✳ مذهب بدون موضع؟!
🔻 یاد گرفتهام و اعتقاد دارم که «#مذهب بدون #موضع» بهغایت درست و مستقیم که برود، به ترکستان میرسد! نمیشود به مفاهیمی چون #حق و #باطل باور داشته باشی و به پیرامون خودت #بیاعتنا بمانی.
📚 از کتاب #خاطرات_سفیر
👤 #نیلوفر_شادمهری
📗 #کتاب_خوب_بخوانیم
#⃣ #جهاد_تبیین
📌 #رهبر_انقلاب: «هرکس از دستش کاری برای نصرت اسلام و نظام بر میآید حرام است که سکوت کند و کاری نکند.» (دیماه ۱۳۹۶)؛ راوی: آیتالله شبزندهدار
‼️ پ.ن: هر میزان مردم نسبت به #پیرامون خود حساستر شوند و #احساس_مسؤولیت کنند این ماجرا زودتر تمام میشود. هرکس هر میزان میتواند باید روشنگری کند. همه مسؤولیم. همه رسانهایم. همه پیامیم. فراموش نکنیم تا آخرین نفری که در حلقه ذهنی تروریستهای وطنی گرفتار است این #فتنه ادامه دارد.
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/3124822210Cd37f3fdf0c
✳️ سوار تاکسی شدم آمدم!
🔻از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچههای هیئت صحبت کند. آن شب جمعیتی منتظر بود؛ هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از ۹ شب گذشت و آقای رجایی نیامد! به نخستوزیری تلفن زدم و پرسوجو کردم؛ گفتند: «آقای رجایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.»
🔸 در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش میگشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت: «آقا سید! یک نفر بغلدست من نشسته که با آقای رجایی مو نمیزنه!» دنبالش رفتم و دیدم، بله؛ خود آقای رجایی است. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمیآمد! رفتم جلو و گفتم: «آقا، سلام. شما اینجایی؟! دو ساعته حيرون شما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!» گفت: «تیم حفاظت نمیخوام! سوار تاکسی شدم آمدم!»
📚 از کتاب #کوچه_نقاشها | خاطرات مرحوم #سید_ابوالفضل_کاظمی (فرمانده گردان میثم لشکر حضرت رسول (ص))
✍ راحله صبوری
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
📌 8 شهریور؛ سالروز انفجار در دفتر نخستوزیری و روز مبارزه با تروریسم
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f