می کند .
🔶بعد از بیعت امام حسن(ع)، به مردم کوفه هم خبر داده می شود تا در روز جمعه برای خواندن نماز به نخیله ( اردوگاه نظامی کوفه ) بروند🤲 .108
روز جمعه فرا می رسد و سپاهیان شام و مردم کوفه، همه، برای خواندن نماز جمعه می آیند و امام حسن(ع) نیز در این جمع، حاضر است .
🔸نماز به امامت معاویه برگزار می شود، بعد از نماز، معاویه به امام حسن(ع) می گوید : «ای حسن بن علی! برخیز و به مردم اعلام کن که از حکومت کناره گیری کرده ای و رهبری مسلمانان را به من واگذار نموده ای» .
🔶امام از جای بر می خیزد رو به مردم می کند و می فرماید :
«ای مردم❗️ معاویه گمان می کند چون من او را شایسته خلافت می دانستم با او صلح کرده ام ، امّا بدانید این خیال باطلی است .
💥به خدا سوگند❗️اگر شما مرا یاری می کردید و تنهایم نمی گذاشتید هرگز با او صلح نمی نمودم چرا که رهبری امّت اسلامی ، به فرموده پیامبر ، از آنِ من است ، امّا من برای صلاحِ مسلمانان ، از حقّ خود ، گذشتم» .109
معاویه به خیال خودش می خواست تا پیروزی خود را به رخ امام حسن(ع) بکشد ؛ امّا سخنان امام، حقایق را روشن ساخت .
💥آری، امام حسن(ع) به مردم فهماند که
درست است امروز معاویه به حکومت رسیده است ولی او خلیفه و رهبر مسلمانان نیست .
🔸بعد از چند روز، معاویه به داخل شهر کوفه می آید تا در مسجد کوفه مراسم بیعت برگزار شود .🤝
قرار بر این شده است که همه مردم به مسجد بیایند و با او بیعت کنند .
معاویه همراه با اطرافیان خود به سوی کوفه حرکت می کند .
💥نگاه کن❗️
🔶آن مرد کیست که جلوتر از معاویه راه می رود و پرچم او را به دوش گرفته است .
🔸او حبیب بن حمّار است، من او را می شناسم او یکی از یاران حضرت علی(ع) بوده است چرا اکنون پرچم دار معاویه شده است❓ مثل اینکه معاویه او را با پول خریده است .💰
💥همسفر خوبم❗️
🔶خیلی دلم می خواهد برای تو خاطره ای را نقل کنم .
یک روز حضرت علی(ع) در مسجد کوفه، بالای منبر بود و مردم به سخنان او گوش می دادند .
🔸ناگهان، آن حضرت به یکی از درهای مسجد ( باب الفیل ) اشاره کرد و فرمود : «روزی فرا می رسد که معاویه از این در، وارد این مسجد می شود در حالی که حبیب بن حمّار پرچم او را به دوش گرفته است» 😳.
🔶حبیب بن حمّار از پایین منبر گفت: «یا علی❗️
من از شیعیان و یاوران شما هستم، آخر چگونه ممکن است که پرچم دار معاویه بشوم» ⛳️.110
💥آری، حبیب بن حمّار آن روز تعجّب می کرد ؛ امّا امروز که معاویه به او پول زیادی داده است پرچم معاویه را بر دوش می کشد .111
🔸معاویه از همان دری که حضرت علی(ع) پیش بینی کرده است، وارد مسجد کوفه می شود .
#این_داستان_ادامه_دارد...
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
📚قسمت بیست و پنجم#قصرتنهایی
🔻شمشیرها و نیزهها را به مسجد بیاورید🔻
💥نگاه کن، امام حسن(ع) به مسجد آمده است، معاویه از امام حسن(ع) می خواهد تا برخیزد و از مردم بخواهد تا با او بیعت کنند .🤝
🔷امام حسن(ع) از جای بر می خیزد و چنین می گوید :
«ای مردم❗️اگر شما در سرتاسر زمین بگردید غیر از من و برادرم کسی را پیدا نمی کنید که جدّ او پیامبر باشد . آگاه باشید که خلافت و رهبری مسلمانان حقّ من بود و معاویه برای رسیدن به آن به جنگ من آمد⚔ و من صلاح امّت را در صلح با او یافتم ، اکنون بدانید که من با او بیعت کرده ام» .112
🔹آیا عَمْرو عاص را می شناسی❓
همان کسی که برای معاویه نقشه های زیرکانه می ریخت😈، همان کسی که در جنگ صفّن دستور داد تا قرآن را بر سر نیزه ها بکنند .😳
🔷اکنون او بر می خیزد و چنین می گوید :
«ای مردم عراق❗️ ما و شما همه، مسلمان هستیم ؛ امّا میان ما اختلاف افتاد و شما در حقّ ما ظلم زیادی نمودید و امروز وقت آن رسیده است که گذشته را جبران کنید و با معاویه بیعت کنید» .113
مردم با معاویه بیعت می کنند، ابتدا بزرگان قبیله ها و بعد ریش سفیدان پیش قدم می شوند .
💥آنجا را نگاه کن❗️
🔹قَیس کنار امام حسن(ع) ایستاده است، همان فرمانده شجاعی که با چهار هزار نفر پیمان بسته بودند که تا پای جان در راه امام خود شمشیر بزنند .
🔷اشک در چشمان او حلقه زده است😔، او باور نمی کرد که چنین روزی را ببیند .
💥آری، اگر مردم کوفه بی وفایی نمی کردند، اگر فریب وعده های معاویه را نمی خوردند، هیچ وقت کار به اینجا نمی رسید .
🔻در اوج مردانگی🔻
🔹او با خود فکر می کند که آیا من
هم باید با معاویه بیعت کنم❓
قَیس در حالی که اشک در چشمش حلقه زده است رو به امام حسن(ع) می کند و می گوید :
🔷 ای پسر رسول خدا، آیا اجازه می دهی که با معاویه بیعت کنم .
💥 آری .
ولی من یک قسم مهم خورده ام .114
چه قسمی❓
🔹 آن روز که معاویه برای من سکّه های طلا فرستاد💰، می خواست من از شما جدا شوم من قسم خوردم که با معاویه روبرو نشوم مگر اینکه بین من و او شمشیر و نیزه باشد .🗡🔪
🔷امام حسن(ع) با خود فکر می کند اگر همه یاران من مانند قَیس این گونه باوفا بودند کار به اینجا کشیده نمی شد .
🔹به معاویه خبر می دهند که قَیس چنین قسمی خورده است، او خنده ای می کند و می گوید : «مگر قَیس قسم نخورده است که مرا ملاقات نکند مگر اینکه بین من و او شمشیر و نیزه ها باشد، اکنون، چند شمشیر و نیزه در مقابل من قرار دهید تا قسم قَیس درست باشد» .
🔷اطرافیان معاویه نیزه و شمشیرهایی را مقابل معاویه می گذارند و قَیس به نزد معاویه می رود و با او بیعت می کند 😞.115
🔹اکنون همه مردم با معاویه بیعت کرده اند، او سرمست پیروزی ظاهری خود می باشد برای همین به بالای منبر می رود و با غرور خاصّی این چنین می گوید : «ای مردم کوفه به خدا قسم من با شما به جنگ نپرداختم تا شما نماز بخوانید و روزه بگیرید . جنگ من با شما برای این بود که می خواستم امیر شما گردم ، اکنون خداوند مرا به آرزویم رساند . در صلح نامه ای که من با حسن بن علی امضا کردم، شرایطی ذکر شده است
🔷 و من هم آنها را امضا و مهر کرده ام امّا بدانید که من همه آن شرایط را زیر پا می نهم و به هیچ یک از آنها عمل نخواهم نمود» .116
🔹ناگهان، مردم کوفه عصبانی می شوند، 😡از هر گوشه مسجد سر و صدا بلند می شود، آشوبی بر پا می شود .
ترس بر دل معاویه می نشیند، به راستی معاویه چه اشتباه بزرگی کرد که چنین حرفی را زد، او اکنون پشیمان است و نمی داند چه کند😨 .117
🔷مُسیّب یکی از یاران امام حسن(ع) است، او از جای خود بر می خیزد و به نزد امام حسن(ع) می آید و می گوید :
جانم به فدایت، چرا شما با معاویه بیعت کردید و ما را امر به بیعت با او نمودید❓
🔹در حالی که شما نیروهای زیادی داشتید و می توانستید با او جنگ کنید .
الآن می خواهی چه بگویی❓
🔷 من می گویم که بیعت خود را با معاویه بشکنید و همین الآن دستور جنگ بدهید برای این که معاویه، به شرایطی که در صلح نامه آمده است📜 عمل نخواهد نمود .
🔹ای مُسیّب، آیا درست است که ما به پیمان خود وفا نکنیم ❓ما با معاویه بیعت کرده ایم و هیچگاه پیمان خود را نمی شکنیم، اگر ما می خواستیم از راه نیرنگ و فریب وارد شویم، هرگز دشمنان بر ما پیروز نمی شدند .118
💥آری، کافی بود ؛ امام از این فرصت استفاده کند و به مردم اجازه قیام را بدهد و آن وقت، همین مردم، در همین مجلس، کار معاویه را تمام می کردند .
درست است که معاویه فاسق است ؛ امّا در مرام امام حسن(ع)، نامردی وجود ندارد .
#این_داستان_ادامه_دارد...
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیست و ششم #قصرتنهایی
🔻کاش پیش از این مرده بودی!🔻
🔶 اگر امام دستور حمله به معاویه را می داد 👊تاریخ به گونه ای دیگر رقم می خورد ؛ امّا همه اینها به قیمت یک نامردی بود .
در این معامله مهم، امام حسن(ع) مردانگی را انتخاب کرد و همین، رمز بقای نام اوست .👏
🔸برای همین است که هر کس با مکتب شیعه آشنا می شود شیفته اش می شود 👌.
🔶امام حسن(ع) را نگاه کن❗️
🗣چه استوار بر قلّه مردانگی ایستاده و به همه تاریخ، درس مروّت و جوانمردی می دهد .
🔸هنوز مسجد پر از هیاهو و آشوب است، ترس، تمام وجود معاویه را فرا گرفته است .
🔶آیا حُجْربن عَدی را می شناسی❓
او یکی از بهترین یاران حضرت علی(ع) می باشد .119
او از جای خود بلند می شود و به سوی امام حسن(ع) می آید .
از ظاهر او معلوم است که بسیار ناراحت است، او با امام سخن می گوید .
من نمی دانم سخن او را برای شما نقل کنم یا نه❓
🔸اما بگذار تا آنچه را می شنوم برای تو بگویم، آری تو باید با غربت و مظلومیّت امام حسن(ع) بیش از این آشنا شوی .😧
او به امام حسن(ع) می گوید : «کاش، پیش از این مرده بودی و ما هم، همه، مرده بودیم و چنین روزی را نمی دیدیم، ببین که چگونه ما شکست خورده ایم و اهل شام پیروز شدند»😳 .120
🔶این سخن بر امام بسیار گران می آید، آخر حُجْر یکی از بهترین شیعیان می باشد، سخن او آن هم در حضور معاویه، دل امام را به درد می آورد .😔
💥نگاه کن، امام از جای خود بر می خیزد و از مسجد بیرون می رود .121
آری، سخن معاویه این قدر امام را ناراحت نکرد که سخن این دوست❗️
با خارج شدن امام از مسجد، مردم هم،
کم کم به خانه های خود می روند .
🔸اکنون، حُجْر درِ خانه خود نشسته است و در فکر است که چرا آن سخن را به امام حسن(ع) گفته است، او با خود می گوید : «آخر مگر او امام من نیست، مگر من نباید تسلیم او باشم، چرا من چنین سخنی را در حضور معاویه به امام خود گفتم، چرا او را دشمن شاد نمودم ❓» .
🔶او نمی داند چه کند، خیلی دلش می خواهد که به دیدار امام حسن(ع) برود امّا خجالت می کشد .😰
ناگهان در خانه به صدا در می آید، امام حسن(ع) کسی را فرستاده تا از حُجْر دعوت کند که به خانه او بیاید .
حُجْر خیلی خوشحال می شود و با عجله به سوی خانه امام حسن(ع) می رود .
او وارد خانه امام می شود تا نگاهش به آن حضرت می خورد شروع به گریه کردن می کند .
🔸امام نگاهی به او می کند و می گوید : «ای حُجْر، من با معاویه صلح کردم تا شیعیان باقی بمانند، اگر من این کار را نمی کردم معاویه، همه شیعیان را می کشت» .122
🔶در این میان که امام حسن(ع) با حُجْر سخن می گوید یکی از یاران ایشان به نام سفیان وارد می شود .
نمی دانم آیا تا به حال نام او را شنیده ای❓
🔸او یکی از بهترین یاران امام حسن(ع) می باشد، او گل سرسبد🍃🌹🍃 همه شیعیان زمان خود است .123
سفیان تا نگاهش به امام می خورد چنین می گوید : «السّلامُ عَلَیکَ یا مُذِلَّ المؤمنینَ : سلام بر تو ای کسی که مؤمنان را ذلیل و خوار نمودی» .
💥همسفر خوبم❗️
آن روز که امام حسن(ع) قصد جنگ داشت مردم گروه گروه به معاویه می پیوستند و او را تنها می گذاشتند، امروز هم که
🔻هر کس مرا میشناسد که میشناسد🔻
🔶او صلح کرده است بهترین یارانش با او این گونه سخن می گویند😔 .
حتما می خواهی بدانی که امام حسن(ع) در جواب سفیان چه می گوید .
امام جواب سلام او را می دهد و از او می خواهد تا بنشیند و به سخنان او گوش بدهد .
🔸امام برای او سوره قدر را می خواند .
( انّا انزلناه فی لیله القدر، و ما ادریک ما لیله القدر )📖
ای سفیان، بدان که شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیّه است .124
امام می خواهد به او بفهماند که نگاه به حکومت ظاهری معاویه نکن، درست است که او اکنون بر تمام کشورهای اسلامی حکومت دارد ؛ امّا حکومت واقعی از آنِ امام است .
💥آری شب قدر که فرا می رسد فرشتگان بر من نازل می شوند و پرونده سرنوشت همه مخلوقات را به نزد من می آورند، حکومت حقیقی در شب قدر است .
🔶معاویه برای شهرهای مختلف، حاکم معیّن می کند و اکنون تصمیم دارد تا به شام برگردد .
او قبل از سفر خود دستور می دهد تا همه مردم کوفه به مسجد بیایند 🕌.
مسجد کوفه پر از جمعیّت است، اکنون او می خواهد برای مردم سخنرانی کند برای همین بالای منبر می رود و می گوید : «ای مردم❗️همانا حسن بن علی خود را شایسته رهبری مسلمانان نمی دانست و برای همین امر رهبری و خلافت را به من واگذار کرد زیرا مرا شایسته این مقام می دانست» .125
💥آری، معاویه می داند که صلح امام حسن(ع) یک نوع کناره گیری محسوب می شود و او می خواهد هر طور شده یک تأیید از آن حضرت برای حکومت خود بگیرد .
🔸امّا او نمی داند که امام حسن(ع)، هیچ گاه نخواهد گذاشت او به این هدف خود برسد .
#این_داستان_ادامه_دارد...
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
#دختران_جواهرانه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حماسه_صلح_امام_حسن_ع
ⓙⓞⓘⓝ↴
💎|→• @javaheraneiiha•|💎
📚قسمت بیست و هفتم#قصرتنهایی
🔻هر کس مرا میشناسد که میشناسد🔻
🔶تاسخن معاویه به اینجا می رسد امام حسن(ع) از جای خود بلند می شود و چنین می گوید :
💥«ای مردم❗️شما می دانید که من فرزند رسول خدا هستم ، من از پیامبر هستم و پیامبر از من است . آیا آیه تطهیر را فراموش کرده اید❓📖 آن روزی که پیامبر ، من ، پدر و مادر و برادرم را در زیر عبای خود جمع کرد و رو به آسمان کرد و فرمود :
💥 "خدایا❗️ اینان ، خاندان من هستند از تو می خواهم هر گونه پلیدی را از ایشان دور گردانی" و این گونه بود که خدا این آیه را را نازل کرد : «و خداوند می خواهد شما خاندان را از هر پلیدی پاک کند» .
🔸سخن امام حسن(ع) ادامه پیدا می کرد: «امروز ، چه شده است که معاویه خیال می کند من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار این مقام نمی دانم❓
💥 ای مردم ، معاویه ، دروغ می گوید ، خاندان پیامبر به حکم قرآن ، شایستگی خلافت و رهبری مسلمانان را دارند . امّا بعد از وفات پیامبر ، مسلمانان همواره به خاندان پیامبرشان ظلم و ستم نموده اند . امّت اسلام با چشم خود دیدند که پیامبر در روز غدیر خم ، پدر مرا به عنوان جانشین خود معین نمود امّا از پدر من روی گردانیدند و با دیگری بیعت نمودند» .126
🔶معاویه از این که امام حسن(ع) این گونه دارد حقایق را برای مردم بیان می کند به وحشت می افتد .😱
💥آری، امروز در پای منبر، بزرگان شام نشسته اند، اهل شام تاکنون چنین سخنانی را نشنیده اند، دیگر صلاح نیست که اهل شام حقایق را بشنوند.
🔸اهل شام خیال می کنند که حضرت علی(ع) نماز هم نمی خوانده ؛ 😔امّا امروز می شنوند که حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) به حکم قرآن معصوم هستند و خدا آنها را از هر گناه و معصیتی پاک نموده است .
🔶معاویه آشفته است، چه کند❓باید هر طوری هست سخن امام حسن(ع) را قطع کند، چه بگوید، او چه فضیلتی برای خود یا پدرش دارد که بگوید❓
🔸او چاره ای نمی بیند جز اینکه زبان به فحش و ناسزا باز کند، زبانم لال، او بالای منبر به حضرت علی(ع) جسارت می کند، هر چه دلش می خواهد و می تواند ناسزا می گوید😱 .127
🔶در این میان امام حسین(ع) از جا بر می خیزد تا جواب معاویه را بدهد، امام حسن(ع) به او اشاره می کند که بنشیند .128
🔸معاویه آنقدر با صدای بلند ناسزا می گوید که دیگر خسته می شود، اکنون نوبت آن است که امام حسن(ع) جواب بدهد : «ای کسی که حضرت علی(ع) را به بدی یاد کردی ، بدان که من حسن هستم و تو معاویه ، پدر من علیّ است و پدر تو ابو سفیان❗️مادر من فاطمه دختر پیامبر است و مادر تو هند جگر خوار❗️ جدّ من محمّد است و جدّ تو حَرْب❗️
خدایا❗️ تو آن کسی را لعنت کن که حسب و نسبش از دیگری پست تر است 👌».129
🔶ناگهان صدای «آمین» در فضای مسجد می پیچد .🤲
سکوت بار دیگر مجلس را فرا می گیرد، معاویه سر خود را پایین انداخته است .
سپاهیان شام که اکنون، اینجا نشسته اند بسیار مشتاق هستند که امام حسن(ع) به سخن خود ادامه بدهد .
🔸بار دیگر صدای امام در فضای مسجد می پیچد :
🔻به سوی مدینه میرویم🔻
🔶 «هر کس که مرا می شناسد که می شناسد و هر کس که مرا نمی شناسد ، بداند : من حسن ، پسر رسول خدا هستم . من پسر آن کسی هستم که به پیامبری مبعوث شد و فرشتگان آسمان بر او درود می فرستند . من فرزند آن کسی هستم که دعایش مستجاب بود🤲 و شبِ معراج به آسمان ها سفر کرد .
🔸من فرزند مکّه و منایم . من فرزند رکن و مقامم . من فرزند مَشعر و عرفاتم . من کسی هستم که حقّم را غصب کردند .
🔶من سیّد جوانان اهل بهشتم» .130
خواننده خوبم❗️ این مجلس، اولین ثمره صلح امام حسن(ع) است، ببین که چگونه بزرگان شام به فکر فرو رفته اند .
💥آری، تبلیغات معاویه، کاری با آنها کرده بود که آنها امام حسن(ع) را به عنوان شخص کافر و گنهکار می شناختند ؛ امّا امروز واقعیت برای آنها آشکار شد، همه اینها به برکت حماسه صلح است .
🔸معاویه یکی از نیروهای خود را به عنوان امیر کوفه معیّن می کند و خودش به سوی شام حرکت می کند .131
اکنون، امام حسن(ع) تصمیم می گیرد تا به مدینه بر گردد، همه مردم با خبر می شوند و برای خداحافظی با امام می آیند .
🔶قافله خاندان بنی هاشم آماده حرکت است، امام حسین(ع)، عبّاس، زینب، و . . . آماده سفر شده اند .
💥 آری، شما قدر خاندان پیامبر خود را ندانستید و ما برای همیشه از این شهر می رویم .
🔸امام دستور حرکت را می دهد و کاروان به سوی مدینه حرکت می کند .
صدای زنگ شترها با صدای گریه زنان و مردان کوفه در هم می آمیزد .132
💫ادامه 👇👇