eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
918 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ ایوان طلا در جهان گذران با همه ادوارش خوش خماری است که بر داد رسد خمّارش غیر پینه به جبین هیچ نجوید به جهان زاهدی را که بود از می گلگون عارش چه غمم هست ز تکفیر در آن شهری که شیخ از خانه برون آمده با زُنّارش قصه قسمت و رخصت به خرابات مگوی ساقی آن را که طلب کرد کند دیدارش آتش شمع شود روزی پروانه او تا که گیرد ز غمش نور، شب اغیارش الغرض سوخت دل ما ز نگاه ساقی تا بنوشند همه جرعه ای از رخسارش بیم افتادن در آتش دوزخ، کفر است ساقی ام گر شکند توبه ام از اصرارش روزه ات باز کن ای دل به شرابی که دهد به یتیم و به اسیر و به گدا افطارش ای که از میکده شهر نجف می آیی بر حذر باش که سر می شکند دیوارش چشم دل بسته به رویای نجف شد دیشب ای خروس سحری باز مکن بیدارش کی مکدر ز مس دل شود ایوان طلا حرمت آینه را کی شکند زنگارش با همه کوتهی اش پای نهد دل بر عرش بر سر سرو اگر دوست کشد بر دارش چون که آید به دم مرگ علی، حق دارد بر سر دار کند رقص اگر تمّارش روبها! دست بکش از سر مکر و حیله مرد این بیشه بود شیر، مجو آزارش چاره ای کن که سر نحس تو بر تن ماند تا نبسته است به سر زردترین دستارش شیر چون نعره کشد در وسط بیشه دهر زهره ای نیست کسی را که کند انکارش دست آن را نتوان بست که می بخشد بال بعد قطع ید جعفر که کند طیارش از شکافی که خورد خانه حق فهمیدم یک بهانه است دو دم در وسط پیکارش گوش تا گوش زند تیغ علی گردن را قبل از آن که شنود گوش کسی اخطارش پای بگذاشتْ به دوش نبی و گفت مَلَک خم به دوش آمده در کعبه چرا مختارش؟ دوش، تاریخ ورق خورده چه محکم می گفت کس به جز زینب کبری نکند تکرارش خاک عالم به سر خیل بنی آدم که چاه با بغض گلوگیر شنید اسرارش جگرش نیست که گویم نه! به تسلیم دلم نزد آن کس که خدا خوانده به حق کرارش بین زوار، قدم می زنم و امید است صید را در دهن شیر کشد نیزارش سر و سودای تولای تو و رسوایی به زمین می خورد آن کس که بیفتد بارش ای کبوتر که روی سوی نجف این دل مست همچو یک دانه زمین خورده بیا بردارش حرمت عکس جنان را به جهان داد نشان دام بر دانه کند فکر نه بر مقدارش گر که معیار تویی وای به من، نه! به رسل آبرو می برد از سیم، زر از معیارش رسم مردانگی اش را ز که آموخته تیغ که ز ابروی تو رخصت طلبد در کارش چه غم از جوشش بی وقفه کوثر مولا! این سپاهی ز شراب است به ما بسپارش باده از کنج لبت بر لب ما ریز که مرغ دانه بر جوجه دهد با مدد منقارش سر پیری ز سبویت شده مشهور غریب آری! اسمی شده از قد کمانش آرش 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه ندیده غیر خدا اول زمانش را نرفته غیر نبی اوج آسمانش را سری نمانده که از وصف او نرفته ز هوش نمانده گوش که نشنیده داستانش را به خاک بوسی این خانه دلخوشیم،از ما خدا کند که نگیرند آستانش را به آن دهان که متاعی به جز علی دارد بگو که تخته کند تا ابد دکانش را پیمبران اولوالعزم شیعه اش هستند چرا که اجر عظیمی ست پیروانش را اگر رسول نگوید علی ولی الله خدا نمی شنود لحظه ای اذانش را کسی که در وسط کارزار پیغمبر هزار مرتبه پس داده امتحانش را کسی که کَند در قلعه را به دست اما به زور زانوی خود خرد کرد نانش را نه استخوان گلویش،نه خار در چشمش فراق یار جوانش برید امانش را به جز علی چه کسی نیمه شب تک و تنها به دست خویش کفن کرده است جانش را شکست پهلوی مادر،شکست فرق پدر خدا به خیر کند چوب خیزرانش را 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح و مناجات به بندگی نرسد بنده ای به پای علی قلم چه عاجز ولال است در ثنای علی محب آل علیم خوشم که اثباتِ حلال زادگی من بود به پای علی علی امام من است و تمام عمرم را شوم غلام کسی که بود گدای علی لبم که خورد به انگور زرد کنج ضریح شدم ز باده پرستان مبتلای علی قسم به شأن یدالله فوق ایدیهم قبول حق نشود سجده بی ولای علی پیمبران که نه از جبرئیل خواهش کن بپرسد از خود ایزد از ابتدای علی بدون حاشیه،اصلا علی چه شخصیتی است که متن اصلی دنیاست جمله های علی نشانه ایست فقط سنگ کعبه فکر کنم بهانه بوده بنایش فقط برای علی از اینکه قبله شده زادگاه شاه نجف زمان سجده بود در سرم هوای علی زمانه بر سر جنگ ولایت مولاست گرفته فاطمه در دست خود لوای علی علی و فاطمه یک روح در دوتا بدن اند نوشته ام صد و ده فاطمه به جای علی قسم به ضامن آهی که سر زد از آهو فقط رضای خدا هست در رضای علی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه غم علی غصه علی ناله علی درد علی دم علی آه علی خسته ترین مرد علی گرمی جنگ به شمشیر علی بود ولی پیش هر اشک یتیمی عرق سرد علی گردو خاکی به ره انداخت که گم شد خیبر همه دیدند که برخاست از آن گرد علی گره ای کار علی خورد که افتاد از پا گر چه از کار دو عالم گره واکرد علی غیر یک داغ میان همه آماج بلا خم به ابروی خودش آه نیاورد علی هیچکس محرم رازش نشد و تنها ماند بعداز آن زوج جوانش همه جا فرد علی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه امشب نمیشد مات چشمان تو باشم مات نگاه تو پریشان تو باشم بغضم گرفته بوی مادر می دهی باز انگار باید سوگ پنهان تو باشم حال و هوایت فرق کرده دست بردار با من بمان تا باز مهمان تو باشم باش و تمام لحظه ها را دیدنی کن بگذار عمری سر به دامان تو باشم با بغچه ی مادر چرا سرگرم بودی انگار باید اشک سوزان تو باشم مگذار تا در کوفه سرگردان بگردم بگذار تا مهمان چشمان تو باشم من دخترم دختر همیشه عشق باباست مثل همیشه خواستم جان تو باشم بابا دوباره بغض کرده چشمهایم غربت کویرت کرده باران تو باشم؟ 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه ز ایوان نجف کردی هزاران جلوه در قلبم چنان که سالیانی می شود گردیده زر قلبم به نا آباد باغی با نگاهت حضرت خورشید چنان کردی محبت تا دهد روزی ثمر قلبم اگر از تو جدا باشم بدون شک که خواهد شد برای این منِ بیچاره آن دم درد سر قلبم نه آن روزی که از عقلم سراغت را گرفتم نه فقط روزی تو را دارم که باشد با خبر قلبم سراغت را گرفتم از پرستوها و می دانی؟ که می دارد به کوی تو فقط میل سفر قلبم؟ پیاده از نجف تا کربلا راهی کنی من را که این شوقی ست پایم را ولیکن بیشتر قلبم همه گفتند فرقت را شکست اما خودت گفتی جراحت دارد ای مردم فقط از میخ و در، قلبم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت بر مژه هایش رشته های اشک و خون داشت دیگر گلی روی لبش هر گز نرویید برگونه اما لاله های واژگون داشت دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم روی لبش انا الیه راجعون داشت بر دوش او هفت آسمان آوار غم بود تا بود زهرا خانه حیدر ستون داشت پشت سرش زینب به گریه آب می ریخت پشت مسافرآب پاشیدن شگون داشت خاکی که می بوسید رد پای او را گریه ز نون والقلم ، مایسطرون داشت از فرق سر باید برون ریزد غمش را از غصه ها آتفشانی در درون داشت خود ره نشان تیغ قاتل داد انگار سر گشته ای را سوی مقصد رهنمون داشت رنگش عوض می شد ناگه صیحه میزد گویا فلک ازرفتن حیدر جنون داشت در راه مسجد تا به خانه گریه می کرد از خاطراتش چشمهایی لالگون داشت یاد زمانی که زنی پهلو شکسته در جای جای خاک کوچه رد خون داشت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه با کوله‌بار نان، شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی‌رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقابل‌شان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس، که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست و حس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله‌ی شب بلند شد سمت مدینه فاطمه‌اش را سلام کرد با این سلام روضه‌ی آخر شروع شد با خاک‌های چادر زهرا تمام کرد غمگین‌ترین امیر! الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت‌آسمان به جوش و خروش آمده مرو آن را علی به گوشه‌ای از چشم رام کرد جای صلات ماذنه با صوت مرتضی حی علی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم و آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه، خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لب‌های او نشست گویا به زهر تیغ, عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه‌اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد آن دختری که سایه‌ی او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی‌حیا که دید کنیزی نمی‌برد از آل مرتضی طلب یک غلام کرد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه کمی نان و نمک خورد و همین شد سهمِ افطارش نمک می‌خورد بر زخم دلِ از زخم سرشارش گلویش بود اسیرِ استخوان و خار در چشمش لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش» برای دلخوشی دخترش لبخند بر لب داشت نگاهش غرق غم بود و لبش می‌کرد انکارش فقط «انا الیه الراجعون» می‌گفت با گریه شبی که با همه شب‌ها تفاوت داشت اذکارش نگاهش سمت بالا بود و اشکش بر زمین اما تمام آسمان را خیس کرد از گریه ؛ رگبارش خلاصه تا سحر بی‌تاب بود و شوق رفتن داشت همان مردی که در دل غصه‌های مردافکن داشت پدر بی اعتنا به ناله‌ی «بابا بمان» می‌رفت تمام «اشهد انَّ علی» سمت اذان می‌رفت کلونِ دربِ خانه دست بر دامان او می‌شد زمین هم التماسش کرد ، اما آسمان می‌رفت شکوه قامتش زیر فشار بار غم خم شد ولی سوی عزیزِ قدکمانش قدکمان می‌رفت هوای کوچه‌ی پشت سرش می‌شد زمستانی که از جسم زمین با هر قدم انگار ، جان می‌رفت جناب بهترین خلق خدا روی زمین و عرش به مهمانیِ شوم بدترینِ مردمان می‌رفت همینکه قبله‌ی سیارِ کعبه رفت تا مسجد در استقبال او می‌گفت «حیدر» یکصدا مسجد همان لحظه که محراب اتفاقی را خبر می‌داد علی «فزت و رب الکعبه»اش را داشت سر می‌داد به دست قاتلش رقصید شمشیری پر از کینه چه شمشیری که سرتاپاش بوی میخ در می‌داد نگاه غرق خونِ ماه نخلستانیِ کوفه خبر از اتفاق تازه‌ی «شق‌القمر» می‌داد زمین لرزید و ارکان هدایت هم ترک برداشت پدر وقتی که می‌لرزید و تکیه بر پسر می‌داد برای دیدن یارش ؛ خودش را خوب زیبا کرد محاسن را خضاب از سرخیِ خون جگر می‌داد و با اِعراب‌های خونیِ آیات قرآنی شبِ قدرش سحر شد رفت پیش یار ، مهمانی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه آه…فرو ریخت خورشید برافروخته شد ماه فرو ریخت ای اهل هدایت در وقت سحر روشنیِ راه فرو ریخت میسوزم از این غم نجوای جگر سوز سحرگاه فرو ریخت با ناله و با آه اشک از بصر حضرت الله فرو ریخت شمشیر چو بنشست بر عرش نوشتند دل چاه فرو ریخت محرابِ ملائک دریاچه ی خون گشت و همانگاه فرو ریخت شد لنگر این چرخ مُنشَق ز دم تیغ و چه جانکاه فرو ریخت مه تیره چو شب شد از عرش ستون و دل و درگاه فرو ریخت امّید یتیمان از جور زمان گر چه به یک آه فرو ریخت آهِ دلِ زینب در سینه به جوش آمد و ناگاه فرو ریخت شاهد به فغان گفت خون دلم از دیده شبانگاه فرو ریخت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شب است و درد تنهایی و من دلتنگِ مهتابم کنارِ شمع می سوزد به یادت چشم بی خوابم چرا پایان نمی یابد شبِ بی حاصلم ای عشق چنان در اشک گم گشتم تو گویی غرقِ گردابم تمامِ چهره ی عالم به تاریکی فرو رفته من امٌا با نگاهِ تشنه ام دنبالِ مهتابم نمی دانم چرا امشب به خلوت عالمی دارم بگردم گردِ این عالم پیِ اکسیرِ نایابم شگون فالِ من امشب شده صبر و شکیبایی جهان در خواب سنگین و سرا پا غرقِ اعجابم انیسِ بزمِ من امشب شده آغوشِ تنهایی که مهجور از همه عالم کجا رفتند اصحابم چو کشتیِ به گل مانده در این گرداب می چرخم خداوندا نجاتم ده از این توفانِ مردابم حدیثِ درد هجرانم دلی خون از زمان دارم چو پروانه به گردِ شمعِ رخسارت چه بی تابم شرارِ عشق در جانم به لب شوق اذان دارم قنوتِ وصل میخوانم فراهم کن تو اسبابم دگر شد موسمِ وصلش شتابان می روم امٌا گره آمد کمربندم چنان درگیرِ قلابم خداوندا کمربندم از این قلاب در وا کن در این ساعات پایانی بیابم راهِ محرابم چرا صفهایِ مرغابی ز خانه سدٌِ راهم شد ز اشکِ دیده می شویند زخمِ پر تب و تابم تو امشب مسجد کوفه هوایِ دیگری داری به حالِ سجده می بینی به فرقم زخمِ خونابم سحر شد مرغِ جانِ من گشوده پَر ز محرابم نوای فزتُ ربّ الکعبه زیبا کرده سیرابم! الا ای مسجدِ کوفه تو وصفِ شرحِ حالم کن یک امشب بر تو مهمانم حلالم کن حلالم کن 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه ردّ خونابه ی شق القمری می بیند بر جبین پدر از خون اثری می بیند دختری غمزده همراه برادرهایش بین بستر پدر خون جگری میبیند چشم در چشم برادر که میندازد، آه بین چشمان ترش، چشم تری می بیند پدرش را به خدا می سپرد وقتی که به تن او رمق مختصری می بیند با سراسیمگی از صبر سخن میگوید این زن صابره وقتی شرری میبیند “سالها میگذرد حادثه ها می آید” ناگهان بر سر یک نیزه سری می بیند حرص سوغات میفتد به دل یک لشکر دختران را وسط دردسری می بیند نه برادر به برش مانده نه مادر نه پدر پشت هر داغ، غم بیشتری می بیند مادری میرسد از عرش و میان گودال تن غارت شده ای از پسری میبیند … 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و….خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه دشمنان این روزها حرف دو پهلو می زنند دوستانت یک به یک دارند زانو می زنند از نگاه انداختن در چهره‌ات شرمنده اند علتش این است کمتر خنجر از رو می زنند تو پی تقسیم نانی، عده‌ای در خواب شان خاک بیت‌المال را دارند جارو می زنند یک نفر باید بگوید زخمت از شمشیر نیست بر سر تو بی‌جهت دارند دارو می زنند خوب شد رفتی ندیدی شرطه‌ها دور بقیع روبرومان دست‌هاشان را به پهلو می زنند! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه وقتی مَلک شیون به دنیای سحر زد اشک فلق مثل شفق از دیده سر زد فریاد ارکان الهدا پیچید در عرش طوری که زهرا ناله از سوز جگر زد با ضربه ی تیغ نفاق انگار پایی یک بار دیگر ضربه ها به قلب در زد آلوده بر زهر جهالت بود شمشیر آن جهل افزون تر امامت را شرر زد از حصر خار واستخوان آسوده می شد در حالت سجده قفس بگشود و پر زد چشمی که قبل از آفتاب صبح باز است پلکی به مِهر شهر خود با چشم تر زد دختر سر بابا به دامانش گرفت و گلبوسه بر گل زخم رخسار پدر زد چندین ستاره نوحه خوان شمس بودند در گوشه ای از خانه بر سینه قمر زد آمد به استقبال کوثر از سُرادق وقتی که ساقی پای در راه سفر زد در روز عاشورا حسینش از علی گفت دشمن به گودال با قوای بیشتر زد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه از نسل ابراهیمی و رفتست دوش نبی در زیر پای تو یک روز میفهمم که چرخیدست هفت آسمان زیر عبای تو ای عشق از آوازه ات سرمست باید طوافت کرد چون بودست راه میان کعبه و مسجد از ابتدا تا انتهای تو من دوست می دارم تو را بسیار مثل حدیث ناب ((یوم الدار)) آه ای ((حدیث منزلت)) بگذار تا من کنم جان را فدای تو محتاج محتاجم به تو محتاج جای تعجب نیست در معراج حتی خدا پیش رسول خود گفته سخن ها با صدای تو هم فرق تو هم سینه ی کعبه دارد شکافی مشترک یعنی تو زخم ها خوردی برای او او زخم ها خورده برای تو یادت میاید جای پیغمبر در بسترش خوابیدی و او ماند؟! ای کاش آن شب هم کسی میرفت در مسجد کوفه به جای تو… 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مناجات شب قدر بازم شب قدره و بیقراری غلت میخوره رو گونه های خیسم بازم شب قدره و حاجتام و یکی یکی با گریه می نویسم حاجتایی که نزدیک یه ساله تو خاطرم مرور میشه همیشه ولی تموم حاجتای عمرم اندازه یه حاجتم نمیشه حاجتم اینه آقام و ببینم کاشکی که آرزو به دل نمونم دوس دارم از خجالتش در بیام خدا کنه ازش خجل نمونم بازم شب قدره و جات خالیه فقط غمه که جات و پر میکنه فقط نگاه مهربون توئه که این دل سنگیم و در میکنه باز شب قدره خودم میدونم که قدرت و نمیدونم آقاجون من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون تو جامعه کبیره خوندم این و لطف خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناه من بگذری دیگه خدا من و نمی سوزونه کی میشه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برای انتقام بریم مدینه کنار تو لباس رزم بپوشم نمیدونم کوفه ای یا کربلا نمیدونم کجا عزا گرفتی به یادمون باش آقا هر کجا که به آسمون دست دعا گرفتی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت بغض کرده چشمهایم از نگاهت بیشتر غربتت امشب شده هی سد راهم بیشتر بوی مادر می دهد امشب تمام خانه ام چادرم سجاده ام شال سیاهم بیشتر می شود امشب بمانی پیش چشم دخترت باشی از امشب پدر پشت وپناهم بیشتر کوفه از اول سر ناسازگاری می زند می شود آخر همین جا قتله گاهم بیشتر راستی با بغچه ی مادر چه کاری داشتی یا که من می ترسم و در اشتباهم بیشتر بغض های مجتبی آخر بهم می ریزدم اشک چشمان حسینت آه آهم بیشتر 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت این مرد که در گوشه بستر نگران است واللهِ که مظلومترین مرد جهان است از زندگى پرغم خود سیر شد امشب خیبر شکن از غصه زمینگیر شد امشب خورشید دلش خون شده و ماه زمین خورد سخت است بگویم اسدالله زمین خورد در بستر مظلومیت آقاى حنین است این مرد جگر سوخته باباى حسین است طفلان همه با اشک سرازیر رسیدند واى از دل زینب همه با شیر رسیدند واى از دل زینب چه کند زخم سرش را این پارچه ء خونى و چشمان ترش را با زحمت علی امر به خیرالعملش کرد هرطور که شد زینب خود را بغلش کرد بعض وسط حنجره ها زنده شد امشب با گریه همه خاطره ها زنده شد امشب دور و بر بستر همگى مرثیه خواندند با روضه مادر همگى مرثیه خواندند از آن در ودیوار علی خاطره دارد از تیزی مسمار علی خاطره دارد زردى رخش یاد همان روى کبود است روى لب او روضه بازوى کبود است سى سال غمش را اسدالله نگفته میگفت از آن درد که با چاه نگفته سخت است که زن با لگد مرد بیفتد در پیش نگاه همه با درد بیفتد سخت است به ناموس کسى راه ببندند سخت است که بر گریه مظلوم بخندند من مانده به یادم زد و آیینه و ترک خورد زهرا سر من بود که در کوچه کتک خورد میخواست که در روضه احساس بماند رفتند همه، گفت که عباس بماند هم آینه هم آب سپردم به تو عباس من زینب بی تاب سپردم به تو عباس مِن بعد نگاه تو و چشمان عقیله ساقى حرم جان تو و جان عقیله در کوفه مبادا بى علمدار بیاید بى تو نکند بر سر بازار بیاید سوگند به این خون سر و روى خضابم دلواپس ناموسم و آن بزم شرابم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت دوباره پای غریبی به خانه ام واشد دوباره اشک یتیمان کوفه دریا شد دوباره بستری از غصه قسمت ما شد دوباره خاطره ی تلخ کوچه احیا شد میان بستر خون داشت دست و پا می زد همیشه محسن و زهراش را صدا می زد صدای ناله ی مادر به گوش می آمد تمام غیرت زینب به جوش می آمد چگونه خون سرش از گلوش می آمد غم جدایی از این گفت و گوش می آمد بمان دوباره عزیزم فقط پناهم باش میان کوفه ی نامرد تکیه گاهم باش بگو عزیز دل من مدینه یادت هست هجوم و حمله و بن بست کینه یادت هست مغیره بود و تو در این زمینه یادت هست هجوم میخ در و زخم سینه یادت هست بلند شو که دوباره دلم زمین نخورد دوباره طعنه و لبخند آن و این نخورد بلند شو پدرم بین خانه راه برو بمان کنارم و با این بهانه راه برو برا یتیم نوازی شبانه راه برو دلم گرفته ز دست زمانه راه برو بلند شو که حسن بین خانه دق نکند دوباره از غم زخم زمانه دق نکند بمان کنارم از این سیل آه می ترسم میان کوفه تک و بی پناه می ترسم من از غریبی و شهر گناه می ترسم میان این همه زخم نگاه می ترسم مخواه تا که اسیر شبی سیاه شوم مخواه تا که در این شهر بی پناه شوم خدا کند که تو باشی دلم تکان نخورد دوباره زخم ز چشمان این و آن نخورد هجوم غصه به دامان اهل مان نخورد لب حسینت از این چوب خیزران نخورد شنیدم از لب مادر ز روضه ی گودال شنیدم از تن زخمی میان خون پامال شنیده ام که حسینم غریب می ماند تمام کرب و بلا بوی سیب می ماند میان ناله ی غربت عجیب می ماند برای من فقط امن یجیب می ماند “سری به نیزه بلند است در برابر من خدا کند که نباشد سر برادر من” 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت یک جهان داغ غریبی به دلم ریخته است قامت حیدر کرار بهم ریخته است داغ یک عمر غریبی قد او تا کرده ضربه ی تیغ دگر کار خودش را کرده ای که سی سال غم و خاطره مهمانت بود استخوان در گلو و خار به چشمانت بود ناله ات را به جز از چاه نفهمید کسی جز مغیره به تو یک لحظه نخندید کسی گرچه صبر من و صبر حسنت بسیار است خنده ی قاتل تو داغ تر از مسمار است پسرانت همه دور و بر تو مدهوشند چشم بر چشم تو دارند و سراپا گوشند خوب در گوش حسینت دم و نجوا داری صحبت از کرببلا و غم فردا داری پسرم داغ عطش کرببلا می بینی داغ هفتاد و دو سردار خدا می بینی در دل معرکه ی سرخ تن اکبر را اربأ اربا وسط دشت رها می بینی تیر بی شرم سه شعبه،گلوی ناز علی خنده ی حرمله در اوج بلا می بینی کمرت می شکند از غم عباس،حسین دست و مشک و علمش را که جدا می بینی اخرین لحظه تو مجروح درون گودال نیزه و سنگ و سنان چوب و عصا می بینی ناگهان سینه ی بی تاب که سنگین گردید شمر با خنجر کُندش…همه را می بینی 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مرثیه شهادت ابر بارید و ردِّ آه نرفت رنگ این شهر روسیاه نرفت لکّه ی ننگ کوفه پاک نشد تا قیامت بُود گواه..،نرفت هرچه شستند دامنش را باز خون مظلوم بی گناه نرفت امشب از لا به لای نخلستان ردِّ پایی به سمت چاه نرفت نان و خرما به دوش،هیچ کسی نیمه شب کوچه کوچه راه نرفت پدرانه کسی به قربانِ این یتیمان بی پناه نرفت بسترش کنج آسمان پهن است. مرهمی روی زخم ماه نرفت در مناجات آخرش با عشق سر او باز هم کلاه نرفت و خدا را هزار مرتبه شکر به روی جسم او سپاه نرفت و سنانی در آن میانه نبود نیزه ای در دهان شاه نرفت پیش چشمان مادری،شمری سمت گودال قتلگاه نرفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح امیرالمومنین خوشا آن دل که شیدای علی شد ز جان مستِ تولّای علی شد خوشا آنکه به صوتِ عاشقانه اذان گویِ مُصلّای علی شد دلِ او از زلالِ عشق لبریز غزل خوانِ سراپای علی شد خوشا جانی که دردش را شنیده وَ قلبش چاهِ غم های علی شد میانِ کوه و جنگل دشت و دریا دلش آهوی صحرای علی شد خوشا آنکه تمامِ مشکلش حل به یمنِ ذکرِ یک “یای” علی شد طوافِ کعبه و سعی و صفایش همه در سِرّ معنای علی شد به نخلستانِ غربت مرغِ جانش رفیقِ درد و غمهای علی شد چو ماهی مست و شیدا در دلِ آب اسیرِ موجِ دریای علی شد خوشا بر حالِ آنکس در دو عالم براتش مُهر و امضای علی شد به همراهِ پیمبر تا به معراج خدا رازِ تسلّای علی شد شبِ معراج تندیسِ امامت ز دستِ حق اعطای علی شد! 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ مدح امیرالمومنین شکرخدا که عمریست در پشت این درم من سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من لب تشنه ى شراب ساقىِ کوثرم من در مکتب ولایت شاگرد قنبرم من با آب چاه کوفه، اوّل وضو گرفتم جارو زدم نجف را تا آبرو گرفتم بى انتها على بود، بى انتها نجف شد تا رو به قبله کردم، قبله نما نجف شد در کوچه هاش رفتم، معراج ما نجف شد صوت اذان عاشق، حیّ على نجف شد یاحیدر است، یاهو، یا ربّناست حیدر سوگند بر پیمبر، اسلام ماست حیدر من آمدم که کوهِ ایمان بسازى از من اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من با درد آمدم تا درمان بسازى از من یک بوسه اى بده تا سلمان بسازى از من پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است آواره نیست نوکر تا کهف تو امان است هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد خوابید جاى احمد یعنى پیمبرى کرد ارث از پدر پسر برد، عبّاس حیدرى کرد در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد قدّ حسین خم شد، با مشک تا روان شد چشمش به خیمه ها بود، تیر سپر که آمد از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد زد زیر گریه بابا، دردِ کمر که آمد عمّه چقدر لرزید، سویش نظر که آمد برخیز اى دلاور، تا حرمله نخندد رفتى و شمر آمد، دست مرا ببندد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌