eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 هیچ‌ گاه‌ از کارها‌ مایوس‌ نشوید چون‌ همه‌ چیز‌ یک دفعه‌ درست‌ نمی‌شود وکارهای بزرگ‌ باید‌ به تدریج‌ صورت‌ گیرد. امام‌خمینی‌(ره)♥️ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 حضرت ثقه الاسلام در راهپیمایی🎈😂 یه جورایی شاخه و شونه کشی کرده برا عمامه پران ها 😄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهر من می خوای با چادر دلبری کنی ، بکن! می خوای رقاصی کنی ، بکن می خوای آرایش غلیظ کنی ، بکن ولی روت میشه اون دنیا تو چهره حضرت مهدی نگاه کنی و جواب مادرش رو بدی؟ ""𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 | یک تکـه از بهشـت | هر وقت می‌رفتیم مشهد، باید حتما می‌رفت صحن گوهرشاد. ساعت‌ها آن‌جا می‌نشست و دعا می‌کرد. می‌گفت: این کنج دیوار یه تکه از بهشته... 🌹
به این چشم ها خوب نگاه کن... تو به این چشم ها مدیونی... شرمنده ی چشم های جهاد نمون... تلاش کن. @jihadmughniyeh_ir
سالهاپیش در چنین روزی "پدر" شهید شد تا درس عشق را به "پسر" بیاموزد و الحق که "پسر" چه خوب شاگردی شد...🖤 سالروز شهادت شهید عماد مغنیه مردی که صهیونیست ها از ترسش خواب نداشتند تسلیت باد. ۸۶/۱۱/۲۳ @jihadmughniyeh_ir
آرمان نبودی ببینی شهر آرام گشته خون یارانت پرثمر گشته... ۲۲ بهمن ماه جای آرمان و امثال آرمان که این آرامش رو بخاطر اونها داریم خالی بود... @jihadmughniyeh_ir
برفی که می‌باره بیشتر شبیه برفِ شادی به مناسبتِ تولد ۴۴ سالگی انقلابمون می‌مونه:)🇮🇷❄️ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️عماد مغنیه ده ها هزار رزمنده، آموزش دیده، مجهز و آماده شهادت از خود به جای گذاشت. 📣سید حسن نصرالله ...
هدف روشن، تعیین شده و دقیق است، محو اسرائیل از صفحه‌ی روزگار 📸 دست‌ خط "شهید حاج عماد مغنیه" ...
قاب جالبی از دانش‌آموزان و خلاقیت همیشه حاضر در صحنه!✌️🏼🇮🇷 «فرض کنین با ساندیس اینیم، وای به روزی که انرژی زا بخوریم!»
📌نحوه ترور شهید عماد مغنیه 🔹١۵سال پیش درنیمه‌شب چنین روزی، عماد مغنیه فرمانده عالی‌رتبه حزب‌الله لبنان درحال خروج ازجلسه مهمی در دمشق به طرز ناجوانمردانه ترور شد. 🔹دستور کار این جلسه، بررسی نحوه تقویت و بالا بردن توانمندی‌های نظامی و امنیتی مقاومت اسلامی فلسطین بود و عماد مغنیه آخرین نفری بود که به آن جمع اضافه شد و زودتر از همه نیز جلسه را ترک کرد. دقایقی بعد از خروج حاج رضوان، صدای انفجار بمبی کارگذاشته شده در یک خودرو، در نزدیکی محل جلسه به گوش رسید. سردار پاکپور اولین کسی بود که خود را بالای سر پیکر او رساند. 🔹وی به مرد سایه شهرت داشت و بسیاری او را مغز متفکر مقاومت قلمداد می‌کردند. آمریکا برای دریافت هر اطلاعاتی از او جایزه تعیین کرده بود. 🔹یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های وی در مورد تدابیر امنیتی این بود که حتی در زمان دیدنش نیز کسی او را نمی‌شناخت، این موضوع باعث شده بود او به صورت یک فرد عادی بدون محافظ به فعالیت‌هایش ادامه دهد. 🔹در زمان ترور، علاوه بر یک فروند پهپاد اسرائیلی در آسمان منطقه، ۳تیم دیگر نیز در محل ترور حضور داشتند. ...
و أَنتَ العِمادُ سَتَبقَى العماد عمادُ البَطل؛ فارِسُ المَعرَكَة ...
🔆سه دقیقه در قیامت 🔅گذر ایام/ قسمت اول ❁ پسری بودم كه در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم، در خانواده‌ای‌ مذهبی رشد كردم و در پايگاه بسيج يكی از مساجد شهر فعاليت داشتم در دوران مدرسه و سال های پايانی دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود، سال های آخر دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام توانستم برای مدتی كوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه كنم. ❁راستی، من در آن زمان در يكی از شهرستان های‌ كوچک استان‌ اصفهان زندگی می‌كردم، دوران جبهه و جهاد برای من خيلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند، اما از آن روز تمام تلاش خودم را در راه كسب معنويت انجام می‌دادم، می‌دانستم كه شهدا قبل از جهاد اصغر، در جهاد اكبر موفق بودند لذا در نوجوانی تمام همت من اين بود كه گناه نكنم، وقتی به مسجد می‌رفتم، سرم پايين بود كه نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. ❁يک شب با خدا خلوت كردم و خيلی گريه كردم، در همان حال وهوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به اين دنيا و زشتی ها و گناهان نشوم، بعد با التماس از خدا خواستم كه مرگم را زودتر برساند، گفتم: من نمی‌خواهم باطن آلوده داشته باشم من می‌ترسم به روز مرگی‌ دنيا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه كنم لذا به حضرت عزرائيل التماس می‌كردم كه زودتر به سراغم بيايد ❁چند روز بعد، با دوستان مسجدی پيگيری كرديم تا يک كاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی كنيم، با سختی فراوان كارهای اين سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبه، كاروان ما حركت كند، روز چهارشنبه با خستگی زياد از مسجد به خانه آمدم قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكی مرگ كردم، البته آن زمان سن من كم بود و فكر می‌كردم كار خوبی می‌كنم، نمی‌دانستم كه اهل بيت ماهيچگاه چنين دعايی نكرده اند،آنها دنيا را پلی برای رسيدن به مقامات عاليه می‌ دانستند. ❁خسته بودم و سريع خوابم برد، نيمه های شب بيدار شدم و نماز شب خواندم و خوابيدم بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده، از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم، با ادب سلام كردم ايشان فرمود:«با من چكار داری؟ چرا اينقدر طلب مرگ می‌كنی؟ هنوز نوبت شما نرسيده»فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است، ترسيده بودم، اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او می‌ترسند؟! ❁می‌خواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند، التماس های من بی فايده بود با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويی محكم به زمين خوردم! در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم رأس ساعت 12 ظهر بود هوا هم روشن بود موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت، در همان لحظات از خواب پريدم نيمه شب بود می‌خواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد می‌كرد، خواب از چشمانم رفت، اين چه رويايی بود؟ واقعاً من حضرت‌ عزرائيل را ديدم؟ ايشان چقدر زيبا بود. ادامه دارد... ""𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @jihadmughniyeh_ir