eitaa logo
『استوره ‌ے‌ مقاومت』
432 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5هزار ویدیو
102 فایل
〖﷽〗 مافࢪزندان‌مڪتبےهستیم‌ڪہ‌ازدشمن امان‌نامه‌نمےگیࢪیم...!😎✌🏿✨' ‌ ‌ اطلاعات‌ڪانال راه‌ارتباطے @jihadmughniyah https://harfeto.timefriend.net/16911467292156 رفاقت‌تـا‌شهادت!🕊:)
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《با من بمان》 📌این زمان، به سرعت گذشت ... با همه فراز و نشیب‌هاش ... دعواها و غر زدن‌های من😠 ... آرامش و محبت امیرحسین😊 ... زودتر از چیزی که فکر می‌کردم؛ این یک سال هم گذشت و امیرحسین فارغ التحصیل شد 👨‍✈️... . اصلا خوشحال نبودم ... با هم رفتیم بیرون ... دلم❤️ طاقت نداشت ... گفتم: امیرحسین، زمان ازدواج💞 ما داره تموم میشه اما من دلم می‌خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگیمون رو ادامه بدیم ... .💖 چند لحظه بهم نگاه👀 کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم ... گفت: دقیقا منم همین رو می‌خوام. بیا با هم بریم ایران🇮🇷 پریدم توی حرفش ... در حالی که اشکم😭 بند نمی‌اومد بهش گفتم: امیرحسین، تو یه نابغه‌ای ... اینجا دارن برات خودکشی می‌کنن ... پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می‌تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می‌تونه کاری کنه که خوشبخت‌ترین مرد اینجا بشی ... . چشمهاش پر از اشک بود 😭... این همه راه رو نیومده بود که بمونه ... خیلی اصرار کرد ... به اسم خودش و من بلیط گرفته بود ... . روز پرواز ✈️ خیلی توی فرودگاه منتظرم بود ... چشمش اطراف می‌دوید ... منم از دور فقط نگاهش می‌کردم ... .👀 من توی یه قصر 🏛 بزرگ شده بودم ... با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم ... صبحانه‌ام رو توی تختم می‌خوردم ... خدمتکار شخصی داشتم و ... . نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود ... نه زبانشون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم. نه مردمش رو می‌شناختم 😳... توی خونه‌ای که یک هزارم خونه من هم نبود ... فکر چنین زندگی‌ای هم برام وحشتناک بود 😱... . هواپیما پرید ✈️ ... و من قدرتی برای کنترل اشک‌هام نداشتم ... . ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ 📘کانال شهیدجهادمغنیه ده هفتادی📘 ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ @jihadmughniyah 🕊 ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄