eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
916 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عصر عاشورا می دهد از غم خبر حال خراب ذوالجناح اضطراب افکنده بردل اضطراب ذوالجناح عشق مجنون گشت در دشت و بیابان بلا چرخ افتاد از نفس پیش شتاب ذوالجناح محشرکبری به پا شد ازحرم تا قتلگاه انقلابی شد عیان از انقلاب ذوالجناح دشت را کرده پُر از نور خداوند مبین آفتاب افتاده گویا از رکاب ذوالجناح ازگلی پرپر شده آورده با خود او خبر ازگل زهرا بود بوی گلاب ذوالجناح آتشی افتاد در بین حرم با دیدنش ملتهب شد قلبها از التهاب ذوالجناح درحرم وقتی که آمد از سؤال اهلبیت الظیمه الظیمه شد جواب ذوالجناح چون نگاه او به حال زینب کبری فتاد موج زد آشوب و غم در پیچ و تاب ذوالجناح گریه های کودکان منتظر آتش فکند بر وجود زخمی و جان کباب ذوالجناح بس که زد سر بر زمین جان داد از داغ امام جان فدای چهرۀ از خون خضاب ذوالجناح ای«وفائی» هرکه دارد دردلش مهرحسین گریه دارد از ملال بی حساب ذوالجناح 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان پرده بر می‌دارد امشب، آفتاب از نیزه‌ها می‌دمد یک آسمانْ خورشیدِ ناب از نیزه‌ها می‌شناسی این همه خورشید خون‌آلود را آه ـ‌ای خورشیدـ زخمی! رُخ متاب از نیزه‌ها کهکشان است این بیابان، چون که امشب می‌دمد ماهتابْ از نیزه‌ها و آفتابْ از نیزه‌ها ریگ‌ریگش هم گواهی می‌دهد روز حساب کاین بیابان، خورده زخمِ بی‌حساب از نیزه‌ها یال‌هایی سرخ و تن‌هایی به خونْ غلتیده است یادگار اسب‌هایی بی‌رکاب از نیزه‌ها آرزوی آب هم این جا عطش نوشیدن است خواهد آمد «العطش»‌ها را جواب از نیزه‌ها باز هم جاری‌ست این جا رودْرود از سینه‌ها بس که می‌آمد صدای آبْ‌آب از نیزه‌ها گر چه این جا موجْ‌موج تشنگی‌ها جاری است می‌تراود چشمه‌چشمه، شعر ناب از نیزه‌ها 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم ، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسین بی عباس به جای خواهری آن جا ، برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو برادر ، که مادری کردی تو خواهریّ و برادر ، تو مادریّ و پدر تو راه بودی و رهرو ، تو رهبری کردی پس از حسین ، چه بر تو گذشت وارث درد ! به خون نشستی و در خون ، شناوری کردی پس از حسین ، تو بودی که شرح عصمت را که روز واقعه ، را یاد آوری کردی به روی نیزه ، سر آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی حسینِ دیگری آن جا پس از حسین شکفت تو با حسین پس از او ، برابری کردی چه زخم ها که نزد خطبه ات به خفّاشان ! زبان گشودی و روشن ، سخنوری کردی زبان نبود ، خودِ ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم ، تو حیدری کردی تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت پیمبری کردی بدل به آینه شد ، خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی حسین فاطمه را گرم ، یاوری کردی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد از تنی غرق به خون جامه به غارت ببرد از سراشیبی گودال سرازیر شدند با هم از بخت بد قافله درگیر شدند بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سر عمامه ی آقام قیامت کردند خارجی گفته به او، شایعه سازی کردند به عبای نبوی دست درازی کردند چشم بر هم نزده ! خُود و سپر را بردند دست شان هر چه رسید از تن آقا بردند چکمه ای آمد و خندید به پرپر زدنش با سر نیزه درآورد زره را ز تنش قصه ای تلخ، سرانجام خوشی می گیرد! دشنه ای اجرت مظلوم کُشی می گیرد □ دست از این پیرهن ارثیه بردار، سنان! مادرش دوخته با زحمت بسیار، سنان! خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟ کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟ خورجین دست گرفتی سر گودال چرا؟ مانده ای خیره بر این زخمی بد حال چرا ؟ حرمله زیر سر توست به ولله ببین! پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین! ساربان منتظر رفتن لشکر مانده گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد بی نصیب از تن عریان، به حرم می ریزد وقت تاراج حرم، کار به جنجال کشید خاک عالم به سرم! کار به خلخال کشید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان ای كه به خشكی لبات دریا توسل می‌كنه موندم چه جوری داغتو دنیا تحمل می‌كنه سروی كه تنها شاهد این برگ‌ریزونه منم كوهی كه می‌خواد پاشه و دیگه نمی‌تونه منم گرم طوافن تا غروب سرنیزه‌ها دور سرت وقت نمازِ تیرها سجاده می‌شه پیكرت این موج كه روی تنت با گریه می‌ریزه منم زخمات لب وا می‌كنه هر بار بوسه می‌زنم تو كشته‌ی اشكی و من یک‌چشمه بارونم برات دیدم كه گریه می‌كنه گرگ بیابونم برات دیده میون موج خون دریای احساسم تو رو ای آشناتر از همه حق می‌دی نشناسم تو رو؟ زخمت بهم می‌گه بمون چشمت بهم می‌گه برو سنگم بیاد از آسمون تنها نمی‌ذارم تو رو با آه شونه می‌كنم زلف پریشون تو رو با اشک روشن می‌كنم شام غریبون تو رو 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌