eitaa logo
یادداشتها و برداشتها✍
49 دنبال‌کننده
63 عکس
142 ویدیو
5 فایل
ارتباط : @rahmani1359
مشاهده در ایتا
دانلود
📌آخرین امام (ع) چه بود؟ 🌻امام (ع) فرمود: چون هنگام رحلت پدرم(امام ) رسید، من را به سینه خود چسبانده و فرمود: تو را می کنم به آنچه پدرم (ع) در هنگام وفات من را به آن وصیت کرد. ازجمله اینکه فرمود: سخت بپرهیز از و به کسی که دربرابر تو یار و یاوری جز خدای یکتا ندارد. 📚 کلینی، كافى، ج۲، ص۳۳۱
🔰دلیل سیاه پوشیدن برای آیت الله برای علیه السلام ✅یکی از نمایندگان حضرت آیت الله ابوالقاسم خوئی رحمت الله علیه می‌گوید: 🔶یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم ودر آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتاپایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود. 🔰من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم: "فکرنمیکنید با این وضعیت سر تا پا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟! 💠ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هر چه دارم از سیاه پوشی سر تا پا برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارم. 🔹پرسیدم: چطور؟ ☘فرمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچه اش سقط میشد و خلاصه بچه دار نمی شدند. ❄️روزی پس از آنکه پدرم از منبر پائین می آید، زنی به او می گوید: "آسیدعلی اکبر شما که به ما سفارش می کنید چرا خودتان متوسل نمی شوید تا بچه دار شوید؟" 🔹پدرم این حرف را به مادرم بازگو میکند، مادرم می‌گوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیه السلام نمی‌کنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچه دار شویم؟ ✨پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟ 🔺مادرم در جواب می‌گوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. 🌿در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سر تا پا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار می شود و 7ماه نیز از بارداری اش می گذرد و بچه اش سقط نمی‌شود. 🔅یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. وقتی پدرم درب را باز می‌کند، پس از سلام و احوال پرسی عرض می‌کند که من یک سوال دارم. ◾️پدرم می‌گوید بپرس. ▫️طلبه می‌پرسد آیا همسرشما باردار است؟ ◾️ایشان با تعجب می‌گوید بله،تو از کجا می‌دانی؟ 🔷ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می کند و می‌گوید: در خواب وجود مبارک پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را زیارت کردم. حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و 2 ماه از سرتاپا سیاه پوشیدی، این بچه ای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می کنیم و او سالم می ماند و ما او را بزرگ می کنیم و او را فقیه و عالم در دین می گردانیم و به او شهرت می دهیم. او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار.
🔻📸 /کار زیبای یک مغازه‌دار و نذر رایگان آب به نیت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
بر سرم منت نهادی نوکرت باشم حسین اینچنین تقدیر کردی، عمر شیرینِ مرا..
✅ پیرمردی مسن، ماه مبارك رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز كه به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم. مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودكی را پیدا كردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یك چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یكی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است كه دلم می خواهد یك همسر خوب خدا به من عنایت كند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است كه خدا یك كسب آبرومندی به من عنایت فرماید. فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را كه ایشان فرمودند من شروع كردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم كسب با آبرو به من عنایت كرد. 📚خاطرات حجت الاسلام هاشمی نژاد
📌چرا محمدبن در نبود؟ 📢پاسخ: محمدبن حنفیه برادر ناتنی امام علیه السلام است. مادرش، دختری از نسل مسلمه حنفیه یمنی است. لذا او را ابن حنفیه می نامند. 📍علل عدم حضور در کربلا: 1⃣برخی براین باورند که محمد در زمان قیام کربلا بوده است. اما در هیچ منبع کهنی، به این مطلب اشاره نشده است، جز متنی با عنوان # که به ضمیمه شده و مال نیست. مرحوم بیمار بودن ابن حنفیه را در زمان قیام صحیح نمی داند. در گفت وگوی امام حسین علیه السلام با محمدبن حنفیه نیز سخنی از نیست. 2⃣برخی علت نیامدن ابن حنفیه را وی از طرف امام حسین علیه السلام می دانند. تنها منبع این خبر است. به عقیده و تحقیق برخی مورخان معاصر از جمله استاد ، این روایت برای دفاع از محمد جعل شده است. برفرض پذیرش، در این روایت، محمد تمایلی به همراهی با امام نشان نمی دهد و امام نیز او را مجبور نمی کند. 📌در برخی منابع آمده است که امام حسین عليه السلام خطاب به ابن حنفیه نوشت: 💠 از حسین بن علی به محمدبن حنفیه و هرکسی که از نزد اوست. هرکس به من بپیوندد به شهادت می رسد و هرکس روی گرداند به پیروزی دست نیابد. بنابراین، خطاب امام شامل وی هم می گردد. محمدبن حنفیه هنگام حرکت امام حسین علیه السلام از به نیز، همراه امام حسین علیه السلام نبود. در بندی می توان گفت: محمدبن حنفیه اگرچه حرکت امام را مشروع می دانست، اما روحیه و تفکر نداشت. 📚صفار، بصائرالدرجات، ص۶؛ 📚ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۱۵۷ 📚مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۷؛ 📚مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲ 📚ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۲۱.
رهبرمعظم انقلاب: هدف قیام امام حسین (علیه السلام) شهادت یا حکومت نبود ▫️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بعضی میگویند امام حسین (علیه ‌السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد -از مردمان مؤمن هم این حرف را میزنند- اشتباه میکنند؛ بعضی [هم] میگویند حرکت کرد تا شهید بشود. 👈🏻 من میگویم حرکت کرد تا وظیفه‌ را انجام بدهد؛ منتها در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که آدم به قدرت برسد، چه عیب دارد؟ یک احتمال این است که انسان شهید بشود، چه عیب دارد؟ مقصود این است که ما بتوانیم این عمل را انجام بدهیم، این وظیفه را انجام بدهیم؛ مسئله این است.
نماز مانند لیمو شیرین است هر چه از اول وقت دور تر شود تلخ تر می شود هر که عادت به تاخیر نماز ها کرده خود را برای تاخیر در امور زندگی آماده کند. تاخیر در ازدواج , تاخیر در اشتغال , تاخیر در تولد اولاد , تاخیر در سلامتی! هر قدر که امور نمازت منظم باشد امور زندگیت هم تنظیم خواهد شد. آیت الله بهجت
⭕️ ‏نهم مرداد ۱۲۸۸ یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست ؛ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا آگاه شویم و نه عبرت آیندگان روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸) 💠 کیفیت غسل و کفن و دفن در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه ‏طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد. جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و ‏لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند. به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین، ‏مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا ادرار کرد ! (تحویل جنازه) عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند. ‏یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشه‌ای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را ‏در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند. جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد. بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم. سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک ‏پر و سنگین کردیم. یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند. صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچ‌کاری کردیم. ‏دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم. کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشت‌دیوار فاتحه می خواندند و ‏می رفتند از گوشه و کنار پیغام می‌دادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال می‌افتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان. حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید ؛ ‏یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش  مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست. ‏همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده ‏آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم. شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبره‌ای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از ‏خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم. ‏نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت. و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است. کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم ص ۵۲
🌹۱۱ مرداد ۱۲۸۸: شهادت شیخ فضل‌الله نوری 🔶امام خامنه ای: اگر راه انقلاب عوض شد، شیخ فضل‌الله‌ها مقاومت می‌کنند.
📌علیرضا پناهیان در اولین بزرگداشت شیخ فضل الله نوری در محل شهادت آن عالم: 🔸با ریختن خون شیخ فضل‌الله توسط غرب‌زده‌ها، سيطره انگلیس و استثمار کشور تا پایان، محقق شد 🔸چند سال پس از شهادت مظلومانه شیخ فضل الله، یک سوم مردم در اثر قحطی تحمیلی توسط انگلیسی‌ها مردند.
15.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️گفتگوی جالب بین آقای فروشنده و خانمی که کشف کرده بود