eitaa logo
خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
946 دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
14.7هزار ویدیو
84 فایل
امام خامنه ای: شما افسران جوان جبهه مقابله با جنگ نرم هستید. ارتباط با ادمین و انتقادات و پیشنهادات👇 https://eitaa.com/Sun_man313 🕪مسئول تبادلات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k
مشاهده در ایتا
دانلود
🤓وقتی اکبر میگه من و مشایخ و نجفی سه تا برادر بودیم... 🙃 🔔 ✍پ.ن : وقتی مال حروم، تو شکم یکی بره، ازش بیش از این انتظاری نیست... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
هنرمندان: منافقین منفور و خائن در کشور ما جایی ندارند 🔻تصاویر برخی هنرمندان روی جلد یکی از نشریات سازمان منافقین منتشر شد، این اتفاق جعلی یا غیر جعلی جامعه هنری را ناراحت کرد؛ برخی از آن هنرمندان در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم به این رفتار شنیع واکنش نشان دادند. 🔹بهرنگ علوی: من هر گروهک و تفکر تروریستی را محکوم می‌کنم. 🔸بیژن بنفشه‌خواه: مگر منفورتر از این گروهک هم وجود دارد، شما به هرکسی نام‌شان را بیاورید حالشان از اینها به هم می‌خورد. 🔹خسرو احمدی: واقعاً منافقین در مملکت ما جا دارند؟! ما کشور خودمان را رها می‌کنیم به سراغ آن‌ها می‌رویم؟! 🔸متین ستوده: کسی به من دیکته نکرده که از مریم رجوی متنفر باشم! صددرصد سازمان تروریستی و خائنند. 👉 tn.ai/2283519 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
ظریف: آمریکا هیچ حقی برای بدنام کردن ایران ندارد 🔹آمریکا تلاش کرده تا تنش با ایران را افزایش دهد و با قلدری، دیگران را به تبعیت از خود وا دارد. 🔹(آمریکا) اما به قتل تروریستی در عراق، همدستی در جنایات جنگی در یمن و فلسطین، دزدی دریایی، نقض برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ و تصمیمات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اعتراف کرده است. 🔹(آمریکا) هیچ حقی برای سوءاستفاده از سازمان ملل و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جهت بدنام کردن ایران ندارد. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پاسخ پلیس آمریکا به مرد سیاه‌پوست: اهمیتی ندارد نمی‌توانی نفس بکشی! 🔹در بحبوحه اعتراضات در آمریکا به قتل «جورج فلوید»، به تازگی یک ویدئو از خشونت پلیس «اوکلاهما» علیه یک مرد سیاهپوست ۴۲ ساله منتشر شده است. 🔹در این کلیپ ویدئویی که مربوط به سال ۲۰۱۹ است، دو افسر پلیس سفیدپوست را در حالی نشان می‌دهد که «دریک اسکات» را روی زمین انداخته‌اند و در پاسخ به وی که می‌گوید نمی‌تواند نفس بکشد و خواهان دسترسی به داروهایش است، می‌گویند برایشان اهمیتی ندارد او نمی‌تواند نفس بکشد. 🔹این سیاه‌پوست چندی بعد در بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد و اداره پلیس اوکلاهما سه افسر پلیسی که در قتل این شهروند سیاه‌پوست دخیل بودند را از هرگونه اتهام سوء‌رفتار تبرئه کرد. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
پیشِ هر کس می روم، فوراً جوابم می کند، تو پناهم میدهی! هرچند بی‌عارم حسین جانِ زهرا هیچ وقت،ازخانه بیرونم مکن، من که جایی را ندارم، ای کس و کارم 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا این خیلی باحاله، رفاقتی داشتن لواسون رو تقسیم می‌کردن خلاصه :))) بنازم تیغ تیز عدالت را که تو و رفقایت را دست قانون سپرده است...... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴موسوی مجدهای عرصه فضای مجازی و اقتصادی و فرهنگی درون نظام را هم دریابید ‏کاش گزیده ای از دادگاه ‎ را بصورت عمومی پخش می‌کردند پیش از اعدامش و اعدام را در ملاعام انجام میدادند ... از این موسوی مجد ها شخصا سراغ دارم که با همین ظاهر مشغول خدمت به دشمن هستند! جرم همه هم یکی است، افشای هویت اشخاص و ماموریت های حساس نظام "هوش سفید" 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴 ابهام بزرگ در سهام عدالت ... دولت نهم ، در زمان واگذاری سهام عدالت ، اعلام کرد که این یک میلیون تومان به نام افراد صادر می شود و طی چندسال ، از سود این سهام ، هزینه اولیه جبران می شود و بعد از آن صاحبان سهام امکان خرید و فروش خواهند داشت. اما دولت تدبیر و امید در اقدامی خارق العاده اعلام کرد که طی ده سال فقط ۵۰۰ هزارتومان از قیمت اولیه سربه سر شده و مردم باید ۵۰۰ هزار تومان دیگر پرداخت کنند تا صاحب تمام سهام شوند!!! یعنی سهام یک میلیونی طی ده سال فقط ۵۰۰ هزار تومان سود داشته است؟! این در حالی است که در حال حاضر سهام یک میلیون تومانی حدود ۱۸میلیون تومان در بورس ارزش دارد!!! چگونه این ادعای عجیب دولت را باور کنیم ؟ آیا نمایندگان مجلس جدید این موضوع را از دولت مطالبه خواهند کرد؟ آیا قوه قضائیه این حجم عظیم از ابهام مالی را پیگیری خواهد نمود؟ صحبت بر سر یکی دو ریال نیست. صحبت از ده ها و یا صدها هزار میلیارد تومان پول سهام عدالت مردم است ..‌. ✍"قاسم اکبری" 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
علت خودکشی کارگر شرکت نفت تاخیر در پرداخت حقوق نبود! مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه نفت: 🔹متوفی تا پایان سال گذشته تمام حقوق و مزایای خود را دریافت کرد و اکنون به دلایلی که هنوز روشن نشده است یک ماه و نیم اول سال مراجعه به کار نداشتند، سپس در اردیبهشت ماه، پیمانکار مجدداً وی را پذیرش کرده است. 🔺با توجه به اینکه یک ماه الی یک ماه نیم فعالیت مجدد خود را با شرکت از سرگرفته است به نظر می‌رسد علت خودکشی دیرکرد در پرداخت حقوق نبوده است و قابل تایید نیست. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
📚 #تنها_میان_داعش 📝 نویسنده : #فاطمه_ولی_نژاد ❤️ #قسمت_هشتم 💠 دستم به دیوار مانده و تنم در گرمای
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینه‌ام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگ‌های بدنم از هم پاره شد. در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریه‌های کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس می‌کردم که نفسم هم بالا نمی‌آمد. 💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت می‌کردند، اما طوری که ما زن‌ها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی می‌داد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.» 💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته می‌فهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟» همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمی‌دونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمی‌آمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه می‌رسم ، ان شاءالله فردا برمی‌گردم.» 💠 اما من نمی‌دانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را به‌خوبی حس کرده و دستش به صورتم نمی‌رسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!» خاطرش به‌قدری عزیز بود که از وحشت حمله و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس وحشیانه‌اش لحظه‌ای راحتم نمی‌گذاشت. 💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند. اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً می‌مانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به بیاورد. 💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر به‌جای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالی‌که داعش هر لحظه به تلعفر نزدیک‌تر می‌شد و حیدر از دستان من دورتر! عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمی‌خواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت می‌کرد و از پاسخ‌های عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد. 💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«می‌ترسم دیگه نتونه برگرده!» وقتی قلب عمو اینطور می‌ترسید، دل من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم. 💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش می‌کرد، پرسه می‌زد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش می‌گشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمی‌گردی؟» نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر می‌شنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!» 💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمی‌دونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟» و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیبایی‌ام را شکست که با بی‌قراری کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! می‌ترسم تا میای من زنده نباشم!» 💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بی‌خبر از تپش‌های قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من داعشی‌ها بشم خودمو می‌کُشم حیدر!» به‌نظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمی‌زد و تنها نبض نفس‌هایش را می‌شنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه می‌زدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمت!» 💠 قلبم ناله می‌زد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمی‌آمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد. در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمی‌خواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا می‌کردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمی‌آمد... ... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 ... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📚 📝 نویسنده : ❤️ 💠 عباس و عمو با هم از پله‌های ایوان پایین دویدند و زن‌عمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار می‌کردم. عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را می‌پوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد. 💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت می‌کرد، از دیشب قطره‌ای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم. درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان می‌گرفت. 💠 بین هوش و بی‌هوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم می‌شنیدم تا لحظه‌ای که نور خورشید به پلک‌هایم تابید و بیدارم کرد. میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراری‌اش بادم می‌زد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمی‌آمد دیشب کِی خوابیدم که صدای نیمه‌شب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد. 💠 سراسیمه روی تشک نیم‌خیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق می‌چرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید. چشمان مهربانش، خنده‌های شیرینش و از همه سخت‌تر سکوت آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بی‌رحمانه به زخم‌هایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم می‌خواستم. 💠 قلبم به‌قدری با بی‌قراری می‌تپید که دیگر وحشت و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم به‌جای اشک خون می‌بارید! از حیاط همهمه‌ای به گوشم می‌رسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. به‌سختی پیکرم را از زمین کندم و با قدم‌هایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم. 💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران! کنار حیاط کیسه‌های بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایه‌ها بودند، همچنان جعبه‌های دیگری می‌آوردند و مشخص بود برای شرایط آذوقه انبار می‌کنند. 💠 سردسته‌شان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف می‌رفت، دستور می‌داد و اثری از غم در چهره‌اش نبود. دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکه‌ای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زن‌عمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟» 💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زن‌عمو هم آرام‌تر از دیشب به رویم لبخند می‌زند. وقتی دید صورتم را با اشک شسته‌ام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفته‌ام برگردد که ناباورانه خندیدم و به‌خدا هنوز اشک از چشمانم می‌بارید؛ فقط این‌بار اشک شوق! دیگر کلمات زن‌عمو را یکی درمیان می‌شنیدم و فقط می‌خواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت. 💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمی‌توانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خنده‌اش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پس‌فردا شب عروسی‌مونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو می‌رسونم!» و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟» صدایش قطع و وصل می‌شد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشین‌شون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبال‌شون.» 💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده باشی تا برگردم!» انگار اخبار به گوشش رسیده بود و دیگر نمی‌توانست نگرانی‌اش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!» 💠 با هر کلمه‌ای که می‌گفت، تپش قلبم شدیدتر می‌شد و او عاشقانه به فدایم رفت :«به‌خدا دیشب وقتی گفتی خودتو می‌کُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!» گوشم به حیدر بود و چشمم بی‌صدا می‌بارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمی‌تونه از سمت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»... ... 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 ... اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب جمعست بیا حال مرا بهتر کن فکر دلواپسی قلب منه مضطر کن این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست نزد ارباب دعایی به منه مضطر کن ❤️ 🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈• |💠|تَـرســم ݓــو بیـایـے و مَـن آن روز نباشــم... |🍃|اےڪاش ڪہ مَــن خـاڪِ ســرِ ڪوے ټـو باشــم... •♡• •♡ سَلام حضرَت دِلبَر🤚 سَلام حضرتِ عِشْق❤️ http://eitaa.com/golestanekhaterat *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
امام على (ع) فرمودند: 🔷رأى خويش را به چيزهايى كه مربوط به تو مى شود محدود كن. 📖 ميزان الحكمه، ج4، ص351 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خــــدایا داده هــایت نـداده هـــایت و گرفته هــــایت را شڪـــــــر میگویم.... چون داده هایت نعمـت نداده هـایت حڪمت و گرفته هایت امتحــان است. ✨خـــدایا شڪرت✨ 🌹 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
مداحی آنلاین -اهل شوخی باشید - آیت الله مجتهدی تهرانی.mp3
2.44M
♨️اهل شوخی باشید بسیار شنیدنی👌 🎙 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📲محسن رضایی: مار اژدها شده در بورس، از بازار ارز، طلا، زمین و ساختمان سر درآورده است.. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
📸 سردار سلیمانی: 🔺فشار دشمنان شما را دچار تفرقه نکند. 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این همان هویتی‌ست که آمریکایی‌های نایس به آن افتخار می‌کنند! میگه : - شما وظیفه دارین که از ما حفاظت کنید. - پس چرا دارین به شهروندای آمریکایی خودمون صدمه میزنین؟ - اینجا ایالات متحده ی آمریکاست. - اگه میخواید مردم رو بکشید یا بهشون صدمه بزنید برین عراق اینکارو بکنین - چرا به مردم آمریکا آزار میرسونین؟! به زبان ساده یعنی به ما صدمه نزنید اما عراقی‌ها رو بکشید!😐 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🔴دیروز سالگرد روزی بود که یازده سال پیش، در انتهای روز، فردی ادعایی را مطرح کرد و کشوری رو به آشوب کشاند و به موضع ضعف و تحریم برد. و هنوز هم سندی بر مدعای خود ارائه نداده، البته به غیر از فرزند اینجا بودن و داماد آنجا شدن. مامِتِین 💠 به رسانه مردم بپیوندید👇 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──