💠 قسمت سوم #داستان_ظهور
🔻خانه آباد كجاست؟
اينجا مكّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.
جهان تشيّع عزادار امام حسين (ع) و برادر با وفايش عباس است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛
امّا اين كار با تشريفات خاصّى صورت مى گيرد.
با اجازه ظهور ديگر حكومت سياهىها غروب مى كند و هنگام طلوع روشنايى است.
امشب انتظار به سر مى آيد و خداوند #فرمان_ظهور را صادر مى كند.
اگر چه ما هم اكنون در مكّه و كنار خانه خدا هستيم؛ امّا بايد امشب سفرى به #آسمان_چهارم داشته باشيم.
مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر كن، برايت مى گويم.
ما بايد به كنار «#بيتُ_المَعمُور» برويم.
حتما مى گويى: «بيتُ المَعمُور» ديگر كجاست؟
🔸همان طور كه ما كعبه را به عنوان خانه خدا مى شناسيم و گرد آن طواف مى كنيم، خداوند بالاى اين كعبه، در آسمان چهارم، خانه اى ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف كنند. ۱۸
«بيت المعمور» به معناى «#خانه_آباد» است و اجازه ظهور امام زمان كنار اين خانه صادر مى شود و همه دنيا آباد مى شود. آرى، در دوران غيبت، دنيا خراب و ويران است. وقتى كه ظهور امام فرا برسد دنيا آباد مى شود، براى همين، آبادىِ دنيا از كنار خانه آباد (بيتُ المَعمُور) آغاز مى شود.
بايد امشب با من به آسمان چهارم بيايى. حتماً مى دانى كه قرآن از آسمان هاى هفت گانه سخن گفته است. ما اكنون مى خواهيم به طبقه چهارم آن برويم.
خوب نگاه كن! چه مى بينى؟ تمام پيامبران اينجا جمع شده اند. اينجا مى توانى #آدم و #نوح و #عيسى و #موسى و #ابراهيم (ع) را ببينى.
گروهى از مؤمنان هم در اينجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سويى خيره شده است.
آن طرف را نگاه كن، چه مى بينى؟
🔸فرشتگان دارند چند منبر نورانى را به سوى «بيتُ المَعمُور» مى آورند. ۱۹
خوب دقّت كن، آيا مى توانى تعداد آن منبرها را بشمارى؟
درست است، چهار منبر نورانى!
🔹رسول خدا و حضرت على و امام حسن و امام حسين (ع) را نگاه
كن كه با چه شكوهى به سوى اين منبرها مى روند و بالاى آنها مى نشينند.
چه شورى در ميان اين فرشتگان و انبياء و مؤمنان برپا شده است...
در اين هنگام، همه درهاى آسمان باز مى شوند. ۲۰
پيامبر مى خواهد دعا كند و با خداى خويش نجوا كند. همه فرشتگان و پيامبران نيز آماده اند تا با پيامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پيامبر را بشنوى!
🤲پيامبر چنين عرضه مى دارد: «بار خدايا! تو وعده دادى كه بندگان خوبت را فرمانرواى زمين گردانى. لحظه عمل به آن وعده فرا رسيده است». ۲۱
همه فرشتگان و پيامبران نيز همين سخن را زمزمه مى كنند.
نگاه كن! پيامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسين (ع) در بالاى آن منبرها به سجده رفته اند.
🔸آنان در سجده چنين مى گويند: «بار خدايا! بر ستمكاران خشم گير؛ زيرا حريم تو شكسته شد. دوستانت كشته و بندگان خوبت ذليل شدند». ۲۲
همسفر خوبم! تو خوب مى دانى كه منظور آنها از اين سخنان چيست.
وقتى كه خانه وحى به آتش كشيده شد و دُرّ يگانه عصمت، #فاطمه (س) شهيد شد، همان روز، حريم خدا شكسته شد!
آن روزى كه #امام_حسين (ع) با لب تشنه شهيد شد، ذلّت اهل ايمان شروع شد.
و به راستى، پيامبر خوب مى داند چگونه از خداوند #اذن_ظهور را بگيرد.
🔸جالب است بدانى قبل از اينكه پيامبر بالاى منبر برود، خداوند فرشته اى را به آسمان دنيا مى فرستد. ۲۳
من مدّت زيادى در اين فكر بودم تا علّت اين كار را بفهمم.
🔰آرى، پيامبر از اين منبر پايين نمى آيد تا اجازه ظهور امام زمان را بگيرد وخداوند براى شادى دل پيامبر، اين فرشته را قبلاً به آسمان دنيا فرستاده است تا وقتى دعاى پيامبر
تمام شد، اين فرشته هر چه سريع تر حكم ظهور را در دستان مبارك امام قرار دهد.
پيامبر در اين سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت كه اكنون ديگر هر گونه تأخير در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نيست.
💠قسمت پنجم #داستان_ظهور
🔻پرچمى كه سخن مى گويد
🌙شب #عاشوراست و فردا #روز_ظهور امام زمان!
🔸امشب، پايان روزگار غيبت رقم مى خورد. شهر مكّه در تاريكى فرو رفته استّ امّا كنار كعبه نورانى است. امشب كسى به مسجد الحرام نيامده است. ۳۵
🔰آن جوان را مى بينى كه كنار كعبه مشغول دعاست؟ نمى دانم او با خدا چه نجوايى دارد.
آيا مى خواهى نزديك برويم و او را از نزديك ببينيم؟
او امام زمان است كه در اين خلوت شب با خداى خود راز و نياز مى كند.
🔸آيا مى دانى مُضطرّ واقعى اوست كه خدا دعاى او را مستجاب و امر ظهورش را پرچم آورده است. ۳۸
‼️خداى من! آن پرچم خود به خود باز مى شود. ۳۹
🔹آيا مى توانى نوشته روى پرچم را بخوانى؟
🔰روى پرچم چنين نوشته شده است: «#البَيعَةُ_للّه». يعنى هر كس با صاحب اين پرچم بيعت كند در واقع با خدا بيعت كرده است. ۴۰
🔹صدايى به گوش مى رسد. اين صدا از كيست؟
امام كه مشغول دعا است، شخص ديگرى هم در اينجا نيست، پس چه كسى است كه سخن مى گويد؟
👌گوش كن! آيا مى شنوى چه مى گويد؟ «اى ولىّ خدا، قيام كن! ».
من اين طرف و آن طرف را نگاه مى كنم تا شايد گوينده اين سخن را بيابم.
عجب! اين همان #پرچم است كه با قدرت خدا به سخن در آمده است. همسفرم! تعجّب نكن! مگر مقام امام زمان بالاتر از #موسى (ع) نيست؟
مگر درخت به اذن خدا به سخن درنيامد و با موسى (ع) سخن نگفت؟
در اينجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن مى گويد.
🔸 #شمشير_امام را نگاه كن كه خود به خود از غلاف بيرون مى آيد و با آن حضرت سخن مى گويد: «اى ولىّ خدا قيام كن! ». ۴۱
نگاه كن، مسجد الحرام چقدر نورانى شده است!
چه شورى بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام مى آيند.
🔸در ميان آنها فرشتگانى كه در جنگ بدر به يارى پيامبر آمدند نيز حضور دارند. ۴۲
مسجد پر از صف هاى طولانى فرشتگان مى شود. در اين ميان دو فرشته بزرگ الهى را مى بينى، آنها #جبرئيل و #ميكائيل هستند.
🔸جبرئيل با كمال ادب خدمت امام مى رسد و سلام مى كند و مى گويد: «اى سرور و آقاى من! اكنون دعاى شما مستجاب شده است». ۴۳
🔸اينجاست كه امام دستى بر صورت خود مى كشد و مى فرمايد: «خدا را حمد و ستايش مى كنم كه به وعده خود وفا كرد و ما را وارثِ زمين قرار داد». ۴۴
نگاه كن! چگونه امام با شنيدن سخن جبرئيل حمد و شكر خدا را مى كند.
پس من و تو هم بايد شكرگزار خدا باشيم كه روزگار سياه غيبت به سر آمد و سپيده ظهور دميد.
🔰به نظر تو #اوّلين_كار امام در هنگام ظهور چيست؟
جواب يك كلمه بيشتر نيست: #نماز.
✅آرى، امام در كنار كعبه مى ايستد و نماز مى خواند. ۴۵
شايد امام به شكرانه اينكه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز مى خواند.
و شايد او مى خواهد با نماز از خدا طلب يارى كند؛ زيرا او راهى بسيار طولانى پيش روى خود دارد و نيازمند يارى خداست. وقتى نماز تمام مى شود او از جاى خود برمى خيزد و ياران خود را صدا زده و مى گويد: اى ياران من! اى كسانى كه خدا شما را براى ظهور من ذخيره كرده است به سويم بياييد.
نگاه كن، ببين!
ياران امام يكى بعد از ديگرى، خود را به مسجد الحرام مى رسانند.
همه آنها كنار درِ كعبه دور امام جمع مى شوند...
💠اكنون امام به #كعبه، خانه يكتاپرستى تكيه مى زند و اوّلين سخنان خود را براى يارانش مى گويد.
او اين آيه قرآن را مى خواند:...
💠قسمت چهاردهم #داستان_ظهور
🔻بانوانى كه پرستارى مى كنند
✅گروهى از بانوان، در كمال حيا و عفّت، لشكر امام زمان را همراهى مى كنند.
سؤال مى كنى: اين لشكر براى جنگ مى رود، پس اين بانوان كجا مى روند؟
آيا شنيده اى هرگاه پيامبر به جنگ مى رفتند، جمعى از بانوان همراه آن حضرت بودند و به پرستارى مجروحان مى پرداختند؟ اكنون امام مى خواهد به شيوه پيامبر عمل كند و جمعى از بانوان را براى مداواى مجروحان همراه خود مى برد.
🔸 #امام_صادق (ع) خبر داده اند كه در جمع اين بانوان، #سميّه هم هست. همان كه مادر #عمّار_ياسر بود و اوّل زن شهيد اسلام. ۱۲۶
🔸او شير زنى بود كه در زير شكنجه هاى «#ابوجهل» به شهادت رسيد؛ ولى حاضر نشد از عقيده خود دست بردارد. ۱۲۷
اكنون خداوند مى خواهد پاداش ايستادگى او را بدهد، براى همين او را زنده كرده است تا شاهد عزّت اسلام باشد.
🔹يكى ديگر از آن بانوان «#أمّ_أَيْمَن» است. آيا او را مى شناسى؟
🔸 #أمّ_ايمن در جنگ اُحُد و حُنَين و خَيْبَر در لشكر اسلام همراه پيامبر بود و به پرستارى مجروحان مى پرداخت. ۱۲۸
اكنون او هم به امر خدا زنده شده است تا اين بار در لشكر فرزند پيامبر به مداواى مجروحان بپردازد.
〰️〰️〰️〰️〰️
🔻آن سنگ بزرگ را بياوريد!
🔸امام يكى از ياران نزديك خود را به عنوان فرماندار مكّه و جانشين خود معيّن مى نمايد و دستور حركت به سوى مدينه را صادر مى كند. ۱۲۹
✅لشكر به سمت #مدينه به پيش مى رود.
هوا خيلى گرم است و كم كم #تشنگى بر همه غلبه مى كند.
من كه خيلى تشنه هستم و در اين فكرم كه چگونه در اين بيابان خشك، آب پيدا كنم. آيا تو هم تشنه شده اى؟
#امام تشنگى و گرسنگى يارانش را مى بيند، دستور مى دهد تا لشكر در وسط بيابان منزل كند.
اينجا يك بيابان خشك است، نه آبى، نه گياهى! فقط عطش است و گرماى سوزان صحراى حجاز!
آن طرف چه خبر است؟ چرا همه نگاهها متوجّه آنجا شده است؟
🔹 #امام دستور داده است سنگ بزرگى را پيش او بياورند.
اين سنگ كجا بوده است؟
گويا از زمانى كه از مكّه حركت كرده ايم، اين سنگ همراه اين لشكر بوده است.
اكنون، #امام با عصايش به اين سنگ مى زند. ناگهان همه فرياد مى زنند: آب! آب!
چه آب گوارايى از اين سنگ جارى مى شود! خدايا اين #سنگ و اين #عصا چه حكايتى دارند؟
🔹اصل ماجرا به زمان #موسى (ع)، برمى گردد، آن زمانى كه قوم موسى در بيابانى بدون آب، گرفتار شده بودند و نزديك بود از تشنگى هلاك شوند، پس #موسى (ع) عصاى خود را بر سنگى زد و دوازده چشمه آب از آن سنگ جارى شد.
🔸همه #قوم_بنى_اسرائيل كه بيش از ششصد هزار نفر بودند از آن آب سيراب شدند. اكنون همان سنگ در مقابل امام زمان مى باشد. ۱۳۰
🔸اين سنگ از موسى (ع) به امام به ارث رسيده است، آرى به راستى كه او وارث همه پيامبران مى باشد. ۱۳۱
🔸آبى كه از اين سنگ مى جوشد هم تشنگى را برطرف مى كند و هم نياز انسان را به غذا! ۱۳۲
💠قسمت نوزدهم #داستان_ظهور
....
✅امام كسى را به #فلسطين نمى فرستد. تو تعجّب مى كنى و علت را مى پرسى.
نگاه كن❗️ امام خودش مى خواهد به #فلسطين برود، زيرا آنجا حوادث مهمّى روى خواهد داد و بايد امام آنجا باشد.
بنابراين امام زمان با گروهى از ياران خود به سوى #قُدس حركت مى كند.
🔰مدّتى مى گذرد...
امام به قُدس مى رسد و چند روز در آن شهر اقامت مى كند تا روز #جمعه فرا برسد.
و تو نمى دانى كه آن روز جمعه چقدر سرنوشت ساز است❗️در آن روز، عدّه زيادى از #مسيحيان در اين شهر جمع خواهند شد. قرار است اتّفاق مهمّى روى بدهد.
🔹روز جمعه فرا مى رسد. چه اجتماع باشكوهى‼️ همه منتظر هستند.
آنجا را نگاه كن❗️بالاى سرت را مى گويم، آسمان را ببين❗️
🔹آيا آن ابر سفيد را مى بينى؟ آن جوان كيست كه بر فراز آن ابر قرار گرفته است؟
🔸آيا آن دو #فرشته را مى بينى كه در كنار او ايستاده اند؟ ۱۶۳
🔹آن ابر به سوى زمين مى آيد. در #بيت_المقدس غوغايى برپا شده است❗️ شورى در ميان مسيحيان برپا مى شود.
شايد آن جوان، #عيسى (ع) باشد❗️
آرى، درست حدس زدم، او عيسى (ع) است.
آن ابر سفيد، كنار قُدس قرار مى گيرد و عيسى (ع) از آن پياده مى شود.
مسيحيان كه از شادى در پوست خود نمى گنجند به طرف او مى روند و مى گويند كه ما همه ياران و انصار تو هستيم.
شما فكر مى كنيد كه عيسى (ع) چه جوابى به آنها مى دهد؟
🔸عيسى (ع) مى فرمايد: «شما ياران من نيستيد». ۱۶۴
همه مسيحيان تعجّب مى كنند. عيسى (ع)، بدون توجّه به آنان، حركت مى كند.
او به كجا مى رود؟ آن طرف را نگاه كن!
#امام_زمان در محراب «#مسجدالأقصى» ايستاده و همه يارانش پشت سر او به صف نشسته اند و منتظرند تا وقت نماز شود.
عيسى (ع) به سوى محراب مى رود. او به امام نزديك مى شود و به امام سلام مى كند و با او دست مى دهد.
🔸امام زمان به او رو كرده و مى فرمايد: «اى عيسى! جلو بايست و امامِ جماعت ما باش». ۱۶۵
🔸عيسى (ع) مى گويد: «من به زمين آمدهام تا وزير تو باشم، نيامدهام تا فرمانده باشم، من نماز خود را پشت سر شما مى خوانم». ۱۶۶
نماز بر پا مى شود، همه مسيحيان با تعجّب نگاه مى كنند. عيسى (ع) در صف #نماز_مسلمانان حاضر شده و با آنها نماز مى خواند.
اينجاست كه بسيارى از آنها مسلمان شده و به جمع ياران امام زمان مى پيوندند.
همسفرم! امام برنامه ديگرى هم در اينجا دارد و آن ماجراى «#صندوق_مقدّس» است.
✅آيا مى دانى «صندوق مقدّس» چيست؟
حتماً شنيده اى كه چون #موسى (ع) به دنيا آمد، مادرش، او را در ميان صندوقى نهاد و آن را به دريا انداخت.
اكنون آن صندوق نزد امام است و او اين صندوق را همراه خود به اينجا آورده است، شايد كه اين صندوق وسيله هدايت #يهوديان بشود!
✅آيا مى دانى كه اين صندوق، نزد يهوديان، بسيار مقدّس است؟
آيا خبر دارى كه اين صندوق، بزرگ ترين #نماد_مذهبى_يهوديان مى باشد.
🔹موسى (ع)، قبل از مرگ خود، تورات اصلى را (كه بر لوح هاى گِل نوشته
شده بود) در ميان همين صندوق قرار داد و به جانشين خود «#يوشع» سپرد.
🔹تا زمانى كه اين صندوق ميان يهوديان بود، آنان عزيز بودند؛ امّا از آن زمانى كه آن صندوق از ميان آنها رفت عزّت آنها هم رفت.
🔸آرى، آنان حرمت آن صندوق را نگاه نداشتند و خداوند آن صندوق را از آنها گرفت. ۱۶۷
خوب است سؤل ديگرى را مطرح كنم: ✅آيا مى دانى وقتى يكى از پيامبران #بنى_اسرائيل از دنيا مى رفت چه كسى جانشين او مى شد؟
🔸هر كس كه اين صندوق نزد او يافت مى شد، پيامبر بعدى بود و يهوديان در مقابل او تسليم مى شدند. ۱۶۸
اكنون برنامه امام اين است كه آن صندوق را به يهوديان نشان بدهد.
وقتى يهوديان صندوق گمشده خود را نزد امام مى بينند خيلى تعجّب مى كنند. 🔸عدّه زيادى از آنها به امام ايمان مى آورند؛ زيرا آنان بر اين اعتقاد هستند كه صندوق مقدّس را نزد هر كس يافتند بايد تسليم او شوند. ۱۶۹
🔹عدّه كمى از آنان با اينكه حق را مى بينند از قبول آن خوددارى مى كنند و امام با آنها وارد جنگ مى شود و آنها را شكست مى دهد.
🔹اكنون ديگر برنامه امام، در #بيت_المقدس تمام شده است و امام به سوى #كوفه باز مى گردد.