eitaa logo
شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
271 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین : @ya_gadimalehsan جهت تبادل به ایدی زیر پیام دهید : @sarb_z_313. خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر شهیده فائزه رحیمی از شهدای حادثه کرمان می‌گوید فائزه رأی اولی بود.... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهربانی خدا...🌸🌸🌸 سخنران استاد پناهیان .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
‌🍃🌸 🌸🍃 💠 حدیث روز 💠 💎شهیدی که شهیدان بر جایگاه او رشک می‌بَرند 🔻امام سجّاد علیه السلام: ⬅️ أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّه ِ مَنزِلَةٌ یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهداءِ یَومَ القیامَةِ ✍ عبّاس را نزد خداوند منزلتی است که در روز قیامت همه شهیدان بر آن رشک می برند. 📚بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۲۸ و سعد دوست نداشت مصطفی با من همکلام شود.. که با دستش سرم را روی شانه‌اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید.. _زنم سرش درد میکنه، میخواد بخوابه! از آیینه دیدم قلب نگاهش شکست که مرا نجات داده بود،.. چشم بر جرم سعد بسته بود، میخواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر میبارید... او ساکت شد و سعد روی پلکهایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید... چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم _الان کجاییم سعد؟ دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد _تو جاده ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت میکنم! خسته بودم، دلم میخواست بخوابم چشمانم روی نرمی شانه اش گرم میشد که حس کردم کنارم به خودش میپیچد... تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و میدیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ میزند که دلواپس حالش صدایش زدم. مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله میزد،.. دستش را به صندلی ماشین میکوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد _نازنین به دادم برس! تمام بدنم از ترس میلرزید.. و نمیدانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را باز کرد، تلاش میکرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد.. و مضطرب از من پرسید.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
کارگاه خویشتن داری 19.mp3
16.99M
۱۹ ✦ تمام سعادت بشر، درگروی زیستن زیر سایه‌ی نماینده‌ی تامّ خداوند، و متخصص معصوم وعده داده‌ شده‌ی اوست! ⚠️ بدون امام زمان"عج" دنیا شبیه دانشگاهی‌ست که استاد ندارد! ✘ بزرگترین بی‌تقوایی، بی‌توجهی به غیبت امام زمان"عج"، و رفع موانع ظهور اوست! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
حکم ماموریت لطفا با دقت بخوانید
''بسم‌اللھ‌الذۍ‌خلق‌المہدے♥️''
°•°•° سلام امام زمانم 🤚🌿 طاقتــم تــاب شد و از تو نیامــد خبری، جـگــرم آب شــد و از تـو نیامــد خـبـری... عاشقانی که مدام از فرجت میگفتند، عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...✨🕊 .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯⃟ 🥀 کسے را که در راه خدا کشته شد ، مرده نپندارید ، بلکه او زنده جاوید است ، ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت! بقرھ۴۲۱۝🌿 🌸' ♥️シ! .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
🎥 قصه یک بند انگشت... ننه علی؛ مادر شهیدان امیر و علی شاه‌آبادی. 🔹 این کوچه‌ها به اسم سه تا شهید، دو تا شهیده، اونوقت ما از یک بند انگشت دریغ می‌کنیم؟ فردا همین انگشت شهادت میده .... .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir
💢 اجازه از شوهر برای شرکت در انتخابات ⁉️ سؤال: اگر شوهر به همسرش اجازه شرکت در انتخابات را ندهد یا رضایت نداشته باشد، تکلیف زن چیست؟ ✍️ پاسخ: 🔹 شرکت در انتخابات منوط به اذن شوهر نیست. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. .🌱. ᴊᴏɪɴ↴ @jihadmughniyeh_ir