✅#درب دروازه برایش #سبکتر از #سپر بود...
❶ وَ دَفَعَ الرَّايَةُ إلَيْهِ، فَخَرَجَ يَمْشِی كَأنَّهُ أسَدٌ، فَتَقَدَّمَ إِلَي بَابِ الْحِصْنِ وَ ضَبَطَ حَلْقَتَهُ وَ هَزَّ الْبَابَ فَارْتَعَدَ الْحِصْنُ بِأَجْمَعِهِ حَتَّي ظَنُّوا زَلْزَلَةً، ثُمَّ هَزَّهُ أُخْرَی فَقَلَعَهُ وَ دَحَا بِهِ فِی الْهَوَاءِ أَرْبَعِينَ ذِرَاعاً وَ كَانَ الْبَابُ يُغْلِقُهُ عِشْرُونَ رَجُلًا مِنْهُمْ.
❷ قَالَتْ صَفِيَّةُ قَدْ كُنْتُ جَلَسْتُ عَلَي طَاقٍ كَمَا تَجْلِسُ الْعَرُوسُ فَوَقَعْتُ عَلَي وَجْهِي فَظَنَنْتُ الزَّلْزَلَةَ فَقِيلَ هَذَا عَلِيٌّ هَزَّ الْحِصْنَ يُرِيدُ أَنْ يَقْلَعَ الْبَاب.
❸فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ؛ لَقَدْ حَمَلْتَ مِنْهُ ثِقْلًا؟ فَقَالَ مَا كَانَ إِلَّا مِثْلَ جُنَّتِيَ الَّتِي فِي يَدِي فِي غَيْرِ ذَلِكَ الْمَقَامِ.
❶ #پیامبر اکرم صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ هنگامی که پرچم را به #حضرت علی صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ سپرد، حضرت امیر صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ مثل #شیر غرّان حملهور شدند و بعد از کشتن مرحب خیبری، نزديک درب قلعه شد و حلقه در را گرفت و آنچنان تكان داد که از #لرزش قلعه، اهل خیبر گمان كردند زلزله شده، سپس بار ديگر درب را تكان داد و از جای کند و حدود ۵۰ متر به طرف آسمان پرتاب كرد. آنهم👈 دری که برای بستن آن، ۲۰ نفر به یکدیگر کمک میکردند.
❷ #صفيه ملکه خیبریه میگويد؛ من مانند عروسان، بر تخت نشسته بودم كه با صورت به زمين افتادم و گمان كردم كه زلزله شده، سپس خبر دادند که اين علی (صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ ) ست كه #درب قلعه را تکان میدهد تا از جای بکند.
❸ بعد از اتمام جنگ، مردی از حضرت #اميرالمؤمنين صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ سوال کرد، از کندن و حمل درب خیبر، احساس سنگينی زیادی نمودی⁉️
حضرت فرمودند؛ 👈سنگینی آن، از #سپری که در جنگ به دست میگیرم، بیشتر نبود.💯💪✅
📚 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام ج ۴۱، ص ۲۸۰
📙الثاقب فی المناقب , جلد۱ , صفحه258
@javaherkalam110135
آجرک الله یا صاحب الزمان
((حقیقتا قلب هر شیعه زاده و هر آدم منصفی از سخنان این مردک نفهم سلیمانی در مناظره با سرباز با غیرت امام زمان علیه السلام حاج آقای کاشانی بدرد آمده و بر خود لازم دانستم ماجرای احراق و مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها را از زبان آن مظلومه تاریخ منتشر کنم ))
⚫️ جریان #حمله به #خانه حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از #زبان حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
#حضرت_فاطمه_زهرا (سلاماللهعلیها) خود با #وضعیت_وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم،
ماجرای #هجوم و #لطمات و #صدمات وارده را، این گونه بیان میفرمایند:
بر #درب_خانهی ما #هیزم زیادی جمع کردند و #آتش آوردند تا #خانه و #ما را #آتش بزنند،
من در #پشت_درب ایستاده بودم و آنها را به خدا و پدرم #قسم میدادم که #دست از #ما بردارند،
ناگهان عمر بن خطاب #تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت و با آن به #بازوی من #زد، در این هنگام #تازیانه دور #بازوی من #پیچید، به گونهای که دور تا دور #بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با #پایش به #درب لگد #زد و #درب را به روی #من به عقب #فشار داد و باز کرد و من در آن هنگام #باردار بودم پس با #صورت بر #زمین افتادم، در حالی که #آتش شعلهور بود و حرارتش #صورتم را #میسوزاند،
سپس عمر بن خطاب #چنان به صورتم #سیلی زد به #طوری که #گوشوارههایم تکه تکه شده از #گوشم جدا شدند و #درد_زایمان به سراغم آمد و فرزندم #محسن (علیهالسلام) را که بیگناه بود را #سقط کردم،
آیا #اینها مردمانی هستند که #میخواستند بر #جنازهی من #نماز بخوانند؟!!
در حالی که #خداوند و #فرستادهی او از آنان #بیزاری جستهاند، من نیز از آنان #برائت میجویم.
منابع:
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۰ ص ۳۴۹
ودر منابع دیگر هم ذکر شده
اللهم عجل لولیک الفرج
📓جواهرالکلام @Seyedjavaher
https://t.me/javaherkalam110135
https://eitaa.com/javaherkalam110135