هدایت شده از سیاست در واپسین لحظات /حسین کمیل
🔺جانشین هنیه!
پس از ترور هنیه بازار گمانهزنیها درباره جانشین احتمالی او داغ است و معمولا نگاهها معطوف به خالد مشعل رئیس سابق دفتر سیاسی کل حماس و رئیس فعلی دفتر سیاسی خارج آن است.
هنیه حدود یک سال قبل از پایان دوره ماموریت چهار سالهاش در راس دفتر سیاسی حماس ترور شد. پس از این اتفاق، معاون اول او میتوانست جانشین او شود، اما صالح العاروری معاون اول او در ژانویه گذشته در بیروت ترور شد. رئیس دفتر سیاسی حماس در کنار معاون اول سه معاون دیگر هم دارد که روسای سه اقلیم حماس هستند: کرانه باختری، نوار غزه و خارج.
العاروری در کنار سمت معاون اولی رئیس اقلیم کرانه باختری در حماس نیز بود. با این حساب تنها دو نفر از معاونان هنیه باقی ماندهاند که میتوانند جانشین او شوند؛ نخست، یحیی سنوار رئیس اقلیم نوار غزه و دیگری خالد مشعل رئیس اقلیم خارج. اما شرایط برای ریاست سنوار فراهم نیست و او از هفتم اکتبر به بعد برای در امان ماندن از ترور در تونلهای نوار غزه در کنار دیگر فرماندهان قسام جنگ را مدیریت میکند.
با این وضعیت، گزینه باقیمانده خالد مشعل رئیس اقلیم خارج حماس است؛ اما به «دلایلی» ممکن است که به جانشینی هنیه انتخاب نشود. در این شرایط، احتمال انتخاب خلیل الحیه معاون رئیس دفتر سیاسی غزه و رئیس دفتر مناسبات عربی و اسلامی حماس وجود دارد.
در هر صورت، چه مشعل انتخاب شود چه الحیه، موقتی خواهد بود؛ تا زمانی که انتخابات داخلی حماس برگزار شود؛ انتخاباتی که هر چهار سال یک بار برگزار میشود و موعد آن در اواسط 2025 است. البته اگر این شرایط جنگی ادامه داشته باشد، احتمال تعویق آن وجود دارد.
در انتخابات حماس نیز که در سه اقلیم پیشگفته برگزار میشود، ابتدا هیئتهای اداری مناطق و اقالیم و سپس اعضای مجلس شورای عام انتخاب میشود و این مجلس نیز که حکم پارلمان حماس را دارد رئیس دفتر سیاسی آن را انتخاب میکند.
#صابر_گل_عنبری
🔺پوتین گردن ایران انداخت!
سخنان امروز ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه درباره سقوط بشار اسد درخور توجه و تامل است. او با بیان دو نکته به نوعی مسؤولیت این سقوط را گردن ارتش سوریه، ایران ومتحدانش انداخت. نخست این که گفت ۳۵۰ نفر از نیروهای مخالفان در حالی وارد حلب شدند که ۳۰ هزار نظامی ارتش سوریه و نیروهای متحد ایران بدون درگیری عقبنشینی کردند.
نکته دوم این که اظهار داشت که روسیه نیروی زمینی به سوریه نفرستاده بود و صرفا دو پایگاه دریایی و هوایی در طرطوس و حمیمیم داشت. به این معنا که روسیه نیروی زمینی برای مقابله با مخالفان نداشت و این گونه مسؤولیت این مقابله و جلوگیری از پیشروی آنها را متوجه ارتش سوریه و نیروهای ایرانی و نیروهای همسو با آنها دانست.
پوتین در عین حال هم بیان داشت که روسیه ۴ هزار نیروی ایرانی را از طریق پایگاه هوایی حمیمیم به تهران منتقل کرده است.
هنوز ایران واکنش رسمی به این اظهارات نشان نداده است.
اما نکته قابل توجه دیگر در گفتههای امروز رئیس جمهور روسیه درباره تحولات سوریه تاکید بر این موضوع بود که کشورش در سوریه شکست نخورده و اهداف خود را محقق کرده است! مفروض این سخنان او این است که حفاظت از نظام سوریه هدف مسکو نبوده است.
او هدف از حضور روسیه در سوریه را «جلوگیری از شکلگیری یک حکومت تروریستی» دانست و تاکید کرد که این هدف «به طور کلی» محقق شده و گفت که گروههای مسلح سوری تغییر کردهاند و سازمانهای تروریستی نیستند و نشانه آن را تعامل آمریکا و اروپا با این گروهها دانست و این «تغییر» را محصول حضور روسیه در سوریه دانست!
چند روز قبل هم نگارنده طی یادداشتی بیان داشت که یکی از عوامل مهم سرنگونی نظام بشار اسد تضاد منافعی بود که میان ایران و روسیه پس از «تثبیت موقت» نظام او به عنوان هدف و منفعت مشترک در جریان بحران فراگیر داخلی در این کشور ایجاد شد. پس از حفظ نظام سوریه، منافع دو متحد او هیچ همپوشانی نداشت و تضاد منافع رفته رفته ابعاد مختلفی به خود گرفت.
در حالی که ایران و متحدانش، سوریه را کانون و محور نفوذ سختافزاری و رکن رکین جبهه خود در شامات و به ویژه در تقابل با اسرائیل و کریدور تسلیح مستمر حزبالله میدیدند، روسیه هیچ نوع همدلی با این راهبرد ایران نداشت و عملا مخالف آن بود و سوریهای میخواست که منافعش در شرق مدیترانه و خاورمیانه را با پاسداشت روابط راهبردیاش با اسرائیل حفظ کند.
حالا هم سخنان امروز پوتین مبنی بر این که غایت کشورش در سوریه حفظ اسد نبوده است بیشتر توجیهگر عدم مداخله برای حمایت از او به نظر میرسد، اما اکنون پرسش این است که چرا مسکو این بار نه تنها دخالت نکرد؛ بلکه هماهنگیهایی هم با اسد و ترکیه برای خروج او از سوریه و ارتباط میان مخالفان و نخستوزیر دولت اسد برای انتقال آرام قدرت در دمشق انجام داد! آیا با ترامپ برای امتیازگیری در آینده از جیب اوکراین معامله کرد؟ یا با ترکیه؟ یا این عدم مداخله از موضع ضعف و به علت مشغولیت در جنگ اوکراین بود؟ یا اساسا پوتین با نتانیاهو معامله کرده است؟ که هم بخشی از سوریه به این شکل اشغال شود و هم تمام توان نظامی سوریه در حملات اسرائیل نابود شود و ....
در این راستا هم ناگفته نماند که روسیه در ۱۰ سال گذشته آسمان سوریه را در اختیار داشت؛ اما عملا و غیرمستقیم چتری حمایتی برای حملات مستمر اسرائیل به اهداف ایران و نیروهای همسو با آن فراهم کرد و حتی یک بار سیستمهای پدافندی پیشرفته روسیه و لو اشتباهی با این حملات مقابله نکردند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
هدایت شده از مسجد دانشگاه اصفهان
🔺کارتر؛ روشنگری جلوتر از زمانه!
معمولا در سخن گفتن از جیمی کارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا که دیروز در 100 سالگی درگذشت، به دوره چهارساله ریاست جمهوری او و تحولات مهم أن دوران از بحران اقتصادی داخلی و قرارداد کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل گرفته تا سقوط شاه و حادثه سفارت آمریکا در تهران و عادیسازی روابط با چین و ... پرداخته میشود، اما کارترِ پس از ریاست جمهوری مغفول میماند.
کارتر یک «مسیحی متدین» بود و زندگی او پس از ریاست جمهوری با تاسیس مرکز کارتر دنیای دیگر و متفاوت از قبل از آن است. نگاه کارتر در دنیای پس از ریاستجمهوریاش نسبت به اسرائیل و مناقشه فلسطین رفته رفته با توسعه شهرکسازی و اشغال بیشتر زمینهای فلسطینیها تغییر کرد و با کاربست شناخت و تجربه عملی خود به انتقاد از اسرائیل روی آورد و آن را در سال 2006 با نگارش کتاب «فلسطین؛ صلح, نه آپارتاید» (Palestine Peace Not Apartheid) رژیم آپارتاید نامید و از سیاستهای آمریکا انتقاد کرد.
او هدف از نگارش این کتاب را بیان حقایقی از فلسطین دانست که مردم آمریکا از آن بیاطلاع هستند و گفت که «به علت فعالیت چشمگیر لابی حامی اسرائیل و نبود صداهای مخالف و فعال» بحثی جدی درباره وضعیت فلسطین در آمریکا انجام نمیشود.
این کتاب در زمانهای نگاشته شد که فضای نخبگانی و رسانهای آمریکا چون امروز برای انتقاد از اسرائیل باز نبود و لابی اسرائیلی با هجمهای سنگین تلاش میکرد که هر صدای معترضی را خاموش کند. این کتاب کارتر بمبی خبری در آمریکا بود و از هر سمت و سو مورد هجمه این لابی و بازوان سیاسی و رسانهای آن قرار گرفت تا جایی که زشتترین کلمات و اهانتها نثار او شد و به او لقب یهودیستیز دادند.
در این میان، استعفای کنثاستاین مدیر مرکز کارتر ضربه سنگینی به کارتر بود. استاین در عین حال موجی از استعفا در این مرکز را هدایت کرد و خیلی از یهودیان عضو آن را با خود همراه ساخت. مرکز سیمون ویزنتال از مهمترین مراکز مدافع منافع یهودیان در جهان هم با جمعآوری هزاران امضا علیه کارتر در بیانیهای او را «سخنگوی مساله فلسطین» و «از سرسختترین منتقدان اسرائیل» معرفی کرد.
کارتر چند ماه پس از تالیف کتاب با وجود فشارهای سنگین در گفتگو با روزنامه آبزرور انگلیس تاکید کرد که از توصیف اسرائیل به آپارتاید پشیمان نیست و «این کلمه دقیقترین وصف حال فلسطین است». اما با تداوم هجمه و فشار بعد از سه سال از نوشتن کتاب، مجبور به توضیحاتی درباره آن شد که نوعی «عذرخواهی» از یهودیان تلقی شد.
اما کتاب کارتر که یکی از پرفروشترین کتابهای آمریکا شد، کارگر افتاد و بابی تاریخی برای بحث و مناقشه پیرامون اسرائیل و سیاستهای آپارتایدی آن در آمریکا گشود و به یکی از عوامل ریزش مستمر پایگاه نخبگانی، سیاسی و اجتماعی اسرائیل در آمریکا در این دو دهه تبدیل شد.
بعد از دو دهه با شروع جنگ غزه دوباره یاد و خاطره کارتر در ذهن مخالفان اسرائیل در آمریکا زنده شد؛ تا جایی که در یک سال اخیر متاثر از این حجم از جنایت و نسلکشی در غزه، این بار منتقدان سرسخت دیروز کارتر به عذرخواهی از او روی آوردند.
به عنوان مثال، پیتر بینارت که از او به عنوان «متنفذترین صهیونیست لیبرال در نسل خود» یاد میشد، در نامهای ضمن پوزش از کارتر نوشت: «اکنون حقایق روشن شده است. معتقدم که آنچه کارتر در سال 2006 گفت نشان داد که الحق جلوتر از زمانه خود بوده است».
همچنین استیو بیرمن از فعالان برجسته یهودی سابق در مرکز کارتر ابتدای 2024 و پس از سه ماه از جنگ غزه با نامهای به کارتر ضمن عذرخواهی از او به علت اعتراض به کتابش و خروج از موسسه نوشت که اکنون متوجه شده است که اشغالگری اسرائیل «پروژهای با اهداف استعماری است.»
ناگفته هم نماند که مرکز کارتر فعالیتهای بشردوستانه هم در غزه و کرانه باختری داشت و بر سه انتخابات در فلسطین از جمله آخرین انتخابات در سال 2006 میلادی که به پیروزی حماس منجر شد، نظارت داشت و سلامت آن را تایید کرد. چند بار هم به غزه و دمشق (قبل از بحران سوریه) برای دیدار با رهبران حماس رفت و عکس او در دیدار با هنیه (نخست وزیر وقت فلسطین) در غزه در آن زمان دوباره اعتراض محافل اسرائیلی را برانگیخت.
کارتر با این سفرها به منطقه در جستجوی صلح از رهگذر راهحلی برای این ابرمناقشه تاریخی در منطقه بود که به آن به عنوان مساله و بحرانی انسانی مینگریست؛ اما کانونهای قدرت در آمریکا و اسرائیل با او همراهی نکرد و تحولی که در نگاهش به این مساله ایجاد شده بود و با انتشار کتابش نمود بیشتری یافت، او را مغضوب این کانونها ساخت و توفیقی به دست نیاورد.
#صابر_گل_عنبری
▶️ @Masjed_ui