eitaa logo
☫جبهه اسلامی☫
792 دنبال‌کننده
12هزار عکس
8.6هزار ویدیو
33 فایل
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 هرآنچه که یه دهه هشتادی غیرتمند برای روشنگری و جهاد تبیین نیاز داره واقعی و کاملا موثق اینجاست خوش اومدی رفیق💐 کپی:حلال👌 ادمین @fatmh8789 ارتباط با مدیر @Saghy66
مشاهده در ایتا
دانلود
°💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°💚°° °💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°°💚° °💚°°💚°°💚°°💚°°💚°°💚° °💚°°💚°°💚°°💚°°💚° °💚°°💚°°💚°°💚° °💚°°💚°°💚° °💚°°💚° °💚° ↯ ﴿**عشق‌بہ‌یڪ‌شࢪط**﴾ 📕⃟? طاهر بوسه ای به پیشونیم زد و باشه ای گفت. از همه گی خداحافظ ی کرد و رفت. کم کم اتاق خلوت شد و بقیه هم رفتند. با مهدی داشتیم حرف می زدیم که پرستار داخل اومد و گفت: - اقای نیک سرشت اماده باشید الان دکتر میاد بخیه هاتونو بکشه! و رفت. متعجب گفتم: - بخیه؟ بخیه های کجات؟ مهدی لبخندی زد و گفت: - شکمم بازوم پام. بغض کردم. مهدی اخمی کرد و گفت: - باز که بغض کردی خانوم سالم جلوت وایسادم دیگه بخیه که چیزی نیست خودت هم بخیه خوردی بازوت و پات سرت ولی جذبی الان ناقصی؟ نه! منم عین تو. یکم اروم گرفتم و سر تکون دادم و گفتم: - چرا برای تو جذبی نزدن؟ مهدی گفت: - اوضاع م وخیم بود خون زیادی رفته بود تو اتاق عمل دیگه زدن. سری تکون دادم و گفتم: - چرا من رفتم تو کما؟ تو که بیشتر از من زخمی شدی! مهدی لبخند تلخی زد و گفت: - سکته کردی. با تعجب نگاه ش کردم و به صحنه تصادف فکر کردم . راست می گفت. بهت زده گفتم: - اره تصادف کردیم اون تریلی عقب ماشین و کامل له کرد ولمون نمی کرد محکم کبوندمون توی ستون پایه درد داشتم سر من و تو خورده بود توی شیشه و شیشه ترک برداشته بود و زده مون تو ستون شیشه خورد شد جلوی ماشین له شد پاهام انگار داشت قطع می شد درد و حس می کردم نگاهم خورد به تو فرمون با شدت رفته بود تو شکمت از دهن و سرت خون می ریخت ترسیدم خیلی ترسیدم یهو قلبم شدید درد گرفت و دیگه نمی دونم. مهدی سرشو پایین انداخت و گفت: - پس به خاطر من رفتی توی کما و سکته کردی شرمنده اتم. اخمی کردم و با قهر رومو برگردوندم. هر چی می شه می زاره تقصیر خودش! اروم صدام زد: - خانومم. که در باز شد و دکتر اومد نشد دیگه چیزی بگه. بخیه هاشو کشید و رفت . پشت بهش دراز کشیده بودم و نگاهش نمی کردم! تا ادب بشه که به قلم بانو