جیم
✅ نماینده ایرلندی پارلمان اروپا: 📍 پس از یک هفته وحشت و هراس در غزه، اتحادیه اروپا همچنان اندر خم ی
جنگ غزه
دیدهایم که جنگ با سردی زمانه است
با رکود
پیش از این هم نه من
دیگران، گذشتگان خوب گفتهاند
جنگ سرد
جنگ سوز
جنگ غربت است
غزه تا زبانِ بستهای
که از ترس بسته است وا شود
جنگ میکند.
بمبها پیش از این چند صد سال قبل
روی سقف خانمان ریخته است
بمب کوه یخ
بمب چشمهای سرد و سخت بینصیب
بمبهای دریغ دستها
پنهان توی جیبها
بمب دستسوز
راستی بمبهای یخ از کجا آمدند
از قطب جنوب یا شمال؟
بمب ها را آنچنان که یادم است یا
آنچنان که گفتهاند
کس ندیده است
فقط چندبار دیدهام
که مادرم جهاز خویش را شکست
پدر داد زد بر سرش
مادرم در میانهی شکستن جهاز
ناگهان درنگ کرد
ناگهان نفس کشید
باز هم عمیقتر
مادرم پر کشید و بر زیر گریه زد
گوئیا
قفس شکست
دوباره آشنا شدند او و بابای من
مثل دو پرندهی جوان
در بهار
قدرت شگفت یک نگاه را
قدرت سکوت را دوباره آشنا شدند
کنار هم بیجهیزیهای
کنار هم بی قرار و وعدهای
فقط کنار هم
مدتی گذشت و باز
کوه یخ
کوه قهر
کوه غربت و دریغ دستها و حرفها
کوه یخ بزرگ شد
و هیچگاه کسی ندید
یا کسی نخواست
یا که باورش نشد
که میشود شکست
سوز و سردی زمانه را
با امید و انتظار
استقامت و جهاد
جنگ غزه
جنگ با سردی است
آتشی اگر بپاست داروی درد ماست
آتش آمده است تا بشکند
سردی زمانه را
ارتش سردی و نخوت و ..... را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز بیرحم
این آخرین برگ امیدم را
از شاخهی لرزان دستان نحیفم
بازهرخندی بر زمین انداخت
باور کنم که سهم من
برجای آغوشت
یک تار مو یک بوسه و یک شانهی تنهاست
برخیز ای زیبا برادر
مانند خورشید
روشنکن این مِهگون فضای ساکت و
تاریک و سردم را
انفجار ! انفجار !
انفجاری از تبار فجر
فاجر از تمام بر و بحر
هر چه دارد و ندارد از زمین سفت و سخت
می پراند و سیاه می کند
آسمان مردمان غزه را
در تمام طول روز
چند لحظه می توان
از میان سیل دود ها
در شکاف تیر ها و بمب ها
تار و تیره روزنی گشود
...
بوی خون بوی بنگ
بوی ناخوش تفنگ
کور کرده اشتیاق غزه را
لیک در میان جنگ و ننگ
یک جوان غزه ای
با کمان پر ز سنگ
حمله می برد به سوی جنگ
می شکافد و عبور می کند
عطر یاس پر کشیدن شهید تشنه کام
ناگهان شکوه یک زمان
ناگهان تمام
نیست بوی خون نیست بوی بنگ
جای خالی تفنگ یا سرنگ ....
بی امان صدای انفجار
نعره و فغان تیر بار
درد و رنج
بغض و آه و رعد و برق
گم شده صدای گریه ها
در میان نعره های قبضه ها
پس کجایی ای پاره تنم
ای ستارگان پهنه شبم
نقض غصه و غمم بشنوید
این صدا ندایی از آسمان درد هاست
سرفه می کند اگر از تبار ابر هاست
بشنوید ناله می زند :
بشکنید پاره های جان ما
بسپرید خوشه خوشه بمب های خوشه ای بر تمام باغ های تاک ما
هر چه بشکنید
پاره های جان ما
محکمند
انفجار فجر ماست
آشکار می کنید لاله زار های پشت غزه را
بنگرید
این صدای غزه است
انفجار فجر ماست
علی طهماسبی ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
fana-f-llah-shod-ghaseme-soleyamni.mp3
4.23M
عراق و شام از او ایمن
نشد تسلیم اهریمن
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی
برادر برادر برادر استقامت شیوهی مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی
33.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️حالا قلم به واژهی مادر کشیدهای
◾️تقدیم به همهی شهدای مقاومت
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹کودکان غزه اکنون نامشان را روی بدن خود مینویسند تا در صورت کشتهشدن توسط نامشان شناخته شوند.
جیم
🔹کودکان غزه اکنون نامشان را روی بدن خود مینویسند تا در صورت کشتهشدن توسط نامشان شناخته شوند.
این خبری است که از اتفاق خواندمش.
کودکان غزه برای شناخته شدن نام خود را روی بدن ...
چیزی که توجه مرا جلب کرد آنچه که ما مظلومیت این بچهها مینامیمش نبود.
یاد دست حاج قاسم افتادم.
چرا این بچهها فکر میکنند تنها عضوی که از آنها میماند دست آنهاست؟
دست چرا میماند؟ و نشان شناختن آدمها میشود؟ و مثل اثر انگشت منحصر بفرد میشود ؟
دست آدمهای امروز از کار افتاده است.
دست، پرندهی فکر ما یا بقول شاعران مرغ دل است که ناگاه بسوی کسی پر میکشد و خبر از درونمان میدهد.
این بچهها (وقتی که بچههای ما خیره به صفحههای بازیاند) در انس با مرگ و یا باصطلاح جانبازی دست دراز کردهاند بسوی مرگ و دست خود را که منحصر به آنهاست جا میگذارند.
اینها دست دارند و ما بیدستیم.
ماها دست نداریم و هر چه در چنته ماست میدانیم که از خالی بودن دستمان است که سفت چسبیدهایم.
و اینکه عاجزیم از (دست دادن) به کسی و یا از (از دست دادن) کسی این است که دست نداریم.
ما اهل بازی نیستیم و فوتبال هم که بازی میکنیم از بس که میترسیم هیچگاه خوب بازی نمیکنیم.
وقتی بچههایمان باشوق دست در خاک میکنند تا کاردستی بسازند نگرانیم که به باکتری و یا ویروس مبتلا شوند و مانعشان میشویم و اینگونه بدون اینکه شوق و شوری برایشان بماند بدحالتر و دردناکتر از همه مبتلایان به بیماریها عمر را تمام میکنند.
و مگر مبتلایان امروز فرزندان ما نیستند که نوبت های جدید را به چند ماه عقب انداختهاند؟
آدمی با دست داشتن است که امانت را میگیرد و آنرا حفظ میکند و بهنشان از آن بروی پاها میایستد و با دست کار میکند.
و آنها که بر روی زمین دراز افتادهاند مردهاند و دست ندارند.
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکر شکن شود
کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
بلبل نطق من ز یک نغمه عاشقانه ای
گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
خامه مشکسای من گر بنگارد این رقم
صفحه روزگار را مملکت ختا کند
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی
دائره وجود را جنّت دلگشا کند
شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد
شاهد معنی من ار جلوه دلربا کند
وهم به اوجِ قدسِ ناموس اله کی رسد؟
فهمِ که نعتِ بانوی خلوت کبریا کند؟
ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثنای حضرت سیده نسا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل
وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند
بسمله صحیفه فضل و کمال معرفت
بلکه گهی تجلّی از نقطه تحت «با» کند
دائره شهود را نقطه مُلتَقی بود
بلکه سزد که دعوی لو کشِفَ الغطا کند
حامل سرّ مستمر حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانش ماسوی کند
عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم
گاه سخا محیط را قطره بی بها کند
لیله قدر اولیا، نور نهار اصفیا
صبح جمال او طلوع از افق عُلا کند
بَضعه سید بشر امّ ائمه غُرَر
کیست جز او که همسری با شه لافتی کند؟
وحی نبوّتش نسب، جود و فتوّتش حسب
قصّه ای از مروّتش سوره «هل اتی» کند
دامن کبریای او دسترس خیال نی
پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند
لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او
تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان
در نشئات کن فکان حکم به ما تشا کند
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،
سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفخه قدس بوی او جذبه انس خوی او
منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند
قبله خلق، روی او، کعبه عشق کوی او
چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند
بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری
چشمه خور شود اگر چشم سوی سُها کند
مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو
زانکه مس وجود را فضّه او طلا کند
شاعر: آیتالله غروی اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بازی کودکان فلسطینی!
🔹سوال خبرنگار فلسطینی از کودکان غزه: چه بازی دارین انجام میدین؟
🔹کودکان: شهید بازی!
@TasnimNews
چهرهات چقدر
پخته است
زیر آفتابِ بیدریغ
چشمهای تو
خیره بر کدام منظره
اینچنین مانده منتظر ؟
اویس من!
نشسته بر کدام قرن
فکرتِ نگاه تو؟ چنین عمیق
تیز تر ز خنجری که بر میانه بستهای
خوشا بحال شانهای
که روی آن نشستهای!
به دست خود گرفتهای چه رایتی!
طلوع کردهای و روز را بشارتی!
قیام را نشانهای!
تو ایستادهای و میروی
که روی شانهی مقاومت نشستهای ...
طلوع کردهای و روی شانهی پیمبری نشستهای
هنوز مشت را گره نکرده
شیعهی علی!
زدی و نیش مار شوم و نحس را شکستهای
مسافر کدام لحظهای؟
چقدر ساکتی!
کجا رسیدهای؟
خوشا مناظری که دیدهای!
خوشا زیارتی که رفتهای!
راستی نگفتیام چه دیدهای؟
اویس من!
رسول را ؟ که اینچنین
سوار بر قطار لحظههای ناب گشتهای!
جهان مباد دشمنت که ذوالفقار گشتهای
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشر الصابِرین .....
و شمارا میآزماییم با چیزی از ترس و گرسنگی و یا نقصی از مال و جان و ثمرات و تو صابرین را بشارت ده