.
.
کار از تو میرود مددی!
ای دلیل راه
غدیر ای باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت
از آن جامی که دادی کربلا را
بنوشان این خراب مبتلا را
چنان مستم کن از یکتاپرستی
که از آهم بسوزد ملک هستی
ندا آمد ز محراب سماوات
به گوش گوشهگیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبیاء ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند
علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی که می سوزم در آتش
مرا آیینۀ صدق و صفا کن
تجللی گاه نور مصطفی کن
.
شاید حسن تعلق خاطر آنجاست که هیچچیزی جز جستجوگری و حیرانی نیست واگرنه بمحض یافتنش تمام میشد
حافظ صبور باش که در راه عاشقی
آنکس که جان نداد به جانان نمیرسد!
میگویند به افق نگاه کن! و اگر چشم افقبین نداشته باشیم به پیش پایمان خیره میمانیم یا آنکه پس از چند بار چرخ زدن و خیزبرداشتن کلافه میشویم ! و پیش خود میگوییم این بود همهی آنچیزی که باید بخاطرش هفتاد سال عمر کنیم؟
عجیب نیست که مردم ما بدنبال کسی میگردند که مانعشان نباشد! این امت، امت خمینی است فقط چندباری از تماشای افق بازداشته شدهاند! اما افق را بندِ هر کلمهی دیگری نمیتوان کرد. افق، افق جهاد است! و هرکس توانست در درنگِ روی زمین گشتن، نگاهش را به بالا بیاندازد میتواند زمین را در نوردد و گام بلند بردارد! و فقط کسانی اهل جهادند یعنی پیوسته میدوند و از پا نمیافتند و عیش مدام دارند که بتوانند از پیچیدگیهای راه چشم بدوزند و سادگی و سبکی افق را دریابند! هیچکس از کار در اداره و اسنپ و مغازه و علافی و اعتیاد و ... و ... راضی نیست ! و چه بسا که با استعدادترین افراد ما به چنین چیزهایی ابتلا یابند! جهاد در روزگار ما جهاد اقتصاد و جهاد تبیین است! و ما در غفلت از نشان دادنِ بیانتهای این دو در بدبینی بسر میبریم و فکر میکنیم که مردممان خستهاند و هرچه زودتر باید پستانکها را بدستشان داد و با جقجقه سرگرمشان کرد!
اعتماد و باور به جوانان حرف خوشبینانهی یک سید خوب نیست! کشف تاریخی است که با تفکر و وارستگی بدست آمده است! و حقیقتش را در جبههها و جهاد سازندگی نشان داده است!
73.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مگر میشود وقتی مردم در صحنه حاضرند، از این میدان فرار کنم؟
#سعید_جلیلی
#انتخابات
#جلیلی
✅@Jalili_saeed
✌️🏻به نام خدایی که بزرگتر از اتاقهای جنگ روانیست...
با اطمینان به «دکتر جلیلی» رأی خواهیم داد!
@aqaye_president
.
فتح جان
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد
نیازِ نیمْشبی دفعِ صد بلا بِکُنَد
عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش
که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند
ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمتِ جامِ جهاننما بکُند
طبیبِ عشق مسیحادَم است و مُشفِق، لیک
چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟
تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند
ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری
به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟
بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد
مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند
خواجه