#سلام_امام_زمانم🤚
لذت شعر به آن است که والا باشد
هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد
جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان
علت هستی ما حضرت مـولا باشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨🕊
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰🥀✨⊱
.
.
1 Days
Left to
Jihad's Birthday!❤️
🎞⃟🔗|⇜#استورے"
♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه🌱"
🌼⃟🔗|⇜#روزشمارِولادت🎂💕''
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #نود
مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش میکرد...
و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد...
کنارم که رسید..
لحظه ای مکث کرد و دلش نیامد بی هیچ حرفی تنهایم بگذارد که برادرانه تمنا کرد
_همینجا بمون، زود برمیگردم!😊
و به سرعت از اتاق بیرون رفت و در را نیمه رها کرد....
از نگاه مصطفی🌸 که دوباره نگران ورود غریبه ای به سمت در میدوید، فهمیدم 🕊ابوالفضل🕊 مرا به او سپرده که پشت پرده ای از شرم پنهان شدم...
ماسک را از روی صورتش پایین آورد، لب هایش از تشنگی و خونریزی، خشک و سفید شده و با همان حال، مردانه حرف زد
_انتقام خون پدر و مادرتون🌷 و همه اونایی که دیروز تو زینبیه پَرپَر شدن، از این نامسلمونا میگیریم!
نام پدر و مادرم کاسه چشمم را ازگریه لبالب کرد😞 و او همچنان لحنش برایم میلرزید
_برادرتون خواستن یه مدت دیگه پیش ما بمونید! خودتون راضی هستید؟
نگاهم تا آسمان چشمش پرکشید و دیدم به انتظار آمدنم محو صورتم مانده و پلکی هم نمیزند که به لکنت افتادم
_برا چی؟
باور نمیکردم ابوالفضل مرا دوباره به این جوان سُنی سوری سپرده باشد...
و او نمیخواست رازی که برادرم به دلش سپرده، برملا کند که به زحمت زمزمه کرد
_خودشون میدونن...
و همین چند کلمه، زخمهای قفسه سینه و گردنش را آتش زد...
که چشمانش را از درد در هم کشید، لحظه ای صبر کرد تا نفسش برگردد و دوباره منت حرف دلم را کشید
_شما راضی هستید؟
نمیدانست عطر شب بوهای حیاط و آرامش آن خانه رؤیای شیرین من است که به اشتیاق پاسخم نگاهش میتپید و من...
ادامه دارد....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 36.mp3
10.27M
#خانواده_آسمانی ۳۶
#آیتالله_جوادی_آملی 🎤
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
🏆 این جهان میدان مسابقهای است برای رسیدن به عظیمترین پاداش هستی.
✿ و معصومین علیهمالسلام به عنوان مربیان این مسابقه؛
- قدم به قدم همراه با انسان هستند
- و ابزاری بسیار قدرتمند را به او معرفی کردهاند؛
⚡️[ ابزاری که با آن میتوان ره صدساله را یک شبه پیمود...]
- این ابزار چیست؟
- چگونه باید از آن استفاده کرد؟
#نگاه_و_خیال
#انس_با_خدا
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلام_امام_زمانم🤚🏻
تاڪــیدلمــنچشــمبـهدرداشتهباشد
اۍڪــاشڪسی ازتوخبـرداشتهباشد
آنبادڪــهآغشتــهبــهبــوینفستوست
ازڪــوچــهیمـاڪاش گذرداشتـهباشد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨🕊
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
47.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•♥️🖇•
.
امروز سالروز میلادِ ...
آقا زادھای لبنانی
یک دهہ هفتادی
جوانی پر انرژی
فرزند شهید عماد مغنیه
از فرماندهان حزب الله
عشقش رهبری
شهادتش زینبی
از وصفش چه بگوییم که هر چه بگوییم کم است...
نامش جهاد
رسمش جهاد
او شهیدجهادمغنیه است
عاشق مبارزه با اسرائیل
الگو جوانان لبنان و ایران 🌹
33سـالگیـتمبـارکقهـرمـانِمـن🫀🎂
#روزتون_شہدایۍ🎉✨
#شهیدجھادعمادمغنیه💗🌿(:
پ.ن:زندگینامہمختصرشھید🌱'!
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰♥️🎂⊱
.
.
تمامشهر،راگشتم . .
کهپیدایتکنم،امانهخودبودیےنهچشمے
کهشودهمتاےچشمانت . . ((:🌿!'
-تولدتمبارکبرادرجانم♥️!
♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه🌱"
🎉⃟🔗|⇜#عیدمیلادالقمر🎂"
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🗣توییت اکانت بین الملل از سکوت رسانه های غربی که در قضیه اغتشاشات داخلی ایران باعث فتنه ی بیشتر در کشور ما میشدند.
لینک توییت📎
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #نودویک
و من همه احساسم را با پرسشی پنهان کردم
_زحمتتون نمیشه؟
برای اولین بار حس کردم با چشمانش به رویم خندید..
و او هم میخواست این خنده را پنهان کند که نگاهش مقابل پایم زانو زد و لحنش غرق محبت شد
_رحمته خواهرم!
در قلبمان غوغایی شده و دیگر میترسیدیم حرفی بزنیم مبادا آهنگ
احساسمان شنیده شود...
که تا آمدن ابوالفضل🕊 هر دو در سکوتی ساده سر به زیر انداختیم.
ابوالفضل که آمد،..
از اتاق بیرونش کشیدم و التماسش کردم
_چرا میخوای من
برگردم اونجا؟
دلشوره اش را به شیرینی لبخندی😊 سپرد و دیگر حال شیطنت هم برایش نمانده بود..
که با آرامشی ساختگی پاسخ داد
_اونجا فعلاً برات امنتره!
و خواستم دوباره اصرار کنم که هر دو دستم را گرفت و حرف آخرش را زد
_چیزی نپرس عزیزم، به وقتش همه چی رو برات میگم.😊
و دیگر اجازه نداد حرفی بزنم، لباس مصطفی را تنش کرد و از بیمارستان خارج شدیم...
تا رسیدن به داریا...
سه بار اتومبیلش را با همکارانش عوض کرد،...
کل غوطه غربی دمشق را دور زد و مسیر ١٠ دقیقه ای دمشق تا داریا را یک ساعت طول داد..
#تامطمئن_شود کسی دنبالمان نیاید و در #حیاط_خانه اجازه داد از ماشین پیاده شوم...😟😥
حال مادرش🌷 از دیدن وضعیت مصطفی به هم خورد..😥
و ساعتی کشید تا به کمک خوش زبانی های ابوالفضل🕊 که به لهجه
خودشان صحبت میکرد، آرامَش کنیم...
صورت مصطفی به سفیدی ماه میزد،..
از شدت ضعف و درد، پیشانی اش
خیس عرق شده بود و نمیتوانست سر پا بایستد...
که تکیه به دیوار چشمانش را بست. کنار اتاقش..
ادامه دارد....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir