10.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حرفهای شنیده نشده از شهادت مظلومانه شهید آرمان علی وردی
🔹از عطش و تشنگی و فیلم گرفتن با گوشی خودِشهید علی وردی توسط اغتشاشگران تا هلهله و رقصیدن پای پیکر بیجان شهید
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
🔴 قالیچهی سوخته چقدر بها دارد؟
♻️ مردی ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷده بود، يک ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ توی خونه ﺩﺍﺷﺖ،
ﮔﻮﺷﻪی ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
مجبور بود؛ همون رو برداشت برد بازار برای فروش.
ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩﺍﯼ كه میرﻓﺖ، میگفتن: ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ تومن ﺑﯿﺸﺘﺮ نمیخریم.
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ و به ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﺍﺯ اﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ میرفت.
داخل ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩﻫﺎ، حاج جواد فرشچی ﻣﻐﺎﺯﻩﺩﺍﺭ، از منصفهای بازار و از ارادتمندان اهل بیت(ع) پرﺳﯿﺪ:
قالیِ خوبیه؛ چرا ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ؟
ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﺰلمون ﺭﻭﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ، ﺫﻏﺎلها ﺭﯾﺨﺖ و ﻗﺎﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ.😭
حاججواد یک تکونی به خودش داد: گفتی ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
گفت: بله.😭
حاججواد گفت: ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮد ۵۰۰ تومن ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍی اﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ١ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ میخرﻡ.😭
قالیچه رو خرید و روی میزش پهن کرد و تا آخر عمرش روی قسمت سوختهی قالیچه که به اندازهی کف دست بود گل محمدی پرپر میکرد و دوستان صمیمی و همکارانش همه به نیّت تبرک، یک پَر از گلها را برداشته، توی چاییشون میریختند.
✳️ اوﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ تو روضه سوخته ﺑﻮﺩ قیمت گرفت؛
کاش دلمون تو روضهها بسوزه؛
اونوقت بگیم: یا امام حسین(ع) دل سوخته رو چند میخری؟😭
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
8.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅#ببینید #معرفی_مستند
🎥تیزر فیلم_مستند "حجت خدا"
📆 به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید محسن حججی
برای دیدن نسخه کامل کلیک کنید
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نجات یافتن یک هندی از اعدام،
با توسل به امام زمان علیه السلام
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
نکتههای ناب؛ گناه کبیره تمدن غرب
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
بهتر از کیمیا!!
آیت الله ری شهری این خاطره را به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان آورده اند که : در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می آید و می گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند:اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید رو به ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می دهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می خوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می گویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می خوانی. و بعد سه بار صلوات می گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ الله لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ؛ (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می کند، خداوند فرمان خود را به انجام می رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است.) را می خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است.
منبع: حضور، ش 78، ص 287.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
#ضربالمثلها
کلاهبرداری درست است یا کلاه گذاشتن؟
گويند: نادرشاه افشار بعد از فتح كشور هندوستان مجدداً تاج سلطنت بر سر محمدشاه هندي گذاشت. بدين ترتيب كه تاج محمدشاه را كه به چند ميليون جواهر مرصّع و مزين بود، برداشت و بر سر خود نهاد و تاج خود را كه بسيار ساده و كم ارزش بود بر سر محمدشاه گذاشت. و از اين اينجا كلاه گذاري و كلاهبرداري به عنوان ضرب المثل رايج گرديد.
روايت ديگر هم در مورد نادرشاه افشار پس از فتح هندوستان است كه مي گويند
پادشاه هند چون الماس كوه نور را زير كلاه خود قرار داده بود و نادر متوجه شد ؛
از وي خواست تا با مبادله كلاه عهد دوستي ببندند! كه شاه هند در اين معامله ضرر هنگفتي نمود بطوري كه هم كلاه از سرش برداشته شد ( به همراه كوه نور ) و هم كلاهي مندرس بر سرش گذاشته شد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻محمد حسنین هیکل ادیشمند بزرگ عرب دو دهه قبل چه گفت :
تنها یک شکست اسرائیل، به معنای پایان موجودیت اوست
🔰محمدحسنین هیکل: اسرائیل یگانه حکومت در تاریخ است که حتی یک شکست را هم نمیتواند تحمل کند!
🔻محمد حسنین هیکل روزنامهنگار و متفکر نامدار مصری، در اوج ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی، ۱۷سال سردبیر روزنامه الاهرام قاهره بود.
🔻وی دوران باشکوه ریاست جمهوری جمال عبدالناصر، رهبر برجسته و ملیگرای جهان عرب را تجربه کرد.
🔻اتحاد لیبی و سوریه و عراق و اردن و لبنان را با مصر ملیگرا تجربه کرد.
🔻و خیانت جاسوسان آمریکا در داخل جریان ناسیونالیسم عربی را دید که چگونه منجر به شکست سنگین اعراب در جنگ ششروزه تابستان ۱۳۴۶ مقابل اسرائیل شدند.
🔻حسنین هیکل ۸سال پیش در اوج جنایات داعش وحشی، با انبوهی از تجربیات تلخ از دنیا رفت.
🌴حالا #طوفان_الاقصی بر پا شده، تا همهی شکستها و خیانتهای گذشته اعراب را جبران کند🌴
✍بنابر نقل تورات، سفر پیدایش- باب ۳۲-آیه ۲۸،
🔺"اسرائیل"، یعنی موجودی که بر خدا و انسان پیروز شده است!
🔺"اسرائیل"، یعنی همیشه پیروز، یعنی شکستناپذیر، یعنی قدرتی که نه فقط هیچ انسانی قادر به شکست او نیست، بلکه خداوند هم قادر به شکست او نبوده و نخواهد بود...‼️
✅ حالا فرزندان معنوی حیدر از یمن و لبنان و غزه و عراق و سوریه، برای تغییر معادلات جهانی و فتح قلعه تسخیرناپذیرخیبر، اعلام حضور کردهاند!
#اندیشمندان
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
حدیثی ناب در فضیلت و برتری حضرت زهرا سلام الله علیها در روز قیامت 👌👌
جابر بن عبداللَّه انصاری میگوید به امام باقر عليه السّلام عرض كردم:
از شما مىخواهم تا در باره فضل و برترى جدّهات فاطمه عليها السّلام حديثى برايم نقل كنى كه شيعيان از شنيدن آن خوشحال شوند.
امام فرمود: اجدادم از رسول خدا نقل كردهاند كه ايشان فرمود:
إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ... فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى يَا أَهْلَ الْجَمْعِ إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ الْكَرَمَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ
در روز قیامت خداوند مىفرمايد: اى اهل محشر! من عزّت و كرامت را براى محمّد، على، حسن و حسين و فاطمه قرار دادم
يَا أَهْلَ الْجَمْعِ طَأْطِئُوا الرُّءُوسَ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ تَسِيرُ إِلَى الْجَنَّةِ
ای جمعیت! سر خود را فرود آوريد و چشم خود را به زیر افکنيد تا فاطمه به سوى بهشت رود.
فَيَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ بِنَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَيْنِ خِطَامُهَا مِنَ اللُّؤْلُؤِ الْمُخْفَقِ الرَّطْبِ عَلَيْهَا رَحْلٌ مِنَ الْمَرْجَانِ فَتُنَاخُ بَيْنَ يَدَيْهَا فَتَرْكَبُهَا
در اين هنگام جبرئيل ناقهاى از بهشت، براى حضرت فاطمه آماده مىكند و دو پهلوى آن را با بهترين پارچهها و زينتهاى بهشتى پوشانيده و آن را مىنشاند و فاطمه بر آن سوار مىشود.
فَيُبْعَثُ إِلَيْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ فَيَسِيرُونَ عَلَى يَمِينِهَا وَ يُبْعَثُ إِلَيْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ فَيَصِيرُونَ عَلَى يَسَارِهَا وَ يُبْعَثُ إِلَيْهَا مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ يَحْمِلُونَهَا عَلَى أَجْنِحَتِهِمْ حَتَّى يُسَيِّرُونَهَا عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ
آنگاه در حالى كه اطراف شتر(طرف راست و طرف چپ) را هزاران فرشته پر كردهاند، و هزاران فرشته بر روی بالهایشان حضرت فاطمه عليها السّلام به سوى بهشت مىبرود
👈 فَإِذَا صَارَتْ عِنْدَ بَابِ الْجَنَّةِ تَلْتَفِتُ
ولى هنگامى كه بر در بهشت مىرسد پشت سرش را مىنگرد
فَيَقُولُ اللَّهُ يَا بِنْتَ حَبِيبِي مَا الْتِفَاتُكِ وَ قَدْ أَمَرْتُ بِكِ إِلَى جَنَّتِي
و در اين حال خطاب مىرسد: اى دختر حبيب من! براى چه توقف كرده و پشت سرت را مىنگرى در حالى كه من فرمان دادم تا داخل بهشت شوى؟
فَتَقُولُ يَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ يُعْرَفَ قَدْرِي فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْمِ
فاطمه مىگويد: پروردگارا! دوست دارم در چنين روزى قدر و منزلت من شناخته شود.
فَيَقُولُ اللَّهُ يَا بِنْتَ حَبِيبِي ارْجِعِي فَانْظُرِي مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ خُذِي بِيَدِهِ فَأَدْخِلِيهِ الْجَنَّةَ
خداوند مىفرمايد: اى دختر حبيب من! بازگرد و در ميان اهل محشر بنگر، و هر كسى كه محبت تو يا يكى از فرزندان تو را در دل دارد دست او را بگير و داخل بهشت نما.
🔹 امام باقر عليه السّلام فرمايد: اى جابر! به خداوند سوگند كه فاطمه در آن روز شيعيان خود را به گونهاى از ميان اهل محشر جدا مىكند و نجات مىدهد كه پرنده دانههاى نيكو را از ميان دانههاى بىارزش جدا مىكند ...
(تفسیر فرات کوفی ص ۲۹۸)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
یکی ازعلماي بزرگ قم که امام جماعت صحن آقا ابا عبدالله عليه السلام بودند، مي فرمودند : پيرمرد مجردی در کربلا بود به نام حاج عباس رشتی که خيلی به امام حسين عليه السلام ، علاقه داشت. عشق امام حسين عليه السلام، او را به کربلا کشيده بود و زندگي خيلی سادهای داشت، يک اتاقی هم اجاره کرده بود . گاهی کارهای دستی انجام مي داد. مثلا يک چيزی خريد و فروش مي کرد.
يک کارش خدمت به مجالس امام حسين عليه السلام بود و آب به عزاداران مي داد. اين پير مرد زيلوهای حرم را جمع مي کرد و پهن مي کرد و براي نماز جماعت، خيلی هم سرحال و با نشاط بود.
روز شهادت يکي از امامان عليهم السلام، از خانه بيرون آمدم، در بين راه يکي از وعاظ کربلا به من گفت: حاج عباس رشتی مريض و در حال جان دادن است، و در کربلا غريب است. اگر مي شود از ايشان عيادتی داشته باشيد . و ما چهار نفر بوديم وارد اتاق شديم ديديم لحاف و تشک و پتوی کهنهای رويش کشيده و يکی از رفقايش هم از او پرستاری مي کند.
حاج عباسی که هر وقت ما را مي ديد سلام مي کرد دست به سينه مي شد، خيلي سر حال بود. اما ديديم الان در رختخواب افتاده و در حال جان دادن است، ديگر نه مي تواند بنشيند، نه مي تواند جواب سلام بدهد.
حالش خيلی وخيم و در حال سکرات مرگ است، دور بسترش نشستيم و به رفقا گفتم، لحظه آخر خيلی مهم است، که به چه حالت بميرد. عبرت بگيريم، به اين واعظ گفتم : که الان فرصت خوبی است تا يک روضه برای امام حسين عليه السلام بخوانيم.
واعظ گفت: چشم و شروع کرد، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ . . . هنگام روضه خواندن همه با چشم خود، ديديم حاج عباس پتو را کنار زد و بلند شد و مودب نشست، حالا ما هم داريم با تعجب نگاه مي کنيم، رويش را به طرف راست چرخاند و شروع به گريه کرد و گفت السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قربان قدمهايتان، من پير غلام، چه لياقتی داشتم که به عيادت من بياييد. السَّلامُ عَلَيْكَ يا امِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ، همين طور سلام داد، تا رسيد به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف، به آقا هم سلام داد گفت: قربانتان بروم من کجا عيادت شما، و از همه تشکر کرد و بعد دراز کشيد، مثل اينکه صد سال است که مرده باشد. نه قلبش کار مي کند، نه نبضش کار مي کند، و به رحمت خدا رفت.
بعد از اينکه به رحمت خدا رفت، من به رفيقش گفتم اين پير غلام امام حسين عليه السلام بوده، امام حسين عليه السلام به او نظر کرده و قبولش کرده است، چهارده معصوم عليهم السلام به ديدارش آمده است.
بايد مثل يک مرجع تقليد، تشييع جنازه اش کنيم.
گفت ما آمديم به منزل، به وعاظ گفتيم که بالا منبر بگوييد، به علمای نجف گفتيم که درستان را تعطيل بکنيد، به بازاريها گفتيم بازار را ببنديد، به هيئتي ها گفتيم که فردا بايد يک دستهای مثل عاشورا، برای يک عاشق امام حسين عليه السلام راه بندازيد، مي گفت کربلا يک حالت عجيبی پيدا کرده بود. هيئتها مي آمدند به سر و سينه هایشان مي زدند، چون براي همه جريانش را گفته بوديم. يا حسين يا حسين مي گفتند، گريه مي کردند، براي يک غلام غريب امام حسين عليه السلام غوغا شد.
در حوزه هم براي حاج عباس مجلس ختم گرفتيم. يک آيت اللهي در کربلا بود، به نام آيت الله سيبويه عموی آيت الله سيبويهای که در زمان ما بودند، پير مردی بود حدود نود سال، ايشان هم در مجلس ختم شرکت کرد. به من فرمودند: که منبر ختم اين آقا را من مي روم، همه تعجب کردند.
ايشان عصا زنان آمدند، در پله اول منبر نشستند. بعد از قرائت قرآن، گفت: که مردم مي دانيد که من اهل منبر و سخنراني نيستم، ولي آمده ام جريانی از حاج عباس رشتی، برايتان بگويم. گفت: که وقتی فلانی به من زنگ زد و گفت من در موقع جان دادن کنار بسترش بودم و چهارده معصوم به ديدنش آمدند؛ وقتی تلفن را قطع کردم خيلی گريه کردم، دلم شکست که من اينقدر در حوزه بودم در حرم آقا، امام جماعت بودم، نکند من را قبول نکرده باشند، من به حال خودم گريه کردم، خسته شدم، خوابم برد، خواب ديدم حاج عباس، در باغی از باغهای بهشت است. خيلی سرحال و خوشحال، جوان و زيبا. گفتم حاج عباس چطوری! گفت وقتی که من را در قبر گذاشتيد، قبر من وسيع و باز شد، نورانی شد، ديدم آقا اباعبدالله الحسين عليه السلام، تشريف آوردند فرمود: تو غلام من بودی، من را آورد در اين باغي که مي بيني از باغهای برزخی است، اين باغ را به من مرحمت کردند. فرمودند: حاج عباس، همين جا باش، در قيامت هم مي آيم تو را مي برم در بهشت کنار خودم قرار مي دهم.بعد گفت آقاي سيبويه، برو به مردم بگو، هر چه هست، در خانه سيدالشهدا عليه السلام است. جای ديگر، خبری نيست. کل الخير في باب الحسين، هر خيری است، در خانه امام حسين عليه السلام است.
نقل از حجتالاسلام فرحزاد
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟡 مغز چگونه با لذت شدید، دزدیده میشود؟
🟢 انیمیشن کوتاه ولی بسیار جالب Nuggets در مورد نحوهی اعتیاد به موضوعات گوناگون (از مواد گرفته تا موسیقی و سکس و...) است که در سال ۲۰۱۴ به کارگردانی آندریاس هیکاد ساخته شده است
🔹موضوعات اعتیاد آور نسبت به مغز انسان، مانند پر نور شدنِ کوتاهِ لامپی است که به برقی با ولتاژ بالا وصل میشود: لحظهای تجربهیِ خورشید شدن و بعد تاریکی و ظلمات...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
تلنگر !
وارد کلاس شدم به عمد با زیپ شلوار نبسته!!!
خواستم عکس العمل دانشجویان کلاس را بسنجم و مطلبی را هم که می خواستم، تبیین کنم براش عدله منطقی داشته باشم.
اولش کسی متوجه نشده بود کم کم بهم رسوندن زیپ شلوار استاد بازه... دخترها پوزخند پنهانی می زدند و پسرها زیر لب با هم پچ پچ می کردند... یکی دو نفر خواستن موضوع رو به من منتقل کنند با ممانعت عده دیگری مواجه شدند... که یعنی بذار بخندیم... من هم ضمن اینکه همگی رو زیر نظر داشتم طبق روال درس را دنبال کردم
نزدیک آخرهای تایم کلاس بدون اینکه به پائین نگاه کنم روی تخته سیاه نوشتم زیپ شلوار من پایین بود... اشکالی داره؟؟!!
یهو انگار کلاس با تنفس جدیدی مواجه شده باشه ... چند نفری متلک گفتن چند نفری هم اظهار فضل کردند. ولی بیشتر خانم ها گفتن خوب بی ادبیه اینکه فرد متشخصی چون شما اینگونه ظاهر بشوید!!
بعد نوشتم از درس امروز کسی چیزی یاد گرفت؟؟!! تقریبا همه گفتن نه... چون اصلا حواسمون جای دیگه ای متمرکز شده بود!!!
گفتم پس یک زیپ کوچولو می تواند یک نفر باشخصیت رو تنزل بدهد...
دوم اینکه می تواند روی ذهن دیگر تاثیر بگذارد...
حال پاسخ بدهید وقتی دکمه روی سینه دختر خانمی باز می ماند..
پاچه شلوار خانمی تا نزدیکی های زانو باز و عریان می شود
وقتی گوشواره و گردنبند و آرایش موهای خانمی با رنگ آمیزی غلیظ و چشم نواز مواجه می شود... آیا تنزل شخصیت ایجاد نمی کند؟
آیا... حواس دیگران را پرت نمی کند...
آیا .... به نظر شما قباحت زیپ باز شلوار آقایون بیشتر است یا عریانی اندام یک زن ....
آیا شما نمی توانستید بدون توجه به زیپ شلوار، تمام حواستان را معطوف درس کنید
پس یادتان باشد حجاب و پوشش برای حفظ آرامش زن و مرد در جامعه لازم است .
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b