خانواده آسمانی 66.mp3
12.26M
#خانواده_آسمانی ۶۶
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
💎 شما، نه آقایید، و نه خانم ...
شما فرزندی هستید از نسل انسان!
☜ که مجبورید برای زیستن در رحمِ دنیا، در قالبی به نام بدن، سَر کنید!
☆ این قالبِ تنگ، در لحظهی تولدتان به برزخ، از شما برداشته خواهد شد، و به اصلِ خویش باز خواهید گشت!
آیا نحوهی ارتباط با این قالب را در دنیا، بَلدید؟
میدانید آنرا در کدام کلاس، باید بیاموزید؟
#خودشناسی
#خودسازی
#توسل
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی عظم البلاء🥀
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🍀 #حدیث_رضوی
امام رضا عليه السلام:
"الصَّغائرُ مِنَ الذنوبِ طُرُقٌ إلى الکبائرِ، ومَن لَم یَخَفِ اللّه فی القَلیلِ لَم یَخَفْهُ فی الکثیرِ"
"گناهان کوچک راههایى به سوى گناهان بزرگند و کسى که ازخداوند در اندک ترس نداشته باشد، در زیاد نیز از او نمىترسد.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلام_امام_زمانم❤️✋🏻
«سَـــــلٰام مُولٰا؎ خوبیهآ۔۔۔𔘓»
بےتـُــᰔــو یَعقوب تـَــــرین دِلهُره هـــــآ۔۔
سَهم مَــن أست!
ڪٰاشکے پـــــیرَهنےأز تـُــــو۔۔
بِہ﴿ ڪَنـــــ؏ـــآن ۔۔𑁍﴾بِرسَد..
#امام_جهان
#رفح
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🔸امام رضا علیه السلام :
در روز #غدیر، هر کس یک مومن را اطعام کند انگار تمام پیامبران و صدیقان را طعام داده است.
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰🥀✨⊱
.
.
نحن اخترنا في ملاقاة مصارعنا، الالتحاق بالشهادة وبلوغ الفتح، نحن أبناء من لم يعرف الموت لهم طريقاً، لأنهم اعتلوا صهوة القتل في سبيل الله🌿
-ما در مواجهه با مرگ، رسیدن به شهادت و بزرگی را انتخاب کرده ایم؛ ما فرزندان کسانی هستیم که مرگ راه آنها را نمیشناسد؛ چرا که آنها بوسیله مرگ در مسیر خدا صعود کرده اند...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست
میدیدم زیر پرده ای از خنده، نگاهش میدرخشد و به نرمی میلرزد...
مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل به زحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت...
باران احساسش به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم..
و او ساده شروع کرد
_شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح میکردم.😊
و من از همان سحر حرم منتظر بودم حرفی بزند..
و امشب قسمت شده بود شرح عشقش را بشنوم.. که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید
_چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.😊
نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر این همه احساسش کلمه کم آورده بودم..
که با آهنگ آرمش بخش صدایش جانم را نوازش داد
_همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید میتونید تا آخر عمر بهم اعتماد کنید؟😊😥
طعم عشقش به
کام دلم به قدری شیرین بود..
که در برابرش تنها پلکی زدم☺️🙈
و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین☺️ لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت...
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم..
که چند روز بعد...
تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در #دفتررهبری در زینبیه 💞عقد کردیم.💞 😍💞💍
کنارم که نشست..
گرمای شانه هایش را حس کردم ☺️😍و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در زینبیه
بلند شده بود...
که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین عاشقانه اش را خرج کرد
_باورم نمیشه دستت رو گرفتم!😍
از حرارت لمس احساسش، گرمای عشقش در تمام رگهایم دوید.. ☺️
و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم..
که ضربه ای شیشه های اتاق را در هم شکست....😱😨
مصطفی با هر دو دستش...
ادامه دارد....
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 67.mp3
11.56M
#خانواده_آسمانی ۶۷
#استاد_شجاعی
✍️ تشنگی قبل از رسیدن به آب است، که باعث میشود، ما قدر آب را بدانیم !
اینکه سالها در دریای دین غوطهوریم ؛
ـ اما نه از نجاسات روحی تطهیر شدهایم،
ـ و نه هنوز لذت و مستیِ غرق شدن در آغوش الله را تجربه کردهایم یعنی؛
تشنگی نکشیدهایم .... و نمیدانیم دریایی که در آن غوطهوریم؛ تنها علّت حیاتِ انسانی ماست.
#رشد_و_قدرت
#تغذیه_معنوی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلام_امام_زمانم ✋️
دلمان تنگ است و جانمان بیقرار ...
دلخوشیم به اینکه شما
از حجم تنهایی ما آگاهید ...
روزگار فراق به درازا کشیده ...
به اندازه ی یک عمر ...
یک عمر چشم براهی ،
ای کاش می آمدید،
ای کاش خدا فرج شما را هر چه زودتر برساند ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
33.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام امام رضا...
من آشنام امام رضا...
گفتن،تموم زندگیت؟...
گفتم آقام امام رضا ...
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
「🌱🖤」
•
.
#جهاد #مشهد را خیلی دوست داشت. هر وقت دلش می گرفت و وقت آزاد داشت، می گفت بریم #مشهد. خودش می رفت. گاهی هم به من زنگ میزد و میگفت فاطمہ، بریم #مشهد؟
می رفتیم خیلی سفرهای خوبی هم می شد✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ویک
مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم...
بدنمان بین پایه های صندلی و میز شیشه ای سفره عقد مانده بود،..
تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید😥😨 و همچنان رگبار گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد...
ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد وحشت زده اش را میشنیدم
_از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!😐😧
مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم..
و مضطرب صدایم میکرد
_زینب حالت خوبه؟😥❤️
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد..
که دستان ابوالفضل به کمک آمد...
خمیده وارد اتاق شده بود و شانه هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید...
مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید.. که جیغم در گلو خفه شد.😱😰
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر رهبری گوشه یکی از اتاق ها پناه گرفته بود،..
ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید...😢😰🤗
مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادی اش هراسان دنبال #اسلحه ای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند..
که ابوالفضل فریاد کشید
_این بیشرفها دارن با مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟😡🗣
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود..
که تمام در و پنجره های دفتر را...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
خانواده آسمانی 68.mp3
12.43M
#خانواده_آسمانی ۶۸
#استاد_شجاعی
#دکتر_انوشه
#استاد_دینانی
❓چرا هنوز بعد از عُمری دینداری، دعا کردن بلد نیستم؟
❓چرا هنوز، دشمنانِ اصلیام را نشناختم؟
❓چرا هنوز مدیریت کردنِ دشمنانِ درونیام را نیاموختهام؟
❓چرا هنوز برای دنیا، و بعد از دنیای خودم، نمیتوانم درست برنامهریزی کنم؟
❓چرا بعد از عمری دینداری، ما هنوز با بقیه اختلاف و درگیری داریم؟
#ما_و_امام_زمان علیهالسلام
#هدف_خلقت
#خودشناسی
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
او می آید_۲۰۲۴_۰۵_۳۱_۱۰_۲۶_۵۶_۷۱۵.mp3
7.28M
او می آید...
کربلایی محمد حسین پویانفر
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمایش حضرت آقا درباره انتخاب اصلح
حتما ببینید👌👌
.
.
#انتخابات
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
#سلام_مهدی_جان
#سلام_آقای_مهربانم
چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی
سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان
که یک دقیقه ببینم رخ دلگشای مهدی
#صبحت_بخیر_امام_زمانم
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
شھید از ماه نورانے تر . .🌙
از فرشته پاڪ تࢪ . .🌸
دلش از چشمه زلال تࢪ . .🌿
#شهیدجهادعمادمغنیهシ✨
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز_یکشنبه_ماه_ذی_القعده
👌نمازی با فضیلت های بیشمار
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوبیست_ودو
تمام در و پنجره های دفتر را به رگبار بسته بودند...
مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند.. و صحنه ای دید که لبهایش سفید شد،..
به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد
_اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟😨
من نمیدانستم...
اما ظاهراً این کار در جنگ شهری دمشق #عادت تروریست ها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند
👤_میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!😰
و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی گری ناگهانیشان را تحلیل کرد
👤_هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم رهبری ایران میبینن! دستشون به حضرت آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!🙁😥
سرسام مسلسل ها لحظه ای قطع نمیشد،...
میترسیدم به دفتر حمله کنند..
و #تنهازن_جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.😰😢
چشمان ابوالفضل🕊 به پای حال خرابم آتش گرفته...
و گونه های مصطفی🌸 از غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید...
از صحبت های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده اند...
که یکی شان با تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد
_ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم مقاومت کنیم!😑😥
مرد میانسالی 👤از کارمندان دفتر، گوشی📞 را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد
_یا اینجا همه مون رو سر میبرن یا اسیر میکنن! یه کاری کنید!😰😡
دستم در دست مادر مصطفی لرزید...😱😰😭و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد..😰😭
و حال مصطفی را به هم ریخت که...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir