eitaa logo
خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
951 دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
13.9هزار ویدیو
81 فایل
امام خامنه ای: شما افسران جوان جبهه مقابله با جنگ نرم هستید. ارتباط با ادمین و انتقادات و پیشنهادات👇 https://eitaa.com/Sun_man313 🕪مسئول تبادلات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k
مشاهده در ایتا
دانلود
داورای قبل از تو همه سوتفاهم بودن رسما به انتخاب خودت کارت میده😂 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربه مذاکره با اروپایی ها از زبان عراقچی 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
# بنام باوفا عباس (ع) نهمین روز. عمو رفت شریعه پیِ آب دل عالم به فدای دلِ پرخون رباب نهمین روز. عطش .کرب وبلا .آب فرات به فدای لب عطشان قتیل العبرات روزه دارم من و بر روز نهم حساسم از سحر تا دم افطار به یاد عطش عباسم نهمین روز رسید ودل ما پر احساس پر زد ورفت و گره خورد به ضریح عباس نهمین روز رسید ودل ما علقمه رفت روضه مشک و عطش روز نهم میچسبد 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
عراقچی: اروپا ما را به ماندن برجام مطمئن تر کرد 🔹معاون سیاسی وزیر خارجه ایران: با توجه به تعهد کشورهای اروپایی به تامین خواسته ایران، به حفظ برجام مطمئن تر شدیم. #خوش_خیال ماله_کش #پنبه_دانه کسی نیست به ایشون بگه : اروپا آمریکا رو ول نمیکنه اینها از یه آخور نشخوار میکنن... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷
4_5774022619628044599.mp3
4.69M
🎵خدا بیا مدد بده،منو به مقصد برسون مقصد من امامِ حضرت صاحب الزمون 🔰سید امیر حسینی دم افطار امام غریبمون رو فراموش نکنیم 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 🌷🌷
💢 سکولار محصول عدم درک رابطه معنویت و سیاست است... #دین_سیاست 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم سینه کبودهای عزای خدیجه ایم 🏴 سالروز وفات حضرت خدیجه کبری(س) تسلیت باد. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
💢معاون وزیر خارجه کشورمان پس از پایان نشست کمیسیون مشترک برجام: 🔹️موضع کشورهای باقی مانده در برجام کاملا متحد بود و تاکید کردند که خواهان ادامه برجام و تامین نظرات ایران در برجام هستند.  🔹️طی چند هفته آینده مذاکرات ما در همه سطوح ادامه پیدا خواهد کرد که البته اولویت با سطح کارشناسی است که بتوانیم به یک جمع بندی برسیم و یک تصویر کاملا روشنی پیدا کنیم که ادامه مسیر چگونه خواهد بود. 🔹️بعد از طی این مراحل جمهوری اسلامی ایران تصمیم خواهد گرفت 🔹️آنها اتحاد خودشان را در حمایت از برجام نشان داده و تاکید کردند که عادی سازی روابط و گسترش روابط تجاری با ایران بخش مهمی از برجام است. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم سینه کبودهای عزای خدیجه ایم... 🏴 سالروز وفات حضرت خدیجه کبری(س) تسلیت باد. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
🏴امشب خدیجه می رود از خانه ی وحی تاریک شد در ماتمش کاشانه ی وحی چشم از خدیجه بر نمی دارد پیمبر خون جگر از دیده می بارد پیمبر ▪▪▪▪▪▪▪ تسلیت عرض میکنم فرا رسیدن ایام رحلت حضرت خدیجه ی کبری سلام الله علیها التماس دعا▪▪▪ https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ 📝«خوف یا رجا؟» 👤 استاد #رائفی_پور : آقای #آقا_میری در یک جلسه به من گفت، من اینگونه صحبت میکنم چون برخی فکر می کنند خدا دیگر آنها را نمی بخشد... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇 🖊 اون روز و اون شب هم به هر ترتیبی بود گذشت. اون از صبحش و جلسه اداره... اون از پیش از ظهرش و مجلس روضه ی خانمم... اون از اون همه لیچار و حرفی که بارم کرد... اون از پرواز و ترافیک بعدش... اون از جلسه اداره و معرفی اجمالی پرونده و مترو و اون خانمه... اینم از بساط مانور شبش! داشتم از خستگی میمردم... گفتم تحویل پرونده را بذارید واسه صبح... الان دارم دیوونه میشم از بی خوابی... تا روی تخت دراز کشیدم، دیگه نفهمیدم چه شد... بلافاصله بعد از نماز صبح، رفتم بیرون واسه ورزش... معتقدم که دویدن و ورزش کردن حتی توی «پارک» های تهرون هم اشتباهه چه برسه به خیابون ها و کوچه هاش... از بس هوا آلوده است... یه کله پاچه ای هم همونجاها بود، یه دست کامل زدم بر بدن... جاتون خالی... تا یه کم به خودم رسیدم و جمع و جور کردم، حدودا ساعت 7 شد... اولین کسی بودم که جهت تحویل اصل پرونده اقدام کردم. کسی که قرار بود پرونده را بهم تحویل بده، قبلا از همکاران مستقیم شهید شاهرودی بوده... خیلی با هم حرف زدیم... گفت: «من سر این پرونده که احتمالا سریالی هم باشه، خیلی آسیب دیدم. حتی نزدیک بود خانوادم را از دست بدم! به خاطر همین از شما خواسته شده که تنهایی و مجردی تشریف بیارید تهران و اینو دنبال کنید! شهید شاهرودی، داماد ما بود. با هم شروع کردیم و با هم دنبال میکردیم. به نتایج خوبی هم رسیدیم. ترجیح میدم به جای اینکه بخوام توضیح اولیه بدم، خودتون به صورت کامل مطالعش کنید.» گفتم: «بسیار خوب! نکته دیگه ای هست که بخواید قبل از مطالعه پرونده بدونم؟!» گفت: «نکته دیگه... نه... الان چیز خاصی به ذهنم نمیاد... فقط اگر احساس کردید جایی ازش سر در نیاوردید، خودم درخدمتم و میتونید به خودم مراجعه کنید.» گفتم: «من به محل ثابت کاری و منزل غیر سازمانی نیاز دارم.» گفت: «حق با شماست. محل کار شما شعبه چهارم اداره است که در خیابون سمیه واقع شده. منزل هم شما منطقه اش را مشخص کنید ببینم چیکار میتونم بکنم.» گفتم: «پس اجازه بدید اول پرونده را بررسی و آنالیز کنم تا بتونم منطقه ای که منزل لازم دارم را عرض کنم.» قرار شد اصل تمام پرونده را همین الان روی میز کارم در شعبه چهار خیابون سمیه تحویل بگیرم. خدافظی کردم و وسایلمو برداشتم و با یه تاکسی سرویس به طرف خیابون سمیه رفتم. طرفای خیابون مفتح و هتل مارلیک. دم در شعبه چهار پیاده شدم. تابلو نداشت اما پیداش کردم. رفتم داخل و پس از معرفی و صدور کارت تردد و کارهای اداری مربوط به حضور و ورود و خروج و میزان دسترسی به اطلاعات و منابع و ... را ظرف دو سه ساعت انجام دادم. خیلی همکاری خوبی داشتند و مشکلی از لحاظ اداری نداشتم. شعبه چهار، یه ساختمون چهار طبقه با مساحت شاید حدودا 500 متر و کلی اتاق و سالن و ... که طبقه زیر زمین اولش نمازخونه باصفایی داشت و طبقه دوم زیر زمینش هم سالن غذا خوریش بود... رفتم توی اتاقم... یه اتاق حدودا 20 متری در طبقه دوم که یه پنجره باحال هم داشت. گلدون گل نداشت که سفارش دادم. قرآنم را آوردم بیرون و کنار آیینه کوچیک اتاقم قرار دادم. اسلحه و تجهیزات مختصری هم که باهام بود، درآوردم و آویزون کردم. دو تا سیستم... دو خط تلفن... تعدادی کتاب مربوط به عملیات های شهری و مدیریت سیستماتیک و... عکس امام و حضرت آقا... میز و چند تا صندلی و... در را از پشت قفل کردم... جانمازم را از کیفم درآوردم و انداختم... عادت کردم که قبل از هر پرونده، دو رکعت نماز استغاثه به حضرت زهرا بخونم... تا نخونم دست به سیاه و سفید نمیزنم... وضو داشتم... ایستادم رو به سجاده... السلام علیک یا فاطمه الزهرا... نیت کردم... دو رکعت هدیه و استغاثه به بی بی... الله اکبر... ادامه دارد...🚸 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 🌷🌷🌷🌷
🖊 پرونده را باز کردم و شروع به مطالعه اش کردم. چون اصل داستان درباره این پرونده است و خیلی نکات ریز و درشت داره، باید تلاش کنم قشنگ و جزئی براتون تعریفش کنم. علتشم اینه که سلسله ای از مشکلات به هم پیوسته را به ما معرفی میکنه که به صورت دومینو به هم تکیه دارند. من حدود یک هفته، دقت کنید، یک هفته شبانه روزی، نه یک هفته کاری، درگیر مطالعه همین پوشه 120صفحه و خورده ای بودم! دو سه روز آخریش هم زمانی که مطالعه میکردم، به آنالیز و دوخت و دوز ارتباطاتش هم مشغول بودم. به خاطر همین مجبورم شما را چندین شب معطل تعریفش کنم. پرونده از این قرار بود: از یه مکانیکی تماسی به مرکز 110 گرفته میشه و خونی بودن لباس یه پسر که شاگرد اون مکانیکی بوده و حالاتش مشکوک میزده را گزارش میدن. پلیس آگاهی چندان توجهی نمیکنه و میگه اصلا ربطی به ما نداره و شاید خون مرغ باشه و این حرفها... تا اینکه یک ساعت بعدش، دوباره با مرکز آگاهی تماس میگیرن و اطلاع میدن که همون پسر، توی دسشویی بغل مسجد، رگش را زده و میخواسته خودکشی کنه اما موفق به خودکشی نمیشه و صاحب اون مکانیکی میاد و سریعا میبردش بیمارستان. مامور آگاهی میره سراغ اون پسر... کجا؟ بیمارستان... کی؟ ... دقیقا وقتی که اون پسر به هوش میاد و به خاطر خون زیادی که ازش رفته بوده، لب و دهانش عطش داشته و نمیتونسته حتی حرف بزنه! خب صبر میکنند تا اون پسر یه کم وضعیتش بهتر بشه و حداقل قادر به حرف زدن باشه... مامور آگاهی تا با دقت بیشتری به پسر نگاه میکنه، میبینه که این پسر خیلی جوون هست و با خودش فکر میکنه که کاش یکی از همکارانشون در بخش پیشگیری از جرائم و کانون تربیت هم موقع بازجویی اولیه روی تخت بیمارستان حاضر باشه. میره بیرون از اتاق تا زنگ بزنه و هماهنگ کنه تا همکارش بیاد... حدودا یه ربع بیست دقیقه بیرون از اتاق بوده که ناگهان صدای جیغ پرستارو میشنوه... سریعا برمیگرده داخل تا ببینه چه شده؟ که متوجه میشه پسر قصد فرار داشته... پرستار را محکم هل داده به طرف دیوار... دویده به سمت پله های پشتی بیمارستان... که مامور آگاهی بهش میرسه و اجازه فرار بهش نمیده! چون احتمال داشته بازم فرار کنه، مامور تصمیم میگیره که به دست اون پسر دستبند بزنه. پسره را میخوابونند روی تخت و ادامه سرم و درمانش را با حساسیت بیشتری انجام میدهند. تا اینکه پسر قادر به ارتباط و حرف زدن میشه... مامور ازش میخواد که خودشو معرفی کنه... اون پسر هم میگه: «اسمم «افشین» هست... 16 ساله... به دنیا اومده کرج... ساکن تهران... تا سوم راهنمایی بیشتر نخوندم... به خاطر مشکلات مالی خانواده، مجبور شدم در مکانیکی اوس جلال مشغول به کار بشم...» مامور آگاهی ازش میپرسه: «مشکلت چیه؟ چرا رگ دستت را توی دسشویی زده بودی؟» افشین هیچی نمیگه و وقتی چند بار ازش میپرسن، بازم سکوت اختیار میکنه و لب به کلمه ای باز نمیکنه. خب افشین جرم خاصی مرتکب نشده بوده و شاکی خصوصی و یا عمومی هم نداشته. به خاطر همین، نمیشده زندانیش و یا حتی بازداشتش کرد! به خاطر همین، از فرارش هم چشم پوشی میشه و تنها اقدامی که تونستند انجام بدن، این بود که افشین را به یه مرکز مشاوره معرفی کنند تا بر ذهن و روان و رفتار افشین کار بشه و افشین به زندگی و رفتارهای طبیعی برگرده. از اینجای پرونده، خیلی باید دقت بشه. چون من مدارک آگاهی و مرکز مشاوره مرتبط با نیروی انتظامی را که شهید شاهرودی جمع کرده بود، ناقص دیدم و باید تکمیلش میکردم. به خاطر همین، مدت زمان بیشتری را برای جزئیات زندگی افشین به نقل شهید شاهرودی گذاشتم تا چیزی از چشمم جا نیفته. به خاطر همین، اجازه بدید از اینجاش به بعد، از زبون شهید شاهرودی بقیه داستان را (با کمی دخل و تصرف که خودم در طول تحقیقات بعدی بهش رسیدم) براتون بگم. ادامه دارد....🚸 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗
🔴آیت الله حسینی همدانی: آمریکا هرگز به ایران #حمله_نظامی نمی کند/ سخنان #وزیر_خارجه_آمریکا از روی #اضطرار است 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
AUD-20180525-WA0067.mp3
3.18M
🎵 مداحی زیبای رحلت مادر سادات حضرت خدیجه کبری سلام الله 🔰حاج محمود کریمی https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 🌷
امشب رحلت خانومی است که ثروتمندترین خانم بود...🏴🏴 چندصد شتر فقط کاروان تجاری او بود اما امشب که میخواست جان به جان آفرین تسلیم کنه *حتی یه کفن هم نداشت*😭 وقتی اسم کفن میاد دلم هی میگه ای بی کفن حسین😭 آری ما هرچه داریم از اسلام و اسلام هم هرچه دارد از ایثار و فداکاری این خانوم. سلام ما بر مادر خوبی ها سلام ما بر مادر مادر سادات سلام ما بر همسر گرامی و فداکار پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله جان ما فدای غربت و راه شما خانوم‌جان. برای ما مادری کن. تسلیت یا رسول الله(ص) تسلیت مادر.... تسلیت یا اهلبیت انبوه 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
مادر سلام https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
مادر نرو که فاطمه ات زار و مضطر است. https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
اولین مومن عالم السلام علیک https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
°🌙 #حضرت ماه |🌙° خط قرمـــز🔻 خط مــرز و معبر استـ حــــرف ما فصل‌الخطابش رهبـ💚ـر استـ صبـــرمان در☺️ حصــر صبــر حیـدر استـ فتــح خرمشهـــرهایتـ خیبــــر استـ😊✋ http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سلام بر اولین مسلمان جهان سلام بر مادر مادر سادات سلام بر آنکه اسلام ما مدیون اوست. سلام بر آنکه اهلبیت از نسل اوست. سلام برخدیجه کبری سلام الله عشق پاک ازلی خداوند رحمان و رسول خدای منان 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
السلام علیک یا ناصره رسول الله صلی الله علیه و اله https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
مادر شنیدم شما هم مزارتون خاکیِ😭 پس بگو پسرت حسن از کی به ارث برده ای بی حرم مادر... ای بی حرم حسن... 😭🏴 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود
معرفت و ادب اول بانوی مسلمان عالم 👇 حضرت خدیجه فرمودند: یا رسول الله من خجالت می کشم که به شما بگویم به دخترم فاطمه می گویم به شما بگوید. پیامبر از اتاق بیرون رفتند فاطمه 5 ساله کنار مادر نشست، خانم عرض کرد: فاطمه جان، من از قبر می ترسم، دوست دارم پدرت آن عبایی که موقع وحی به دوش می اندازد آن را کفن من قرار بدهد که من در قبر در امان باشم و به من صدمه ای نرسد ولی خجالت می کشم به پدرت بگویم. کسی که همه اموال خود را داده است از تقاضای یک عبا خجالت می کشد، جان همه عالم به قربان چنین بانوی باحیاء و باادب و باعفتی، پیامبر وارد حجره شدند، فاطمه زهرا عرض کرد بابا جان، مادرم دوست دارد این عبای خود را کفن او قرار بدهی ولی خجالت کشیدند این وصیت را به شما کنند. پیامبر فرمودند: باشد، حتما این کار را خواهم کرد، حضرت خدیجه از دنیا رفتند و پیامبر بدن این همسر را غسل دادند و زمانی که خواستند با عبای خود او را کفن کنند، جبرئیل نازل شد و عرض کرد که یا رسول الله خداوند متعال سلام می رساند و می فرماید کفن خدیجه با ما هست. جبرائیل از طرف خداوند تنها برای حضرت خدیجه کفن بهشتی می آورد و پیامبر خدا او را، هم با عبای خود و هم با کفن بهشتی، کفن کردند، نماز خواندند و در قبر وارد شدند و بدن این بانوی عزیز را در قبر دفن نمودند. 😭 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷 درنشر لینک حذف نشود