eitaa logo
اشعار آیینی جواز نوکری
916 دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
32 فایل
کانال اصلی گروه فرهنگی جواز نوکری 👉 @javazenokari ادمین کانال اشعار آئینی جواز نوکری برای ارسال اشعار آئینی 👉 @HmH1395
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب دوم محرم 98.pdf
651.4K
اشعار شب دوم محرم 1398 ورود کاروان به کربلا 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب سوم محرم 98.pdf
400.5K
اشعار شب سوم محرم 1398 حضرت رقیه سلام الله علیها 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب چهارم محرم 98.pdf
685.6K
اشعار شب چهارم محرم 1398 طفلان حضرت زینب سلام الله علیها 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب پنجم محرم 98.pdf
665.6K
اشعار شب پنجم محرم 1398 عبدالله بن الحسن علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب ششم محرم 98.pdf
487.5K
اشعار شب ششم محرم 1398 قاسم بن الحسن علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب هفتم محرم 98.pdf
456.2K
اشعار شب هفتم محرم 1398 حضرت علی اصغر علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب هشتم محرم 98.pdf
527.8K
اشعار شب هشتم محرم 1398 حضرت علی اکبر علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب نهم محرم 98.pdf
767.9K
اشعار شب نهم محرم 1398 حضرت ابالفضل العباس علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
هدایت شده از Ahmadzadeh
شعر شب دهم و عاشورا محرم 98.pdf
576.9K
اشعار شب دهم و عاشورا محرم 1398 حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا شرر به خرمن آل عبا زدی ای شمر چه آتشی به دل ماسوی زدی ای شمر مگر که زینت دوش نبی نبود حسین چرا قدم روی عرش خدا زدی ای شمر؟ حسین فکر نجات تو بود اما حیف لگد به بال و پرش بی هوا زدی ای شمر هنوز جان به تنش بود مرتضی آمد به ناله گفت: عزیز مرا زدی ای شمر نفس نفس زد و ناله کشید "یا أماه" میان پهلوی او نیزه جا زدی ای شمر نسوخت قلب تو از ناله ی " بُنیَّ حسین" به پیش دیده ی خیر النسا زدی ای شمر حسین آب طلب کرد در ته گودال تو در عوض شه لب تشنه را زدی ای شمر هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری داشت چرا تو رحم نکردی، چرا زدی ای شمر؟ چه کردی از نفس افتاد خنجر کندت؟! رویت سیاه باد چند تا زدی ای شمر؟ سرش به نیزه شد و وقت غارت خیمه... تمام لشکر خود را صدا زدی ای شمر برای دخترکان خواهرش سپر بود و... عقیله را جلوی بچه ها زدی ای شمر 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا دلت می لرزد از فریادهای آخرم برگرد دلم می لرزد از خون گریه های خواهرم برگرد مرا بگذار در گودال با سر نیزه ها تنها نبینی نیزه کاری تا شود بال و پرم برگرد برو جان تو و جان صلابت های معجرها تویی بعد از من و عباس امید حرم برگرد نگاهت را بگیر از چشم های من خداحافظ ببین که شمر پرسه می زند دور و برم برگرد نفس هایم به آخر میرسد طاقت نداری تو ببینی کُندی خنجر به زیر حنجرم برگرد برایت سخت خواهد بود از نزدیک این صحنه چه خواهد کرد تاب پنجه با موی سرم برگرد هنوز از ضربه هایش چند تای دیگری مانده شده وقت حسینم وا حسین مادرم برگرد گلی گم کرده بودی گر که امشب در دل صحرا بیا گودال دنبالش بیا با دخترم برگرد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا ای وای بر گودال آخر حسین بن علی افتاد در گودال چیزی نماند از او وقتی تمام پیکرش شد بخش بر گودال آمد به استقبال با تیغ و تیر و نیزه و حتی تبر گودال میرفت زیر خاک جان پدر در پشت خیمه جسم در گودال سر روی نیزه رفت تن مانده، پس شد مبتدا نیزه خبر گودال زینب اذیت شد در کوچه های شام اما بیشتر گودال زهرا قدش خم شد وقتی که گیسوی حسینش نامنظم شد خولی به راه افتاد اما سنان با نیزه ای بر او مقدم شد @ شمر از نفس افتاد تا ضربه های خنجر کندش دمادم شد تنها نه سر را برد قدر مسلم بیش از اینها از تنش کم شد او رحمت الله است لطفش نصیب دست شوم ساربان هم شد یک پیرمرد آمد اوضاع جسمش با عصای او چه درهم شد خواهر رسید از راه ناموس حق از بین یک لشکر رسید از راه وقت وداع آمد وقت جدایی دل از دلبر رسید از راه ای خاک بر فرقم شاعر نگو که حرف یک معجر رسید از راه بحث اسارت شد آنچه نباید میشد آخرسر رسید از راه دختر دلش لرزید تا در دل شب زجر زجرآور رسید از راه * با سر رسید از راه بابا برای شادی دختر رسید از راه 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا وقتی همه زمین و زمن زیر و رو شود زیر سم ستور بدن زیر و رو شود بی سر که شد مقطع الأعضای کربلا پس مابقی نیمه ی تن زیر و رو شود چیزی نمانده بود دهن وا کند زمین تا گفت : زیر نیزه دهن زیر و رو شود فریاد یا أخاه شنید و به خویش گفت پس خیمه گاه خواهرمن زیر و رو شود از لابلاي خنجر و شمشیر و نیزه دید اندام نوجوان حسن زیر و رو شود خاتم چو می مکید سلیمان کربلا زیر لگد عقیق یمن زیر و رو شود در زیر آفتاب ، تنی که سه روز وشب مانده بدون غسل وکفن زیر و رو شود این دست و پای زخمی زنها و بچه ها چون بسته شد بدست رسن زیر و رو شود ساقی که نیست ، حمله و غارت عجیب نیست معجر که هیچ زینت زن زیر و رو شود 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد از تنی غرق به خون جامه به غارت ببرد از سراشیبی گودال سرازیر شدند با هم از بخت بد قافله درگیر شدند بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند سر عمامه ی آقام قیامت کردند خارجی گفته به او، شایعه سازی کردند به عبای نبوی دست درازی کردند چشم بر هم نزده ! خُود و سپر را بردند دست شان هر چه رسید از تن آقا بردند چکمه ای آمد و خندید به پرپر زدنش با سر نیزه درآورد زره را ز تنش قصه ای تلخ، سرانجام خوشی می گیرد! دشنه ای اجرت مظلوم کُشی می گیرد دست از این پیرهن ارثیه بردار، سنان! مادرش دوخته با زحمت بسیار، سنان! خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟ کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟ خورجین دست گرفتی سر گودال چرا؟ مانده ای خیره بر این زخمی بد حال چرا ؟ حرمله زیر سر توست به ولله ببین! پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین! ساربان منتظر رفتن لشکر مانده گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد بی نصیب از تن عریان، به حرم می ریزد وقت تاراج حرم، کار به جنجال کشید خاک عالم به سرم! کار به خلخال کشید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا بگو چه چاره کنم این هزار ماتم را هزار و نهصد و پنجاه زخم درهَم را یکی‌یکی همهی خیمه‌ها در آتش سوخت که من شروع کنم روضه‌ی محرم را کمانِ حرمله من را رُباب را خم کرد چگونه صاف کنم بی تو قامتِ خم را امان دهند اگر ، خواهر تو میریزد به رویِ معجر خود خاکهای عالم به زیر آتش خیمه تَنِ شهیدان ماند نشد که جمع کنم پاره‌های مبهم را نشست خیمه‌ای از شعله بر سر طفلت بگو چه چاره کنم “عمه سوختم” را صدای ضجه‌ی هشتاد و چند خانوم است که گرد خویش ندیدند هیچ مَحرم را اگرچه سعی نمودم فقط مرا بزنند خدا بخیر کند ضربه‌های محکم را 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا تقصیر سنگ هاست، پَرت گُر گرفته است از سوزِ تشنگی جگرت گُر گرفته است یک دشتِ لاله در نظرت گُر گرفته باز انگار خانه ی پدرت گُر گرفته باز نیزه شکسته ها به تنت گیر داده اند! حتی به کهنه پیرهنت گیر داده اند کیسه برای اُجرت قتل تو دوختند باور کنم !؟ تو را به سه مَن جو فروختند تکیه نزن به نیزه ی غربت غریب من زینب که هست، حضرت شیب الخضیب من گفتم کفن کنم به تنم؟ تو نخواستی گفتم به شمر رو بزنم؟ تو نخواستی حالا بگو چه کار کنم پشت و رو شدی؟ با تیغ کُند آخرِ سر روبرو شدی ماندم به زیر تیغ چرا مست می روی!؟ داری به قتل صبر تو از دست می روی جانم به یک اشاره ی انگشت شمر رفت حیف از محاسن تو که در مُشت شمر رفت 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان همین امروز اکبر داشتم حیف همین امروز اصغر داشتم حیف ندارم طاقتِ نامحرما رو که من هفتا برادر داشتم حیف کمانی‌تر از این خواهر نمیشُد حریفِ گریه‌ی مادر نمیشُد می‌ببخشی خواهرت زیرِ کتک بود گلوت از این مرتب‌تر نمیشُد کنارِ ناقه‌های بی جهازم میخندن بر من و سوز و گدازم جنازت‌رو نمی شناختم ولی تو دارم میرم بیا تشیع جنازم رُباب این تیر دنیاتو گرفته سکینه شمر باباتو گرفته کنارِ ناقه‌ی عریان سنانه ببین عباس کی جاتو گرفته رُباب است دلی پرتاب مهتاب نتاب امشب به روی آب مهتاب نزار موی یتیما رو ببینند نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب زدن از پیش رو از پشت ای داد زدن با سیلی و با مشت ای داد جدا از پیکرت اصلا نمی شه حرامی دخترت رو کشت ای داد 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا یک لشکر و یک جسم در خون آرمیده دارد نظاره خواهری قامت خمیده شمشیر و نیزه گرد او گرم طوافند زینب نظاره می کند با اشک دیده ناگاه مقتل همچنان دریای خون شد بر نیزه شد یکباره یک راس بریده فریاد بر آمد همه تکبیر گفتند دیدند همه رنگ از رخ زینب پریده پیراهنش را گرگها یغما نمودند حالا پس از آن نوبت خاتم رسیده گفتم بگویم بعد از این از حال زینب شد جاری از نوک قلم خون بر جریده ناگه قلم بگشود لب را چنین گفت: شاعر بیا بگذر ز پایان قصیده 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عاشورا مقتل از خون تن تو شبیه دریا بود خواهرت دید که چه غائله ای برپا بود دور گودال همه دور و برت جمع شدند نیمه جان بودی و بر گرد تنت غوغا بود تو زمین خوردی و زینب به زمین خورد حسین به سرت سنگ زدند و خواهرت آنجا بود نیزه و تیر ز هر سو به سویت می آمد اثر تیر روی سینه ی تو پیدا بود ناگهان ولوله در عالم بالا افتاد نیزه ای گشت بلند و سر تو بالا بود کهنه پیراهن تو دردسری بود حسین بر سر غارت پیراهن تو دعوا بود ناله ای می رسد از گوشه گودال به گوش به گمانم ناله ی مادر تو زهرا بود حرمله شمر سنان خولی و اخنس جمعند همگی یک طرف و خواهر تو تنها بود 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان نترس دختر خوبم خداکه هست هنوز کنار عمه برای تو جا که هست هنوز نترس عزیز دلم گرچه راه تاریک است سر حسین تو بر نیزه ها که هست هنوز ببین که بر سر آن نیزه یک قمر بالاست سر عمو است نگهبان ما که هست هنوز برای پیکر بر خاک مانده ی بابات کفن اگر که نشد بوریا که هست هنوز خدا کند به همین نیزه ها بماند سر تنور مانده و تشت طلا که هست هنوز گلایه میکنی از درد گوش و سیلی ها بدان که آبله و زخم پا که هست هنوز به شام می روی عمه خدا به خیر کند خرابه مانده و ظرف غذا که هست هنوز تو دختر زهرایی قوی بمان عمه به پیش روی تو صد کربلا که هست هنوز 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان بیش از ستاره زخم و ، فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او ، ورق ورق و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته ، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه ، چاره بود در زیر پای اسب ، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب ، ولیکن هزار حیف ! شد شیردار مادر و ، بی شیرخواره بود چشمی - برآنچه رفت به غارت - نداشت کس اما دل رباب - پی گاهواره بود یک طفل با فرات ، کمی حرف زد ولی نشنید کس ، که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر ، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود ابری که روی صورت من را گرفت و بعد انگار صدای مادری دلخسته می رسید آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد همراه آن صدا تمامیِّ کودکان ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد هر کس که زنده بود از اهل خیام تو مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد دور از نگاه علمدار لشگرت آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد سرمست انتقام ولی بی نصیب تر پس معجر از سر زنها گرفت وبعد * ((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل)) 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان گرچه دل ها هنوز آتش داشت گرچه آن دشت پر ز پیکر بود گرچه از لشگر بنی هاشم هر طرف چند جسم بی سر بود آنچه بعد از حسین غربت داشت قصۀ شام غربت و غم بود قصۀ خیمه های آل علی که در آنشب خیام ماتم بود حکم آمد که حمله آزاد است هر غنیمت مباح شد ، بِبَرید می ربودند کهنه پیراهن از تن بی سرِ امامِ شهید کفش و امّامه و لباس حسین غارت دست این و آن شده بود دزدِ انگشت و دزدِ انگشتر در پی خاتمی گران شده بود غارت خمیه ها که شد آغاز شعله ور شد زبانۀ آتش روی دامان یک صغیرۀ ناز بود چندین نشانۀ آتش راه مقتل که از کسی پرسید؟ آن عرب را قسم به قرآن داد طفلک از چشم عمه ها گم شد عاقبت زیر بوته ها جان داد سوی صحرای تیره و تاریک آل زهرا فرار می کردند با خدا کودکان همه سخن از عمۀ بی قرار می کردند ای خدا عمّه کعب نی نخورَد او ولی دیده بر امامش دوخت رفت در حلقه های آتش و گفت : ایخدا سَروَرم در آتش سوخت ناسزا هم حلال و جایز شد نارواها به هل اَتی گفتند گفت با گریه سید سجاد هرچه می خواستند بما گفتند من چه گویم ، خدا ، زبانم لال عده ای هجمه ناگهان بردند کوفیان حرام خور حالا دست بر معجر زنان بردند نی غلط گفتم ، اشتباه کردم چادر بانویی فقط می سوخت مثل آن کوچه باز باید گفت: سینه و پهلویی فقط می سوخت واگذارید روضۀ اسرار تا قیامت نگفته ها باشد اصلاً این روضه ها دروغی بود تا همین جا شنفته ها باشد اصل روضه امام می خواند بگذارید صاحبش آید خون مظلوم و داغ مظلومه بگذارید طالبش آید 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان در کنگره ی عرش فروریخت بناها تا از نفس افتاد جگر گوشه ي طاها بر خاك تني ماند، كه آيات مقطع برنيزه سري رفت، كه الشمس ضحيها طاها ! تونبودی که ببینی تک و تنها آمد به سر نور دوچشمت چه بلاها طاها ، چه بگویم که درآن شام غریبان انگشتر خورشید کجا رفت کجاها قرآن به هم ریخته ات را که ندیدی در زیر سم اسب ، درانبوه صداها طاها چه نشستی جگر فاطمه ات سوخت لاحول ولا قوه الا ب...الها -اين نيزه نبايد برود جانب زينب سر را بستانيد از اين سر به هواها سر تاب نياورد و نظر كرد به خواهر آن لحظه چه مي گفت اخيها بفداها مي ديد چه اندازه غريب است ولي نيست اين قافله را قافله سالار...سواها ای معنی "یا ایّتها النفس" سرتو ای خون خدا ، مثل خدا، لایتناها یک آیه دهان باز کن ای مصحف خاموش مگذار در این غربت و اندوه مرا...ها! هفتاد ودو منزل نگراني چه كشيدم تا مي بردم قافله ي عشق كجا ها فرزانگي آنجاست كه مجنون تو باشيم بگذار بمانيم در اين حال و هواها 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان امشب به آسمان حرم یک ستاره نیست جز صبر بر بنات علی راه چاره نیست دیشب علی اکبراذان گفت در حرم امشب موذن نبوی در مناره نیست دیشب رقیه در بر ارباب نشسته بود امشب به گوش نازک او گوشواره نیست دیشب کشید یر سر قاسم سریه دست امشب یتیم خویش ببیند دوباره نیست دیشب به خیمه بود ابوالفضل پاسدار امشب نگاهبان حرم آن سواره نیست دیشب ز شیر خواره خجل بود مادرش امشب علی کجاست که در گاهواره نیست دیشب رباب شیر به پستان خود نداشت امشب که شیر هست چرا شیر خواره نیست داغی گذاشت تیر فلک بردل رباب در سینه مخفی است غمش آشکاره نیست گوید به فکر آب نباش اصغرم بیا این ما و این فرات کسی در کناره نیست زینب کنار خیمه سوزان نشسته است در منظرش به جز بدن پاره پاره نیست مانده به گوش صوت حسینش که رفت و گفت در راه عشق حاجت هیچ استخاره نیست زهرا عزا به منزل خولی گرفته است بهر شهید بهتر از این یادواره نیست کنج و تنور و راس حسین خاک بر سرم کردم اشاره ای مگر اهل اشاره نیست مرغان کربلا به شهیدان گریستند بس کن "کلامیا"دلت از سنگ خاره نیست 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده که حکایت میکند از نینوایی سوخته بند بندش از جدایی ها شکایت میکند روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب پیش روی کاروان آشنایی سوخته روضه میخواند از آن نی، آه، آه...آن نی که خورد بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا نسخه ای خطی ز داغ ماجرایی سوخته تکه تکه در عبا آیینه روی نبی آیه تطهیر میخواند کسایی سوخته دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار گل به گل دامانش آتش... دست و پایی سوخته بر لبم گاه از دل این آتش زبانه میکشد آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان با صدای روضه‌خوان رفتم به جایی سوخته روضه‌خوان می‌خواند اما با صدایی سوخته باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر واژه‌هایی آتشین، زلفِ رهایی سوخته حرف سنگین است، سنگین؛ روضه‌خوان سربسته گفت: کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته... گفت: «می‌بینم یکی افتاده عریان» بعد گفت: کودکانی مانده‌اند و خیمه‌هایی سوخته... کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها ذوالجناج آمد ولی با یال‌هایی سوخته... هر چه تابیدی به دنیا، باز هم تاریک ماند باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته آخر کار است و باید ذکر «یا زهرا» گرفت عطر زهرا می‌وزد از کربلایی سوخته... 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ عصر عاشورا می دهد از غم خبر حال خراب ذوالجناح اضطراب افکنده بردل اضطراب ذوالجناح عشق مجنون گشت در دشت و بیابان بلا چرخ افتاد از نفس پیش شتاب ذوالجناح محشرکبری به پا شد ازحرم تا قتلگاه انقلابی شد عیان از انقلاب ذوالجناح دشت را کرده پُر از نور خداوند مبین آفتاب افتاده گویا از رکاب ذوالجناح ازگلی پرپر شده آورده با خود او خبر ازگل زهرا بود بوی گلاب ذوالجناح آتشی افتاد در بین حرم با دیدنش ملتهب شد قلبها از التهاب ذوالجناح درحرم وقتی که آمد از سؤال اهلبیت الظیمه الظیمه شد جواب ذوالجناح چون نگاه او به حال زینب کبری فتاد موج زد آشوب و غم در پیچ و تاب ذوالجناح گریه های کودکان منتظر آتش فکند بر وجود زخمی و جان کباب ذوالجناح بس که زد سر بر زمین جان داد از داغ امام جان فدای چهرۀ از خون خضاب ذوالجناح ای«وفائی» هرکه دارد دردلش مهرحسین گریه دارد از ملال بی حساب ذوالجناح 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان آمده موسم تنهایی و حیران شده ام دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟! چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم " زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم" گم شده بین شلوغی سخن و فریادم شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم با صدایی که گرفته سویشان می گفتم: جوشن مانده به روی بدنش را نبرید سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید با سر نیزه توان سخنش را نبرید هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید بگذارید نگاهی به سویش بندازم لااقل چادر خود را به رویش بندازم 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌
✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍃🌺 ✨ شام غریبان پرده بر می‌دارد امشب، آفتاب از نیزه‌ها می‌دمد یک آسمانْ خورشیدِ ناب از نیزه‌ها می‌شناسی این همه خورشید خون‌آلود را آه ـ‌ای خورشیدـ زخمی! رُخ متاب از نیزه‌ها کهکشان است این بیابان، چون که امشب می‌دمد ماهتابْ از نیزه‌ها و آفتابْ از نیزه‌ها ریگ‌ریگش هم گواهی می‌دهد روز حساب کاین بیابان، خورده زخمِ بی‌حساب از نیزه‌ها یال‌هایی سرخ و تن‌هایی به خونْ غلتیده است یادگار اسب‌هایی بی‌رکاب از نیزه‌ها آرزوی آب هم این جا عطش نوشیدن است خواهد آمد «العطش»‌ها را جواب از نیزه‌ها باز هم جاری‌ست این جا رودْرود از سینه‌ها بس که می‌آمد صدای آبْ‌آب از نیزه‌ها گر چه این جا موجْ‌موج تشنگی‌ها جاری است می‌تراود چشمه‌چشمه، شعر ناب از نیزه‌ها 💠 کانال اشعار آئینے جواز نـــــوکرے 💠 📝 برای ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نشر دهید... 👉 @javazenokari_ir‌‌