eitaa logo
『استوره ‌ے‌ مقاومت』
426 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5هزار ویدیو
102 فایل
〖﷽〗 مافࢪزندان‌مڪتبےهستیم‌ڪہ‌ازدشمن امان‌نامه‌نمےگیࢪیم...!😎✌🏿✨' ‌ ‌ اطلاعات‌ڪانال راه‌ارتباطے @jihadmughniyah https://harfeto.timefriend.net/16911467292156 رفاقت‌تـا‌شهادت!🕊:)
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ میلادی: Wednesday - 12 February 2020 قمری: الأربعاء، 17 جماد ثاني 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️12 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️13 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️15 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️22 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ✅ با ما همراه شوید... 🇮🇷 @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی پای خدا_11.mp3
8.06M
۱۱ 👣 میگیم توکل به خدا ؛ اما تهِ دلمون به فلان پارتی گرمه، که کارمونو ردیف می‌کنه! میگیم توکل بخدا؛ اما دلمون به رفیق پولداری گرمه که بهمون قرض میده... اینا توکل نیست! ادایِ متوکلین رو درآوردنه! @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
حال و هوای جمع شهیدانم آرزوست .... تصاویر حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس در کنار مزار شهیدان مغنیه ✨ روضه الشهدای بیروت ✨ @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
در سرمـ نیست بجز حال و هوای تـــــو و عشـق❤️ شادمـ از اینکہ همہ حال و هوایمـ تـــــو شدی✨❣ روزتون متبرک با یاد شهید @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
از راست از چپ از هر طرف بخوانید هر که در این قاب تصویر صورتش می درخشد، شهید شده.... یعنی همین حالا با نگاه به این عکس داری گوشه ای از بهشت را به چشم هایت نشان می دهی.. حاج_قاسم_سلیمانی مصطفی_صدرزاده نادر_حمید مهدی_صابری ابوحامد و چه خوشبختی بوده آن عکاس، آن زمین، آن روز و لحظه‌ای که شما را در یک قاب کنار هم جا داده... شهیدانِ خدا ! حالا کجای آسمان دست در شانه ی همدیگر به نظاره ی ما بیچارگان زمین گیر مشغولید؟؟ سلام بر شما، روزی که زاده شدید سلام بر شما، در روزی که به شهادت رسیدید و سلام بر شما در روزی که دیگر بار زنده برانگیخته خواهد شد... @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🏴 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🏴 :بانو بهناز ضرابی.. فصل سیزدهم ..( قسمت ۹)🏴 🏴بسم رب الشهدا و الصدیقین🏴 نشست پشت فرمان و گفت: اصلا وقت نداریم. اوضاع اضطراریه. زود باش باید شما را برسانم. و زود برگردم. همان طور که سوار ماشین می شدم گفتم: اقلا بگذار لباس های سمیه را بیاورم. چادرم. معلوم بود کلافه و عصبانی است گفت: سوار شو. گفتم اوضاع خطرناک است. شاید دوباره پادگان بمباران شود. در ماشین را بستم و پرسیدم: چرا نیامدید سراغمان. از صبح تا به حالا کجا بودید؟! همان طور که تند تند دنده ها را عوض می کرد، گاز را داد وجلو رفت. گفت: اگر بدانی چه وضعیتی داشتیم. تقریبا با دومین بمباران فهمیدم عراقی ها قصد دارند پادگان را زیر و رو کنند. به همین خاطر تصمیم گرفتم گردانم را از پادگان خارج کنم. یکی یکی بچه ها را زیر سیم خاردارها عبور دادم و فرستادمشان توی یکی از دره های اطراف. خدا را شکر یک مو از سر هیچ کدامشان کم نشد. هر سیصد نفرشان سالم اند، اما گردان های دیگر شهید و زخمی دادند. کاش می توانستم گردان های دیگر را هم نجات بدهم. شب شده بود و ما توی جاده ای خلوت و تاریک جلو می رفتیم. یک دفعه یاد آن پسر نوجوان افتادم که آن شب توی خط دیده بودم. دلم گرفت و پرسیدم: صمد الان بچه هایت کجا هستند؟ چیزی دارند بخورند شب کجا می خوابند؟! او داشت رو به رو به جاده تاریک نگاه می کرد سرش را تکان داد و گفت: توی همان دره هستند. جایشان که امن است اما خورد و خوارک ندارند. باید تا صبح تحمل کنند. دلم برایشان سوخت. گفتم: کاش تو بمانی. برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: پس شما را کی ببرد؟ گفتم: کسی از همکارهایت نیست؟! می شود با خانواده های دیگر برویم؟ توی تاریکی چشم هایش را می دیدم آب انداخته بود. گفت: نمی شود نه ماشین ها کوچک اند جا ندارند. همه تا آنجا که می توانستند خانواده های دیگر را هم با خودشان بردند و گرنه من که از خدایم است بمانم. چاره ای نیست باید خودم ببرمتان. بغض گلومیم را گرفته بود گفتم: مجروح ها و شهدا چی؟! جوابی نداد. گفتم: کاش رانندگی بلد بودم. دوباره دندهعوض کرد و بیشتر از قبل گاز داد گفت: به امید خدا می رویم. ان شالله فردا صبح بر می گردم. چشم هایم در آن تاریکی دو دو می زد. یک لحظه چهره آن نوجوان از ذهنم پاک نمی شد. فکر می کردم الان کجاست؟! چه کار می کند. الان آن سیصد نفر دیگر توی آن دره سرد بدون غذا چطور شب را می گذرانند. گردان های دیگر چه؟! مجروحین. شهدا. فردای آن روز تا به همدان رسیدیم صمد برگشت پادگان ابوذر و تا عید نیامد. اواخر خرداد ماه ۱۳۶۴ بود. چند هفته ای می شد حالم خوب نبود. سرم گیچ می رفت و احساس خواب آلودگی می کردم. یک روز زد به سرم برم دکتر.بچه ها را گذاشتم پیش همسایه مان. خانم دارایی و رفتم درمانگاه خانم دکتری که آنجا بود بعد از معاینه آزمایشی داد و گفت: اول بهتر است این آزمایش ها را انجام بدهی. آزمایش ها را همان روز دادم و چند روز بعد جوابش را بردم درمانگاه. خانم دکتر تا آزمایش را دید گفت: شما که حامله اید. یک دفعه زمین و زمان دور سرم چرخید دستم را از گوشه میز دکتر گرفتم که زمین خورم. دست و پایم بی حس شد زیر لب گفتم: یا امام زمان. خانم دکتر دستم را گرفت و کمک کرد تا بنشینم و با مهربانی گفت: عزیزم چی شده؟ مگر چند تا بچه داری. با ناراحتی گفتم بچه چهارمم هنوز شش ماهه است. دکتر دستم را گرفت و گفت: نباید به این زودی حامله می شدی اما حالا هستی به جای ناراحتی بهتر است به فکر خودت و بچه ات باشی از این به بعد هم هر ماه بیا پیش خودم تا تحت نظر باشی. ...🏴 🏴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🏴 ...‌ ...🏴 @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‎ببینید🎥 🔺اقای ترامپ قمار باز آنجایی که فکر نمیکنی ما نزدیک تو هستیم حریف تو قاسم سلیمانی است و امروز ما همه قاسم سلیمانی هستیم... تا آخر ببینید @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡
🇮🇷 عکس کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی در کنار سرداران شهید مهدی ‌باکری احمد کاظمی و مهدی زین الدین .... صفا و اخلاص شما کجا من جامانده کجا.... @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡