eitaa logo
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
671 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
23 فایل
هردرخت تنومندی اول یه جوانه‌‌ی کوچيک بوده🌱 وقتی تونست در مقابل طوفان وحوادث مختلف مقاومت کنه، تبدیل میشه به درخت قوی و مرتفع🌳 برای رسیدن به اون بالاها باید ازجوانه‌ی وجودیت حسااابی مراقبت کنی، درست مثل یه باغبان😉👨‍🌾 ارتباط باما: @admin_javane_noor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نرگس سادات عابدی🖤 ماه محرم🏴 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
▪️آموزش این سر بند به زودی در کانال قرار می‌گیرد. 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
💎پیشنهاد برای تمرین فعالیت‌های جمعی 🍀دوست و رفیق‌های پایه‌ات جمع کن🍀 ✨ با هدف رشد آگاهی بچه‌های محله‌اتون یا مجتمع، یه کتابخونه کوچیک بزنید. ✨ با هدف رفع مشکلات ظاهری محله یا مجتمع، ایرادات دیوار و پارک و هرچی که نمای محله رو زشت کرده رو شناسایی کنید و بعد با شهرداری منطقه یا هیئت مدیره ساختمون درمیون بذارید. ✨با هدف تقویت ذهن و پر کردن اوقات فراغت، بشینید و یه کتاب گروهی بنویسید با یه موضوع جذاب و کاربردی. ✨با هدف مهارت آموزی برای بچه‌های کوچکتر از خودتون، کلاس‌های متنوع بذارید. ✨ با هدف تقویت سبک درست زندگی، برنامه‌های فرهنگی ترتیب بدین. ✨ مناسبت‌های شاد یا حزن مذهبی رو برگزار کنید. •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کجا می‌خوای بری، منو چرا نمی‌بری؟😭 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(س) یک مرتبه بین راه پایش لرزید مبهوت شد، از بغض صدایش لرزید زینب به چه خیره شد که این‌گونه زمین از نالۀ وامحمدایش لرزید؟ شاعر: 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااااام🤗 صبح تون پر از انرژی💪 پاشو دوست خوبم، پاااااشو!!! یه جنگ سخت در پیش داریم!🙄 گوشِت👂 و بیار🗣 زیاد وقت نداریم... 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟خلاق باش 💟 🧕روسری🧕 📌نحوه‌ی برش و دوخت ✂️برش این روسری دقیقا مثل چادر میمونه به علت فضای محدود فیلمبرداری بلندی روسری رو کوتاه گرفتم ولی شما می توانید با توجه به سلیقه و نیاز خودتون بلند تر بگیرید برای کف سر حدود ۱۰ الی ۱۲ سانت در نظر بگیرید و از اون قسمت تا زدن به صورت کله قندی رو شروع کنید و سپس لبه ی روسری رو گرد کنید برای اندازه گیری نقاب لبه ی روسری از کنار گوش سمت راست تا گوش سمت چپ اندازه بگیرید.📏 و به همون اندازه از وسط لبه ی جلوی روسری اندازه بزنید . نقاب رو میشه متفاوت از رنگ روسری به کار برد تور و یا پارچه گلدار لبه ی روسری رو هم میشه تور و یا ازپارچه گلدار چین زد و یا یراق دوخت. 📍برای دختر بچه هایی که تازه می خوان‌ حجاب بگیرن پیشنهاد مناسبی هستش.😍 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 به جمع نوجوانان بپیوندید: •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔟 صفات مومن: ⚠️ بعضی ها دلشان خوش است نماز می‌خوانند. بجای ۱۷ رکعت ۵۱ رکعت می‌خوانند، اما گروه گروه مردم از دین رو برمی‌گردانند غمشان نیست.❗️❗️ خب این کار👆 درست نیست.⛔️ ✨چهارمین صفت مومن بپاداشتن نماز است✨ 🎍بپاداشتن نماز یعنی چه؟ 🔹 دو معنا دارد: 🔷 معنای اول: 🍃یعنی نماز را به صورت کامل و تمام به جا آوردن. 🍃با ارکان صحیح و با توجه نماز خواندن. 🔷 معنای دوم: 🌟اقامه صلاه یعنی نماز را در جامعه به پا داشتن. 🌟یعنی جامعه را نماز خوان کردن. 🧠 ذهنتان را از قالب کلمات خارج کنید، وسیعتر فکر کنید 💡 ↩️ جامعه نماز خوان یعنی .. 💎جامعه ای که دائما به یاد خدا و در راه خداست. 💎 جامعه ای که جز خدا کسی را عبادت و عبودیت نمیکند. 💎 جز خدا از کسی استعانت نمیجوید. 💎 هر روز از سردمداران فساد و دنباله روان فساد تبری می جوید. ✅ اگر کسی سعی می کند انسانهای دیگر را نماز خوان کند.. ⏪ یعنی تلاش و کوششی .. ⭐️ در راه عبودیت مطلق حق ، ⭐️ در راه ریشه کن کردن فساد، ⭐️ در راه از بین بردن من و ما ، ⭐️در راه ایجاد وحدت اجتماعی و انسانی میان آحاد امت مسلمان انجام داده است. ❄️ برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن ۳ 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
🚩 حتی یک روز! 🍃 امام سجاد علیه‌السلام یک روز هم به سکوت و عدم تلاش نگذارندن ➕ اگر تلاش‌های امام سجاد نبود، شهادت امام حسین ضایع شده بود ⚫️ به مناسبت شهادت امام سجاد علیه‌السلام 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
♥️🔸♥️🔸♥️🔸♥️🔸 🔸♥️🔸♥️🔸 ♥️🔸♥️🔸﷽ 🔸♥️🔸 ♥️ 🔸 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 💬 یک فنجان قصه ☕️ لعن بر قاتلان حسین علیه السلام  داود رقى مى گوید: «روزى در خدمت امام ✨صادق✨ علیه السلام بودم. حضرت مقدارى آب نوشید و بى اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد.😭 آن گاه فرمود: «اى داوود! خدا لعنت کند قاتلان ✨حسین✨ علیه السلام را. پس هرکس که آبى بیاشامد و جدّم ✨حسین✨ علیه السلام را یاد کند و بر قاتلان او لعن و نفرین کند، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در درجه هاى بلند، جاى دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلى شاد و چهره اى خندان محشور مى شود»😇 •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 به جمع نوجوانان بپیوندید: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه دوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/D8J3G18HEjULGhyDOq33yX •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام سجاد علیه السلام به همه‌ی شما جوانه نوری‌های عزیز تسلیت🖤 🏴عزاداری‌هاتون قبول درگاه احدی🤲 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جوانه نور/🇵🇸Javaneh-noor
┄━━━•●❥-﷽-❥●•━━━┄ #رمان_ریحانه #قسمت_92 دو-سه تا شعر دیگه هم می‌خونم. حال و هوام حسابی کربلایی ش
•┈••✾🌼🍃 ﷽ 🍃🌼✾••┈• آزمون تعیین سطح کلاس زبان رو که دادم همراه مامان راهی بازار شدیم. تا الان هر بار که حرف رفتن به شهرستان رو پیش کشیدم، مامان با جمله‌های کاملا خارج از بحث، نُطقم رو کور کرده. دیگه نمی‌دونم از چه راهی وارد بشم که مامان موافقت کنه. یک‌دفعه یادم به جایزه‌ای که مامان برای معدلِ خوبم قول داده بود، می‌اُفته. سریع میگم: مامااان!؟ می‌گم، مگه قول ندادین برای معدلم بهم جایزه بدین؟ خب من جایزه‌م‌ رو انتخاب کردم! مامان تهدیدآمیز می‌گه: ببین ریحانه! اگه باز هم می‌خوای از رفتن به خونه عمو حرف بزنی، از همین الان بگم موافق نیستم، والسلام! پنچر می‌شم؛ می‌خوام حتماً هر طور شده قانعش کنم: آخه... -بیا این مشمای گوجه رو بگیر! گوجه‌هارو می‌گیرم و حرفم رو از سر می‌گیرم: مامان آخه... -این سیب‌زمینی‌هارو هم بگیر! مشمای سیب‌زمینی‌ها رو هم تحویل می‌گیرم و هم‌زمان می‌گم: مامانی! خب من دوست دارم برم... -اون کیسه‌خای کاهو و خیار رو هم بردار و سریع بیا! سریع برشون می‌دارم و دنبال مامان راه می‌اُفتم. می‌خوام حرفم رو ادامه بدم که یک لحظه به خودم میام؛ نگاهی به مامان و کیسه‌های خریدی که انتظارِ انتقال به دست‌های من رو می‌کشن می‌اندازم. از حرف زدن منصرف می‌شم؛ راستش دست‌هام دیگه بیشتر از این، جایی برای حمل کیسه‌ها ندارن! تصمیم می‌گیرم ادامه صحبتم رو بذارم برای یه وقت دیگه که مامان سرحال‌تر هست. ... آخرین تیکه لباسم رو توی ساک می‌ذارم و باقی وسایل شخصیم رو هم با وسواس روی لباس‌هام می‌چینم. عمو اینا امشب میان خونه‌مون. خداروشکر مامان و بابا هر چند با هزار شرط و شروط، بالاخره اجازه دادن همراه عمو اینا به شهرستان برم. هانیه بین چهارچوب در ایستاده و کارهای من رو تماشا می‌کنه. هر چی تا الان باهاش حرف زدم اثری نداشته و هنوز هم ناراحته. از طرفی هم نمی‌تونم بی‌خیال ناراحتیش بشم. نُچی می‌گم و دست از کار می‌کشم. رو به هانیه می‌گم: آجی! چرا اون‌طوری نگاه می‌کنی؟! خُب کلاس کاراته شما از فردا شروع می‌شه! شروع کلاس‌های من از دو هفته دیگه هست. این‌جوری ناراحت نباش دیگه! تازه شما هم که آخر هفته با خاله اینا میاین! رمان اختصاصی کانال جوانه نور ✍️به قلم م. بابایی ⛔️ کپی شرعا اشکال دارد ⛔️ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔰 اینجا جوانه نور، کانالی ویژه نوجوانان: ✔️ ایتا👇🏻: https://eitaa.com/joinchat/3760259165C2282c85aac ✔️ گروه سوم واتساپ👇🏻: https://chat.whatsapp.com/HLHpIsmvHG00KS3n9vSUVy
اگر میخواید دل نوشته های محرم رو ببینید، تو کانال هشتگ رو جستجو کنید. بعضیاش مربوط به پویش سال قبل هستند☺️ 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨نیکی کن، شاید فردا فرصتی نباشد.. 🔰 روزتون پر از خیر و نیکی 💫 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
"وقف مامان صفورا" محسن هنوز از راه نرسیده خودش را چپانده بود توی بغل مامان صفورا و بلبل زبانی می کرد. صبر و حوصله ی مامان صفورا هم که تمامی نداشت. اینقدر بلند بلند حرف می زدند و سوال و جواب می کردند که صدای من در می آمد.👥 -بسه محسن! سرم رفت. تو چقدر حرف میزنی! خودت خسته نشدی، زبونتم خسته نشد؟😤 -چکارش داری مامان جان؟ بذار بچه سوالاشو بپرسه. امشب تو مسجد کلی چیزای جدید یاد گرفته.🥰 مامان صفورا که پشتش در می آمد، بیشتر حرص می خوردم. 😔زیر کولر کنار هم لم می دادند و میوه می خوردند. من هم توی گرمای آشپزخانه و پای اجاق، بی حوصله به حرف هایشان گوش می دادم. 😕خلال های سیب زمینی را زیر و رو کردم و نمک زدم.🍶 خواستم یکی بردارم که انگشتم سوخت و جیغم درآمد. 🗣محسن پرید توی آشپزخانه:"چی شد مامان؟"😰 دستم را گرفتم زیر آب سرد:"از بس حرف میزنی بچه!"😡 او که گوشش از غرغرهای من پر بود کنار اجاق ایستاد و گفت :"اشکال نداره. بزرگ میشی یادت میره."😎 زد زیر خنده و بی خیال برگشت توی هال:"مامان صفورا! شما هم تا حالا وقف کردین؟" -بله مادرجون! مثلا چادر رنگی هایی که گذاشتم تو قسمت زنونه که همه خانوما استفاده کنن. -حاج آقا می گفت حتی یه دونه خرما هم میشه وقف کرد. می گفت هرچیز کوچیکی هم که وقف کنی تا همیشه ی همیشه برات ثواب می نویسن. زیر ماهی تابه را خاموش کردم و مرغ و سیب زمینی ها را چیدم توی دیس و گذاشتم توی گرمکن.🍗🍟 محسن را صدا کردم تا سفره را پهن کند و کاسه های ماست را ببرد. -مامان! شما هم تا حالا چیزی وقف کردین؟ -نیم وجبی اصلا تو میدونی وقف یعنی چه؟ هی میگی وقف وقف.😒 کمی فکر کرد و زود جواب داد:"یعنی مثلا چیزی رو که خودت دوست داری و به درد بخوره، بدی تا بقیه ازش استفاده کنن." - بیا وسایل سفره رو ببر بچین، الانه که بابات برسه.😐 - جواب سوالمو بده مامان! تا حالا چیزی وقف کردی؟ - امان از دست تو! یادته اون دفترنقاشی و کتاب داستانایی که بردیم واسه بچه های بهزیستی؟ کاسه های ماست را با احتیاط از روی کابینت برداشت و برد. انگار حرف هایش ته کشیده بود یا زبانش خسته شده بود.😁 بعد برگشت تا سبد سبزی خوردن را ببرد. سر راه بزرگترین تربچه را برداشت و خرچ خرچ شروع کرد به جویدن. -بقیه رو صبر کن بابا بیاد بعد. سرش را انداخت پایین و بی صدا راه افتاد سمت اتاقش.🚶‍♂ فضای خانه آرام شد. کمی از برنج برداشتم و مزه کردم. دمی را گذاشتم و زیرش را خاموش کردم. 🍚انگشت سوخته ام را دوباره گرفتم زیر آب سرد. -مامان جان کارت تموم نشد؟ بیا کمی بشین، خسته شدی! من که پا ندارم بیام کمکت.😔 -این چه حرفیه مامان. شما این چند شب پیش ما مهمانی. منم کارای همیشگیمو دارم انجام میدم.❤️ هنوز ننشسته بودم که سر و کله ی محسن پیدا شد. یک چیزی قایم کرده بود پشت سرش و نیشش تا بناگوش باز بود. -بیا ببینم باز چه دسته گلی به آب دادی وروجک؟😠 قدم به قدم یواش آمد تا نزدیک مامان صفورا. -پسر گل خودم! چی آوردی از اتاق؟ محسن با یک حرکت سریع دستش را دراز کرد سمت مامان صفورا. مسواک کوچک نارنجی اش را محکم توی دستش گرفته بود :"میخوام اینو وقف شما کنم تا هرشب مسواک بزنید که دوباره دندوناتون دربیاد!" مامان صفورا اول به مسواک استفاده شده و بعد به چشم های متعجب من نگاهی انداخت و هیچ نگفت. صدای زنگ در بلند شد.🔊 محسن با شادی مسواک را گذاشت کف دست مامان صفورا و دوید تا در را به روی پدرش باز کند.🏃🏻‍♂ 🌼مرضیه پژوهان فر🌼 خرداد ماه🌹 1397 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌نقاشی نهنگ با مداد شمعی🐬 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔲 انیمیشن حبیب بن مظاهر 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما هم ممنونیم از دعاهای خیر شما ☺️💐 🔰به جمع ✨جوانه‌نوری‌ها✨ بپیوندید: •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾• @javaneh_noor •✾🍃🌼🌺🌼🍃✾•